تجربه ورود به حلقه اقتصاددانان چگونه است؟ (قسمت پایانی)
بزرگنمايي:
بازار آریا - اکسل لیانهافوود/ دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس ترجمه علیرضا کتانی اکسل لیانهافوود [1](2022-1933) اقتصاددان سوئدی و استاد بازنشسته در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس(UCLA) بود. در محافل اقتصادی، لیانهافوود را بیشتر بهخاطر مطالعاتش در رابطه با نظریه پولی اقتصاد کلان میشناسند. او در کتاب خود با عنوان اقتصاد کینزی و اقتصاد کینز(1968) نقدی بر تفسیر نظریه اقتصادی کینز توسط اقتصاددانان کینزی ارائه میدهد. او در این کتاب، تعبیر سنتز نئوکلاسیک از کتاب نظریه عمومی کینز را بهعنوان سوءتفاهم و تفسیر نادرست از آنچه کینز بهدنبال آن بود میداند.
او معتقد بود که فرمولبندی جان هیکس از نظریه عمومی کینز در قالب معادلات IS/LM توضیح ناکافی برای «بیکاری غیرارادی» در نوشتههای جان مینارد کینز است، در عوض لیانهافوود دیدگاههای کینز در رابطه با عدمتعادل را توضیحدهنده پدیده بیکاری غیرارادی میداند و یادآوری میکند که عدمتعادل را نمیتوان در چارچوب IS/LM بررسی کرد. این اقتصاددان مطالعات خود بر اقتصاد را بر رویکردی پویا متمرکز میکند که بدون استفاده از مفهوم تعادل والراسی آنرا مورد مطالعه قرار دهد، اما آنچه در این مقاله به آن خواهیم پرداخت وجههای دیگر از نوشتههای لیانهافوود است.
این اقتصاددان در مقالهای هجوآمیز، با عنوان «زندگی درمیان اکونها »[2] نگاهی انتقادی در رابطه با تعصبات، دیدگاههای دگماندیشانه و ماهیت قبیلهای حرفه اقتصاد و رفتار اقتصاددانان با دیگر دانشمندان علوم اجتماعی مطرح میکند. لیانهافوود در این مقاله، اقتصاددانان را به یک قبیله بدوی تشبیه میکند که به تیرهها و طایفههای مختلف ماکرو(کنایه از اقتصاد کلان)، میکرو(کنایه از اقتصاد خرد) و مثاکانها(اقتصاد ریاضیدانان) تقسیم میشوند. مثاکانها در این قبایل نقش کشیشها و بزرگان قوم را ایفا میکنند. ماکروها و میکروها نیز در مراسمی خرافی، توتمهای میکرو(منحنی عرضه و تقاضا) و ماکرو(منحنیIS/LM) را در دست میگیرند و بهدنبال رگههای طلا میگردند. نکته جالب این است که این مقاله در یک ژورنال تخصصی مشهور اقتصادی با عنوان Western Economic Journal به چاپ رسید. این ژورنال اکنون با عنوان Economic Inquiry منتشر میشود. «دنیایاقتصاد» پیشتر بخش اول این مقاله را منتشر کردهبود.
همانقدر که فرضیه «ابزارگرایی» موهوم بهنظر برسد، نادیده انگاشتن آن نیز خطا خواهد بود. اینکه آیا مودلهای ماکرو را میتوان در اصل یک «ابزار مفید» درنظر گرفت یا نه، بهنظر میرسد در وهله اول به این بستگی دارد که آیا نوع «پژوهش» تشریفاتی که در مراسم توصیفشده، نتایج واقعی ایجاد میکند یا خیر. خود ماکروها معتقدند؛ از این پژوهشهای خود طلا بهدست میآورند. برخی از مسافران و محققان از این ادعا حمایت میکنند، برخی دیگر اما آن را صرفا بهعنوان یک داستان فولکلور رد میکنند. مسائلی که در رابطه با تلاش برای ارزیابی روش میله غال [3] برای یافتن آب است، مطرح می شود نیز تقریبا مشابه است. افراد زیادی استدلال میکنند که این روش جواب میدهد، اما هیچ توضیح علمی در مورد اینکه چرا این روش جواب میدهد وجود ندارد.
