بازار آریا - دکتر مجید محمدشریفی* نخستین دور از مذاکرات ایران و آمریکا برای دستیابی به توافق بر سر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با حضور عباس عراقچی، وزیر خارجه و استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، به صورت غیرمستقیم در مسقط پایتخت کشور عمان برگزار شد. گرچه هنوز از جزئیات این مذاکرات و موضوعات محل بحث، جزئیات دقیقی منتشر نشده، اما آنگونه که از اظهارات وزیر خارجه ایران و متن بیانیه کاخسفید (که پس از برگزاری نشست منتشر شد) میتوان دریافت گفتوگوها سازنده و محترمانه بوده است. عباس عراقچی در گفتوگویی کوتاه فضای حاکم بر مذاکرات را مثبت و سازنده توصیف کرد. در بیانیه کاخسفید نیز از سازنده بودن مذاکرات و توافق برای ادامه این گفتوگوها به عنوان نشانهای از عزم دو طرف برای حصول توافق یاد شده است. صرفنظر از اینکه وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران و نماینده ویژه ترامپ بر سر چه موضوعاتی گفتوگو کرده باشند و اینکه تا چه حد موضوعات محل بحث، توافق یا اختلافنظر بوده باشد، میتوان به طرح این نظر پرداخت که برگزاری این دور از مذاکرات در پی دورهای پرتنش و همراه با تهدیدهای نظامی، میتواند آغازی برای پای گذاشتن در مسیر حل اختلافات باشد. گرچه باید از این واقعیت نیز آگاه بود که مسیر حصول توافق نهایی چندان هموار نیست و بیتردید در ادامه مذاکرات و با به میان آمدن موضوعات محل بحث، اختلافنظرها نیز پدیدار خواهند شد. تا زمان پرداخت دقیق به موضوعات محل اختلاف، برگزاری این نشست را میتوان گامی مثبت در تعاملات آمریکا و جمهوری اسلامی ایران تلقی کرد. به نظر میرسد از اظهارات مقامات دو طرف میتوان چنین دریافت که ایران و آمریکا آمادگی و جدیت خود برای حل اختلافات از طریق مذاکره و گفتوگو را یادآور شدهاند. جمهوری اسلامی ایران و دولت ترامپ بر آن هستند که موضوع برنامه هستهای ایران را نه از طریق گزینه نظامی، بلکه از مسیر دیپلماتیک حل و فصل کنند. با وجود این، سخنان عباس عراقچی پس از برگزاری نشست نشان از آن دارد که دو طرف هنوز بر سر «مبنایی» برای ادامه مذاکرات آتی به توافق نرسیدهاند. عراقچی در مهمترین بخش سخنان خود تصریح کرد که در جلسه نخست دو طرف برای رسیدن به یک مبنای مشترک تلاش کردند و گرچه تا حد زیادی به این مبنا نزدیک شدهاند، اما ابراز امیدواری کرد که در دور بعدی مذاکرات این فهم مشترک حاصل شود. از این سخنان میتوان چنین برداشت کرد که ایران و آمریکا هنوز به مبنای مشترکی که براساس آن بتوانند مذاکرات آتی را انجام دهند دست نیافتهاند. پرسش مهم نیز این است که مبنای مشترکی که دو طرف باید بر سر آن توافق کنند چیست و آیا امکان رسیدن به چنین مبنایی وجود دارد؟ صحبت از مبناست؛ یعنی یک توافق بنیادین بر سر موضوع محل اختلاف. اگر این بخش از سخنان عباس عراقچی را به عنوان بخش اصلی مذاکرات در نظر بگیریم، میتوان مدعی شد که هنوز نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به یک «فهم مشترک» نرسیدهاند و تنها آمادگی خود برای حل اختلافات از مسیر مذاکره و توافق را محل تاکید قرار دادهاند. مبنای مذاکرات چیست؟ اینکه آمریکا برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد و حق غنیسازی را تایید کند یا اینکه با کل برنامه هستهای ایران مخالفت کند یا حداکثر تنها وجود برنامه هستهای را پذیرفته و ایران را از حق غنیسازی محروم سازد؟ آیا جمهوری اسلامی ایران حفظ حق غنیسازی در داخل را به عنوان مبنای مذاکرات در نظر گرفته و بر آن است در مذاکرات آتی بر سر جزئیات آن گفتوگو کند یا اینکه دولت ترامپ مایل به پذیرش حق غنیسازی ایران نیست و تنها با پذیرش تداوم برنامه هستهای پیشنهاد تامین سوخت از بازارهای خارجی را مطرح خواهد کرد؟ واضح است در این صورت دو طرف مبنای متفاوتی را به عنوان پیشفرض مذاکرات آتی در نظر گرفتهاند که بهسادگی نمیتوان بر سر آن توافق کرد. افزون بر اختلافنظر بر سر حفظ یا حذف حق غنیسازی، چگونگی راستیآزمایی برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران نیز موضوع پراهمیتی است که میتواند زمینه اختلاف دو طرف را فراهم کند. جمهوری اسلامی ایران با چه سطحی از بازرسیها و از سوی چه نهادی موافقت خواهد کرد؟ آیا بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان به فعالیت خود در ایران ادامه خواهند داد و حدود اختیارات آنها چگونه تعیین خواهد شد؟ آیا آمریکا با کنارگذاشتن آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پی آن است که راستیآزمایی برنامه هستهای ایران را از طریق بازرسان ویژه خود انجام دهد؟ در صورت طرح چنین خواستهای از سوی آمریکا آیا جمهوری اسلامی ایران با آن موافقت خواهد کرد؟ آیا توافق بر سر اینکه مذاکرات تنها به موضوع هستهای ایران محدود شود، مبنای مذاکرات آتی است یا اینکه دولت ترامپ آمادگی برای توافق بر سر برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران را نیز مبنای مذاکرات تعیین کرده است؟ در صورت طرح ایده ضرورت انجام توافق جامع که افزون بر برنامه هستهای، برنامه موشکی و منطقهای ایران را شامل شود، واکنش جمهوری اسلامی ایران چگونه خواهد بود؟ اختلافنظر بنیادین دو طرف بر سر اینکه کدامیک از موارد یادشده در مقام مبنای مذاکرات در نظر گرفته شود، احتمال موفقیت یا ناکامی گفتوگوهایی آتی را تعیین خواهد کرد. به نظر میرسد هنوز دو طرف بر سر این مبنای مشترک گفتوگوهای جدی را آغاز نکردهاند و در دورهای بعدی بر سر آن مذاکره خواهند کرد. تا زمان آغاز گفتوگوها بر سر این مبنای مشترک نمیتوان با قطعیت از موفقیت یا شکست مذاکرات صحبت به میان آورد. نمایندگان ایران و آمریکا با بازگشت به کشورهایشان و گفتوگو با مقامات تصمیمگیر، چارچوب پیشنهادی خود برای دور بعدی مذاکرات را تعیین و بر سر آن گفتوگو خواهند کرد. باید دید این دو طرف تا چه حد بر سر عناصر این چارچوب توافق، با یکدیگر اشتراکنظر دارند. مهمتر اینکه شاید بتوان زمان را مهمترین عامل تعیینکننده موفقیت یا ناکامی مذاکرات در نظر گرفت. نمایندگان هر دو طرف بر این باورند که ایران و آمریکا با اجتناب از مذاکرات طولانی به دنبال دستیابی به توافق سریع در کوتاهترین زمان ممکن هستند. با وجود این به نظر میرسد در این بین ترامپ تنگنای زمان را بیشتر احساس میکند. در آمریکا برخی بر این باورند که هدف جمهوری اسلامی ایران از ورود به مذاکرات، کوشش برای دستیابی به توافق نیست، بلکه ایران با خرید زمان به دنبال توسعه برنامه هستهای است. وجود این دیدگاه در بین برخی از نزدیکان دولت ترامپ و حمایت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، از این استدلال سبب شده است تا ترامپ به طولانیشدن مذاکرات بدبین شود. به نظر میرسد هر چه مذاکرات طولانی شود و گفتوگوها بر سر جزئیات توافق احتمالی ادامه یابد، میل ترامپ برای ترک میز مذاکرات و پایان دادن به گفتوگوها بیشتر شود. به این سبب تعیین چارچوب زمانی دقیق برای رسیدن به توافق نیز خود میتواند عاملی برای سربرآوردن اختلافات شود. در مجموع و براساس شواهد موجود میتوان چنین ادعا کرد که برگزاری دور نخست مذاکرات ایران و آمریکا تنها نشانهای از عزم و تصمیم دو طرف برای حل اختلافات از مسیر مذاکره است. آغاز این گفتوگوها نشان میدهد که ایران و آمریکا بر آن هستند تا با پرهیز از تشدید تنشها و تهدیدها، بستری را برای گفتوگوها فراهم کنند. نشست دور نخست را تنها میتوان غلبه دیدگاه حامیان توافق در ایران و آمریکا تفسیر کرد. در آمریکا، ترامپ با دوری جستن از دیدگاه جنگطلبانی همچون مایکل والتز و مارکو روبیو و حمایت از استدلالهای جی.دی. ونس و استیو ویتکاف همچنان شانس توافق برای حل اختلافات با ایران را ممکن و ارجح میداند. در ایران نیز دولت مستقر بر آن است که همچون گذشته با پافشاری بر حقوق هستهای خود، چارچوبی برای توافق قابلپذیرش فراهم کند. آغاز جدی گفتوگوها و جدی شدن مذاکرات نشان خواهد داد که دیدگاههای دو طرف تا چه حد به یکدیگر نزدیک یا دور است. مهمترین موضوع نیز، توافق بر سر یک مبنای مشترک است. تجربه برجام نشان داد که آمریکا با پذیرش حق غنیسازی ایران، اصلیترین خط قرمز جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به یک توافق را پذیرفته است. پذیرش حق غنیسازی ایران از سوی دولت اوباما سبب شد تا جمهوری اسلامی ایران با وجود برخی انتقادات جدی، مذاکرات را ادامه داده و در نهایت به یک توافق دست یابد. هنوز مشخص نیست که آیا دولت ترامپ حاضر به پذیرش این حق برای جمهوری اسلامی ایران است یا خیر؟ مذاکرات آتی، مواضع آمریکا و در نتیجه موفقیت یا شکست مذاکرات را تعیین خواهد کرد. * استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه خوارزمی