بازده سرمایهگذاری؛ ترازوی عملکرد صنعتی
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - جسور اسماعیلیفرد * ارزیابی عملکرد واحدهای تجاری معمولا طی یکدوره مالی (به طور معمول سال مالی) صورت میگیرد. در ارزیابی از شاخصهای مختلفی میتوان بهره برد که هر کدام ویژگیها و معایب و مزایای خود را دارند. حاشیه سودها از پرکاربردترین شاخصها هستند و بنا بر هدف تحلیلگر از هر کدام از طبقات سود (سود ناخالص، سود عملیاتی و سود خالص) برای محاسبه حاشیه سود استفاده میشود.
حاشیه سود ناخالص بهمنظور بررسی بخش تولید یا خدمات به کار میرود و در صورتی که بخواهیم نحوه مدیریت ساختار سازمانی و اداری را که تولید را به فروش تبدیل میکند نیز به همراه تولید بررسی کنیم، حاشیه سود عملیاتی را باید محاسبه و تحلیل کنیم. اما اگر قصد داریم تمامی جوانب یک شرکت (بخش غیرعملیاتی و نحوه تامین مالی) را در نظر بگیریم، حاشیه سود خالص ابزار مناسبی برای این کار خواهد بود.
محاسبه حاشیه سود و روند تغییرات آن، ابزار سودمندی برای بررسی عملکرد یک شرکت در اختیار تحلیلگر قرار میدهد، اما دارای نقاط ضعفی است که باعث میشود بهتنهایی شاخص مناسبی برای تحلیل نباشد. این موارد عبارتند از :
1.سرمایهگذاری لازم (داراییهای بهکاررفته) برای کسب سود مورد نظر را در نظر نمیگیرد. دو شرکت «الف» و «ب» را در نظر بگیرید که حاشیه سود برابری دارند و مبلغ سود حاصل نیز برابر است. داراییهای به کار گرفتهشده در شرکت «الف» دوبرابر شرکت «ب» است. آیا هنوز هم میتوان گفت این دو شرکت عملکرد یکسانی داشتهاند؟
2.قابلیت مقایسه بین صنایع مختلف و شرکتهای با اندازه مختلف را به تحلیلگر نمیدهد. آیا حاشیه سود برابر دو شرکت در حوزه تولید دارو و فولاد به معنی عملکرد یکسان این دو شرکت است؟ همچنین مواردی مانند صرفهجویی نسبت به مقیاس که به شرکتهای بزرگتر امکان میدهد با باثباتماندن هزینههای ثابت خود و تولید بیشتر، هزینه نهایی تولید خود را کاهش و حاشیه سود خود را افزایش دهند در نظر نمیگیرد.
3.روندهای بلندمدت سرمایهگذاری در طبقات مختلف دارایی را در نظر نمیگیرد. با استفاده از حاشیه سود نمیتوان پیشبینی کرد که یک صنعت رو به رشد و رقابتی شدن پیش میرود یا خیر؟ (زیرا ممکن است چشمانداز آتی صنایع به نحوی باشد که داراییهای متفاوت جذایبت کمتر یا بیشتری نسبت به سرمایهگذاری در شرکت مورد مطالعه داشته باشند و در بلندمدت موجبتغییر مسیر سرمایهگذاریها شوند)
با توجه به محدودیتهای فوق راه مناسب برای جبران این کاستیها چیست؟ جواب بازده سرمایهگذاری یا بهاختصار ROIC (Return on Invested Capital) است. بازده سرمایهگذاری با در نظر گرفتن سرمایهگذاری لازم برای کسب سودهای موردنظر امکان بررسی و تحلیل و مقایسه سرمایهگذاری در صنایع مختلف و در مرحله بعد در کلاس داراییهای مختلف را به تحلیلگر ارائه میدهد.
با در نظر گرفتن سرمایه بهکاررفته ارزیابی عملکرد از دو بعد (مقدار سود و سرمایهگذاری لازم) انجام میشود. در نتیجه با نرمال کردن مقدار سود مقایسه شرکتها فراتر از اندازه و حوزه فعالیت امکانپذیر میشود. همچنین با مقایسه متوسط بازده سرمایهگذاری در صنایع مختلف و جذابیت آنها میتوان چشمانداز مناسبی از سرمایهگذاریهای آتی و شدت رقابت در صنایع مختلف بهدست آورد. در مواردی بازده سرمایهگذاری شاخص بهتری نسبت به حاشیه سود است:
•قیمتگذاری دستوری کالاها و خدمات: در صورتی که در قیمتگذاری تنها به حاشیه سود توجه شود و آن بهعنوان شاخصی برای تعیین قیمت کالاها در نظر گرفته شود، بهمرور زمان ممکن است شرکت یا صنعت مورد نظر جذابیت سرمایهگذاری خود را از دست دهد؛ مانند صنعت تولید برق که به دلیل قیمتگذاری دستوری براساس حاشیه سود و بدون در نظر گرفتن داراییهای لازم به صنعت کمرونقی تبدیل شده که سالهاست در آن سرمایهگذاری جدیدی صورت نگرفته است.
•مقایسه صنایع: هنگام بررسی و امکان بررسی سرمایهگذاری باید در نظر داشت که حاشیه سودهای یک شرکت یا حتی یک صنعت با توجه به چرخه عمر (صنعت یا شرکت) ممکن است در آینده تغییرات قابل ملاحظهای را تجربه کند. آیا حاشیه سود 70درصدی صنعت تامین سرمایه به معنی کارآیی بیشتر و مدیریت بهتر نسبت به شرکتهای فلزات اساسی مانند فولاد با حاشیه سود 30درصد است؟
•اندازه شرکت: حتی در صنایع یکسان شرکتهایی با اندازههای مختلف به دلایل مختلف مانند صرفه نسبت به مقیاس، انحصار و داشتن زنجیره تامین بزرگتر، ممکن است حاشیه سودهای متفاوتی داشته باشند.
•تغییرات تکنولوژی: پیشرفت تکنولوژی و افزایش بهرهوری به کاهش سرمایهگذاری لازم برای مقدار تولید برابر منجر میشود. کاهش سرمایهگذاریها موجب افزایش کارآیی عملیاتی شرکت نسبت به رقبا میشود.
•تحلیل روند بلندمدت: آیا ثابت بودن حاشیه سود یک شرکت به معنای عملکرد باثبات آن شرکت است؟ آیا ثبات حاشیه سود چراغ سبزی برای سرمایهگذاری بیشتر است؟ آیا مدیریت شرکت از منابعی که در اختیار داشته، بازدهی بهینه و حداکثری را کسب کرده است؟ مشخص است که با تحلیل حاشیه سود نمیتوان به این سوالات پاسخ مناسب داد و تنها زمانی که بُعد سرمایهگذاری لازم به همراه سود حاصلشده را به کار بگیریم، قادر به پاسخگویی درست به موارد فوق هستیم.
•بهکارگیری داراییها و همچنین ارزیابی تصمیمات سرمایهگذاری در اکتساب داراییهای مختلف: اگر شرکتی داراییهای مختلفی دارد با تحلیل حاشیه سود نمیتوان نحوه مدیریت و بهکارگیری داراییها را ارزیابی کرد. همچنین اگر شرکت بهتازگی داراییهایی را خریده و حاشیه سود آن نیز افزایش یافته باشد، تنها با بررسی حاشیه سود نمیتوان گفت این سرمایهگذاری جدید تا چه اندازه موفق بوده است.
* کارشناس ارزشگذاری
-
چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۵:۱۱
-
۷ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1272645/