البته که ما چند گزارش قابلاعتماد از شاهدان عینی در رابطه با طلاهایی که در پژوهشهای ماکروها بهدست آمده، داریم. منتقدان شکاک با اینکه صحت همه این گزارشها را مورد مناقشه قرار نمیدهند، اما میگویند؛ باید بهشدت از اعتبار آنها کاسته شود. بهعنوان مثال، گفته میشود که کلمه اکونیها برای «طلا» به هر مادهمعدنی زرد رنگ و هرچند بیارزش اشاره دارد. علاوهبر این، برخی از اکون شناسان معتقدند؛ مراسم پژوهش هرگز در زمینی ناشناخته انجام نمیشود و بنابراین آنچه شاهدان عینی گزارش کردهاند، تنها «کشف» رگههایی از طلا است که برای نسلهای مختلف درمیان ماکروها شناختهشده بودهاست. ممکن است کسی بپرسد که؛ اگر هیچ طلایی در این پژوهشها استخراج نمیشود، چگونه این رسم میتواند همچنان زنده بماند؟ پاسخ ساده است و برای کسانی که با مطالعات قبلی درباره نظامهای اعتقادی مردمان بدوی آشنا هستند، غیرمنتظره نخواهد بود. موارد متعددی از رسوم وجود دارد که مراسم هیچ نتیجه مشخصی بههمراه ندارد. وقتی این اتفاق میافتد، فرد ماکرو یکی از دو موضع را میگیرد: یا کسی را که مراسم را انجام میدهد متهم میکند که مراسم را با جزئیات انجام ندادهاست، یا از ادعای وجود طلا با این بهانه که حفاری برای آن به اندازه کافی عمیق نشده، همچنان دفاع میکند. [4]
به اندازه کافی روشن است در هر موضعی که در اینباره اتخاذ شود، «رسوم نجات مییابند»؛ به این معنا که نقش توتم در نظام اعتقادی کاست بیتغییر باقیمیماند.
اسطورهها و مودلها
در سالهای اخیر، علاقه به بحث در مورد اینکه آیا برخی از مودلهای اکونی «جواب میدهند» یا نه(یا بهچه معنا «جواب میدهند») کاهش یافتهاست. البته این قطعا به این دلیل نیست که مساله حل شدهاست -منصفانه است که بگوییم ما امروز کمتر از همیشه مطمئن هستیم که پاسخ سوالات مطرحشده توسط ابزارگرایان چه خواهد بود- بلکه بهخاطر این است که دیدگاه روش شناختی ما تغییر کردهاست؛ بهطوری که دانشکده ابزارگرایی دیگر بهعنوان مولد سوالات «خوب» دیده نمیشود. «اکونشناسی مدرن» همانطور که مشخص است، بر ادراک تاکید میکند و به همین ترتیب، تلاشها برای ارزیابی نظامهای اعتقادی اکونها بر اساس معیارهای عقلگرایانه برگرفته از علوم طبیعی مدرن را رد میکند. بهطور فزایندهای روشن شدهاست که اکونها باورهای معین و مهمی را با هر مودل مرتبط میسازند، خواه آنها ادعا کنند که این مودل «ابزار مفیدی» است یا نه. «مفید بودن» بهعنوان نقطه عزیمت در جستوجوی درک فرهنگ توتمی این قوم، ما را بهسوی بنبست سوق میدهد، این نکته بهویژه هنگامی که کاست مثاکونها را مطالعه میکنیم، واضحتر میشود.
مثاکونها از بسیاری جهات، جذابترین و مطمئنا رنگارنگترین کاست، بین کاستهای اکون هستند. امروزه ابهام قابلتوجهی وجود دارد که آیا عنوان «کشیش» واقعا برای این طبقه مناسب است یا خیر، اما حداقل درک اینکه چرا بازدیدکنندگان اولیه به آنها اینگونه نگاه میکردند آسان است. علاوهبر نگرش عمیقا محترمانهای که توسط یک اکون نسبت به آنها ابراز میشود، خود مثاکونها الگوهای فرهنگی زیادی را نمایان میکنند که ما معمولا آنها را در فرقهها و آیینهای دیگر میبینیم. آنها فقری را ترویج میدهند که حتی با توجه به استانداردهای زندگی اکونها نیز وضعیتی بسیار بد است و بهنظر واضح است که این امر از روی انتخاب است تا ضرورت. گفته میشود که آنها برای قدرتمندکردن خود، بهطور متناوب بهصورت برهنه به درون بادهای سرد انتزاع فرو میروند. آنها درمیان بقیه افراد قبیله اکون که معمولا در شمال دور، در لباسهای پشمی ضخیم خود را میپیچند، برای این عمل بسیار تحسین میشوند. علاوهبر این گلوسولالیا [5] [6]-توانایی گفتن یک چیز به چندین زبان مختلف ناشناخته-استعداد بسیار ارزشمندی درمیان آنهاست.
مثاکونها مودلهای بسیار زیبایی میسازند که با استفاده از استخوانهای والراس [7] حکاکی شدهاند. مودلهای ساختهشده توسط بهترین اساتید [8]، توسط اکونوگرافها از نظر کیفیت کار و مواد اولیه بینظیر ارزیابی میشود. اگر برخی از این مودلها «مفید» نیز هستند -و حتی دیدگاه اکونها نیز در این مورد به اجماع نرسیدهاست- واضح است که مفیدبودن در انگیزه ساخت آن کاملا تصادفی بودهاست.
در سالهای اخیر بحثهای زیادی در این مورد در گرفتهاست که آیا برخی از مودلهای اکون و نظامهای اعتقادی مرتبط با آن را باید فولکلور، اسطورهشناسی، فلسفه و «علم» درنظر گرفته شود یا این مودلها را صرفا باید نوعی ورزش و بازی بهحساب آورد؟ با اینکه هر دیدگاه، طرفداران سرسخت خود را درمیان اکونشناسان مشهور دارد، اما پیشرفت بسیار کمی در این بحث صورت گرفتهاست. استفاده تشریفاتی از مودلها و غنای فرهنگ عمومی اکونها در آیینهای آنها از دیرباز بهعنوان شاهدی برای تفسیر مذهبی از این مراسمها درنظر گرفته شدهاست، اما همانطور که یکی از مفسران میگوید: «اگر این عقاید دینی هستند، این دینی بدون ایمان است.» بهنظر میرسد این تعبیر بهنوعی بر یک تناقض در الفاظ استوار است و در حالحاضر چندان مورد اجماع محققان نیست. بحثهای جالبتر از سوی کسانی مطرح میشود که به برخی از سیستمهای اعتقادی اکونها بهمثابه شکلی از گمانهزنیهای شبه علمی کیهانشناختی نگاه میکنند. بهعنوان مثال، توصیف خانم رابینسون از آنچه او «دکترینK» مینامد که درمیان اعضای دهکدههای بزرگ چارلز ریور رایج است، نمونهای از این دیدگاهها است.
این دکترین ناگزیر بحثهای فیلسوفان ایونیایی [9] باستان را در مورد آب، هوا یا آتش بهعنوان عناصر اساسی جهان به ذهن متبادر میکند. دکترین K؛ در واقع شباهتهای چشمگیری به آموزههای آناکسیماندر [10]دارد. علاوهبر این، مشخص است که در برخی از دانشکدههای دیگر «دکترینM» تدریس میشود، اما ما هنوز گزارش قابلفهمی از آن نداریم و در واقع، چیز کمی درباره آن گرایش میدانیم، جز اینکه(احتمالا بهعنوان نوعی بدعت) توسط قبایل اکون چارلز ریور طرد شدهاست. هواداران دیدگاه کیهان شناختی استدلالهای خود را با اشاره به شباهتهای بین مثاکونها و انجمن برادری فیثاغورثیها تقویت میکنند. آنها خاطرنشان کردهاند که مثاکونها چه بدانند و چه ندانند، از این اصلباستانی فیثاغورث پیروی میکنند که «فلسفه باید بهگونهای دنبال شود که اسرار درونی آن تنها برای افراد دانشمندی که در ریاضی آموزشدیدهاند، محفوظ بماند.» [11] تعبیر ورزش و بازی از این مراسم، به دلیل روایتهای مربوط به رسوم کاست نوآموز [12]، ارزش خاصی پیدا کردهاست، اما حتی در اینجا نیز درمییابیم که اگرچه این مراسم تمام جلوههای ظاهری یک بازی را دارد، اما برای شرکتکنندگان چیزی از ویژگی یک نمایش اخلاقی را نیز دارد که ادراک مبنایی آنها را از جهان شکل میدهد.
قبیله اکون و آینده
حرفنزدن در مورد آینده اکونها در این طرح کوتاه از زندگی آنها بیتعهدی در مسوولیت ما در قبال این مردم است. حقیقت این است که چشمانداز اکون تاریک است. ساختار اجتماعی و فرهنگی آنها باید اکنون و قبل از اینکه برای همیشه از بین برود، مورد مطالعه قرار گیرد. حتی یک گزارش سطحی از مشکلات فوری و مبرم آنها مانند فهرستی واقعی از مصائب مردمان بدوی در عصر و روزگار حاضر است. همه آنها بهجز یک اقلیت کوچک فقیر هستند. بدبختانه نرخ رشد این جمعیت فقیر از بالاترین نرخهای رشد در جهان است. زمین آنها نسبتا غنی است، اما بسیاری از منابع طبیعی که حق انبوه آنهاست، به مبلغی اندکی گرانتر از یک خوراکی بیارزش به خارجیها فروخته میشود. بسیاری از جوانان آنها به مواد مخدر روی میآورند. آنها بهرغم اینکه فقیر هستند، مشکلات کشورهای ثروتمند را نیز تجربه میکنند. مسافران از دهکدههایی میگویند که در پسماندهای مودلسازی بیقیدوبند و آلودگیهای برجای مانده به دلیل استخراج تصادفی رگههای معدنی، نیمهمدفون شدهاند. گفته میشود که حتی چشمه معروف الهامبخش آنها هم، اکنون دیگر آلوده است. اکون درمیان مشکلات خود، مانند یک نژاد مغرور و جنگجو باقیماندهاند، اما بهنظر میرسد که آنها به هیچوجه قادر به ارائه «پاسخی خلاقانه» به مشکلات خود نیستند. واضح است که اگر این قبایل، کمکهای خارجی دریافت نکنند، چه چیزی در انتظار آنهاست.
برخی افراد نسبت به حل مشکلات ناشی از فقر در این قبایل خوشبین هستند، با اینحال بهرغم اینکه رشد جمعیت آنها ممکن است در طول زمان کند شود، نمیتوان امیدوار بود که ضعف مداوم فرهنگ اکونها متوقف شود یا بتواند معکوس شود. در این قبایل، داستان غمانگیز و آشنای رویارویی مردم بدوی با «دوران مدرن» بار دیگر تکرار شدهاست. لیست علائم این وضعیت طولانی است و ما فقط به چند مورد اشاره میکنیم.
سازمان سیاسی اکون در حال تضعیف است. واحد سیاسی اصلی، همچنان گرایش، باقیماندهاست و قدرت سیاسی در این گرایش و در شورای ریشسفیدان جای دارد. بنیان این قدرت ریش سفیدان مدتی است که در حال فرسایش است. احترام به بزرگان، درمیان اکونهای جوان دیگر رایج نیست. اقتدار بر اساس سن و تجربه ضعیف شدهاست زیرا جایگاه افراد، بهطور فزایندهای با مهارت در ساخت مودل گرهخورده است.(همانطور که قبلا ذکر شد، بسیاری از بزرگان این قبایل، دیگر مودل نمیسازند.) دانشکدهها به این مشکل اینگونه پاسخدادهاند که از مودلسازان اغلب بسیار جوان بهعنوان «ریش سفید» یاد میکنند، اما بدیهی است که مشروعیت ساختار سیاسی از نظر مردم اکون تهدید شدهاست. به همین ترتیب، شانس پیداشدن یک پاسخ سیاسی سازنده به مشکلات قبیله کاهشیافتهاست.
در گذشته، اکون بزرگسال عادت داشت که خود را عضوی مادامالعمر در گروهش بداند، با اینحال بررسی آخرین گزارشها نشان میدهد، این دیگر درست نیست ومهاجرت بین دهکدهها امروزه بسیار رایج است و حتی بزرگان یک دهکده لزوما خود را اعضای دائمی آن نمیدانند، درحالیکه این تحرک ممکن است به آنها کمک کند تا با مشکل فقر کنار بیایند، اما آشکارا تمایل به تضعیف سازمان سیاسی قبیله دارد. شهرنشینی را باید بهعنوان یک مشکل مرتبط موردتوجه قرارداد.امروزه بسیاری از دهکدهها سه یا چهاربرابر بزرگتر از یک یا دو نسل پیش خود هستند. شهرکهای بزرگ، با جمعیت زیاد مهاجر و سازوکارهای ضعیف و ناکارآمد سیاسی ترکیبی است که در همه دانشکدههای اکون دیده میشود. همه ما با آسیبهای اجتماعی که این ترکیب ایجاد میکند آشنا هستیم. در چنین شرایطی، ما انتظار از خود بیگانگی، سرگردانی و ازدسترفتن بسیاری از ارزشهای معنوی در این قبایل را داریم. یک پدیده مشخص که نشاندهنده فروپاشی یک فرهنگ است، از دستدادن حس تاریخمندی و بیاحترامی فزاینده بهسنت است. برخلاف حالت عادی در جوامع بدوی، کشیش اکون تاریخ قبیله را حفظ نیست و آموزشی نیز در این زمینه نمیدهد. در برخی از دهکدههای اکون، هنوز هم میتوان پیرمردی را پیدا کرد که از مودلهای ساختهشده توسط برخی از قهرمانان قدیمی قبیله مراقبت میکند و مشتاق است که افسانههای مربوط به آنها را بازگو کند، اما تعداد کمی از بزرگسالان یا دانشجویان، به گوشدادن به چنین افسانههای پرطمطراقی اهمیت میدهند؛ زیرا آنها را بهعنوان کارهایی خام و فاقد اهمیت درک میکنند. درمیان نسلهای جوان، اکنون بهندرت میتوان فردی را پیدا کرد که تصوری از تاریخ اکون داشتهباشد. اکونها با از دستدادن گذشته خود، بیاعتماد به حال و بدون هدف برای آینده شدهاند.
برخی از اکون شناسان با تصویر تیره و تار فروپاشی فرهنگی که ارائه شد مخالف هستند و به زمان حال بهعنوان بزرگترین عصر هنرهای اکون، نگاه میکنند. درست است که تقریبا همه اکونشناسان موافق هستند که مودلسازی کنونی به قلل زیبایی شناختی خود رسیده که تاکنون به آن دستنیافتهاست، اما تردید وجود دارد که این امر باعث خوشبینی خاصی نسبت به آینده اکونها شود. یافتن نوعی هنر خاص که درمیان زوال یک فرهنگ کلی شکوفا شدهاست، غیرعادی نیست. ممکن است زوال اینگونه جامعه باعث ایجاد این نوع «فعالیت جابهجایی»[13] فرهنگی درمیان اعضای مستعدی شود که از کنار آمدن با زوال تمدن خود ناامید هستند. انبوه حکاکیهای پیچیده کنونی درمیان مدلسازان اکون را احتمالا باید از این منظر تحلیل کرد.
پینوشت: [1] Axel Leijonhufvud
[2] Life Among The Econs یادداشت سردبیر ژورنال اکونومیک اینکوایری: از آنجا که بسیاری از خوانندگان جوان ما، با آرمان گرایی که مشخصه موقت جوانی است، قصد دارند با ورود به قبیله اکون زندگی و کار درمیان آنها را تجربه کنند، سردبیر احساس کرد که مطلوب است از یک اکونشناس باتجربه دعوت کند تا گزارشی از این قبیله کمتر شناختهشده بنویسد. سردبیر ما با تحقیق مجدانه در نهایت نویسنده مقاله حاضر را پیدا کرد. دکتر لیانهافوود یک نامزد عالی برای این ماموریت تلقی میشد، زیرا او تقریبا یک دههپیش به یکی از روستاهای دورافتاده اکون یعنی UCLA تبعید شد و از آن زمان نهتنها بهطور مداوم در آنجا ساکن بودهاست، بلکه حتی توانسته است خود را بهعنوان یک ریشسفید در آنجا اثبات کند.(البته سردبیر ما نفهمید، لیانهافوود به چه بهانهای غیراز ریشهای سفیدش به این سمت رسیدهاست.)
[3] divining rod وسیلهای است از آن برای یافتن آبهای زیرزمینی، فلزات یا سنگهای مدفون قیمتی، نفت و بسیاری اشیا دیگر استفاده میشود. این روش هیچ پیشینه و مبنای علمی ندارد. – مترجم
[4] دلیل دوم درستتر است، زیرا تقصیر را به گردن گروه دیگری یعنی امترها(O'Maitrها یا O'Metrها-رونویسیها متفاوت است) میاندازد که کار حفاری ماکرو و میکرو را انجام میدهند. کاست «حفارها» برای کسانی که نگران توسعهنیافتگی قبیله اکون هستند، توجه ویژهای جلب میکند. بهطور سنتی، پایینترین طبقه اکون، امترها هستند. آنها تنها مجاز به انجام پستترین کارهای یدی هستند و مهمتر از آن در چشم اکونها فاقد توتم خاص خود بودند، با اینحال در زمانهای اخیرتر، از طریق این طبقه است که صنعت به میان اکونها واردشدهاست. امترها با کمال میل عاری از تعصبات القا شده از طریق آموزش متمرکز بر حکاکی و باورهای توتمی، به سمت ماشینآلات مدرن رفتهاند و برای مثال در کار با بیلهای مکانیکی و آسیابهای برقی کاملا ماهر شدهاند. نگرش بقیه قبیله نسبت به این افراد که رهبری صنعتیشدن را به عهده گرفتهاند، همانطور که انتظار میرود، با نوعی تحقیر و حسادت آمیخته است.
[5] Glossolalia یا صحبتکردن به زبانی ناشناخته، پدیدهای است که بهویژه در عبادات مذهبی اتفاق میافتد و توسط مذهبیها بهعنوان نوعی معجزه شناخته میشود. – مترجم
[6] در زبانهای مختلف طوایف مثل اکون، زبانهای هندو اروپایی وجود ندارند.
[7] اشاره بهنام لئون والراس، اقتصاددان و ریاضیدان فرانسوی که نقش مهمی در استفاده از ریاضیات در اقتصاد داشتهاست. – مترجم
[8] گردآورنده نوپا Econographica(کنایه از نام مجله مشهور اقتصادی Econometrica) باید بداند که بیشتر کارهایی که امروزه در بازار یافت میشود تقلیدی است و توسط شاگردان ریشسفیدان انجام میشود، با اینحال از نظر زیباییشناختی، در قیاس با توتمهای خام حکاکیشده ماکروها و مدلهای بزرگ و ماشینی که امروزه توسط امترهای فاقدسنت هنری تولید میشوند، برتر هستند.
[9] Ionian
[10] آرتور کوستلر داستاننویس بزرگ مجارستانی در The Sleepwalkers، New York 1968، pp. 22-23آموزههای آناکسیماندر را بهدرستی خلاصه میکند: «ماده خام(جهان) هیچیک از اشکال آشنای مادهنیست، بلکه جوهری است بدون خاصیت معین بهجز غیرقابلتخریببودن و ابدیت. از این مواد همهچیز توسعه مییابد و به آن باز میگردند. قبل از این جهان ما، انبوه بینهایتی از جهانهای دیگر وجود داشتهاند و این جهانهابار دیگر در تودههای بیشکل حل شدهاند.»
اگر کسی بخواهد این آموزه ابتدایی را با اصطلاحات مدرن تجلیل کند، باید آناکسیماندر را در زمره «اهل دلها» قرارداد
[11]. فیلسوف بزرگ یونانی، فیثاغورث به شهری در جنوب ایتالیا بهنام کروتون، نقلمکان کرد و در آنجا مدرسه فلسفی و مذهبی بهنام انجمن برادری فیثاغورث را تاسیس کرد. این جامعه مخفی شیفته ویژگیهای عرفانی اعداد بود و ریاضیات را راهی برای درک اصول اساسی جهان میدانست. – مترجم
[12] یکی از ناظران شرح خود را از این مراسم به صراحت در قالب بازیهای سالنی بیان میکند. او میگوید: «در این بازی هر بازیکن 2 کشور، 2 کالا، 2 عامل و یک بهاصطلاح جعبه اجورث و غیره و غیره دریافت میکند.» او همچنین بازی نوآموزان را از نظر سختی فکری با بازی چکرز مقایسه میکند.
[13]. Displacement activities فعالیتهای جابهجایی نوعی رفتار است که زمانی اتفاق میافتد که یک حیوان انگیزه بالایی برای دو یا چند رفتار متضاد تجربه میکند. بهعنوان مثال، پرندگان زمانیکه مطمئن نیستند به حریف حمله کنند یا فرار کنند، ممکن است به چمن نوک بزنند. بهطور مشابه، زمانیکه انسان نمیداند کدامیک از دو گزینه را انتخاب کند، ممکن است سر خود را بخاراند. فعالیتهای جابهجایی همچنین ممکن است زمانی رخ دهد که حیوانات از انجام یک رفتار واحد که برای آن انگیزه بالایی دارند، منع میشوند. فعالیتهای جابهجایی اغلب شامل اقداماتی است که باعث آرامش موجودات میشود، مثلا خاراندن، خراشیدن، نوشیدن یا غذا دادن. – مترجم
-
سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۶:۰۵
-
۶ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1260704/