بزرگنمايي:
بازار آریا - دنیای اقتصاد - مهران خسروزاده : در میان عوام و خواص باوری وجود دارد که اگرچه جنگ پدیدهای مخرب و مذموم است، اما سرمایهگذاریهای متمرکز دولتی و بسیج منابع علمی منجر به خلق فناوریهای جدیدی میشود که امکان رشد اقتصاد را فراهم میآورد. بر این اساس گویی وجود فناوریهایی که رفاه امروز را رقم میزنند، مدیون آثار ناخواسته سرمایهگذاری دولتها بر روی تحقیق و توسعه صنایع نظامی است، با اینحال یک پژوهش درباره اثر جنگجهانی دوم بر بهرهوری و تکنولوژی نشان میدهد؛ برخلاف باور فوق، جنگ روند توسعه فناوری و بهرهوری عوامل تولید را مختل میکند. در عوض محل بهرهمندشدن اقتصاد ایالاتمتحده از جنگ، فراهمشدن حضور گسترده زنان و رنگینپوستان در بازار کار این کشور بود که به رونق اقتصادی پساجنگ کمک شایانی کرد.
حتما شنیدهاید که جنگهای بزرگ، مانند جنگجهانی دوم، با همه خسارتها و محنتهایشان، موجب توسعه برخی تکنولوژیها شده و بهطور غیرمستقیم در بهبود رفاه ما نقش داشتهاند. برای مثال غذای کنسروی بهدنبال لشکرکشیهای ناپلئون توسعه یافت، نیروی هوایی و حملونقل موتوریزه بهدنبال جنگجهانی اول توسعه پیدا کرد و بسیاری از پیشرفتهای چشمگیر در حوزه مخابرات، هوانوردی، دریانوری و غیره مدیون سرمایهگذاریهای گسترده دولتهای جنگ بر روی لبههای علم و فناوری رخداد.
علاوهبر این، باور رایجی درباره اقتصاد آمریکا وجود دارد که میگوید جنگجهانی دوم موجب شکوفایی اقتصادی این کشور شدهاست. شکل گستردهتر این باور رایج بیان میکند که جنگجهانی دوم موجب رشد هزینه تحقیق و توسعه بخش نظامی شده و فناوریهای جدید نظامی، سرریز فناوری به بخشهای غیرنظامی را بههمراه داشتهاست، بااینحال بررسیهاق دقیقتر یک پژوهش اقتصادی نشان میدهد؛ در عمل، عکس این باور اتفاقافتاده است. بهعبارت دیگر، بررسی دقیقتر آمارهای بهرهوری و تولید آمریکا بین سالهای 1941 تا 1948 و مقایسه آن با قبل و بعد از این دوره از افت بهرهوری تولید در این دوره خاص تاریخی حکایت دارد. بهعبارت دیگر، رونق اقتصادی پس از جنگ حاصل خود جنگ نبود بلکه از بازگشت اقتصاد آمریکا به روند رشد پیش از جنگ ناشی میشد. از سوی دیگر بسیج ظرفیتهای علمی بهسوی منابع نظامی، منجر به اختلال در روند پیشرفت نوآوریهای تجاری مرتبط شد.

جنگ،از خیال تا واقعیت
باور عمومی بر این است که جنگجهانی دوم هم ایالاتمتحده را از
رکود بزرگ خارج کرد و همپایه و اساس موفقیت
اقتصادی پس از جنگ را بنا نهاد. دیدگاه متعارف، به واسطه یادگیری متاثر از تولید نظامی و پیشرفتهای تکنولوژیک ناشی از تحقیق و توسعه نظامی، جنگ را یک شوک عرضه قدرتمند میداند، با اینحال مقاله «اثر جنگجهانی دوم بر رشد بهرهوری آمریکا» از الکساندر فیلد مخالف این دیدگاه است. این مقاله این ایده را به چالش میکشد که جنگ منجر به پیشرفتهای قابلتوجهی در بهرهوری شد و در عوض استدلال میکند که درگیری نظامی در واقعیت سرعت پیشرفت
اقتصادی را کاهش داد. این مقاله با استناد به آمار بهرهوری در قبل، حین و بعد از جنگجهانی دوم نشان میدهد؛ رونق
اقتصادی پس از جنگ نتیجه خود جنگ نبود، بلکه بازگشت به روندهای پیش از جنگ بود که به واسطه جنگ مختل شده بود.
نویسنده از دادههای مربوط به بهرهوری کل عوامل تولید(TFP) استفاده میکند، معیاری است که نشان میدهد یک
اقتصاد چقدر از منابع خود بهطور کارآمد استفاده میکند. دادهها نشان میدهد؛ رشد TFP در
اقتصاد خصوصی غیرکشاورزی بین سالهای 1929 و 1941 بسیار بالا بود، اما بین سالهای 1941 و 1948 به میزان قابلتوجهی کاهشیافت. این موضوع را میتوان در جدول مربوط به بهرهوری عوامل تولید مشاهده کرد. نویسنده این احتمال را وارد میداند که حتی دادههای بین سالهای 1941 تا 1948 دچار بیش برآوردی هستند و اعداد واقعی کمتر از مقادیر بهدست آمدهاست.
بسیج منابع و رشد فناوری
همچنین این مقاله این ایده را زیر سوال میبرد که تحقیق و توسعه نظامی(R&D) به مزایای غیرنظامی قابلتوجهی منجر شدهاست. درحالیکه برخی از فناوریها مانند امواج مایکروویو و پیشرفتهای الکترونیک از تحقیق و توسعه نظامی پدید آمدند، این مقاله استدلال میکند که تاثیر کلی جنگ، کندکردن پیشرفت نوآوریهای تجاری مرتبط بود. نویسنده ادعا میکند؛ جامعه علمی و مهندسی که قبل از جنگ در افزایش بازده
اقتصاد بسیار موثر بودهاند، باید تمرکز خود را تغییر میدادند که این موضوع منجر به کاهش سرعت کلی پیشرفت
اقتصادی میشود.
نویسنده تاکید میکند؛ استخدام دانشمندان و مهندسان در تولید بین سالهای 1927 و 1940 بهطور چشمگیری افزایشیافت و سپس بین سالهای 1940 و 1946 کاهشیافت.
اقتصاد تمرکز خود را به تولید بخش جنگ و جذب منابع و استعداد از سایر بخشها معطوف کرد. این امر باعث رشد شدید تعداد محدودی از بخشهای مرتبط با جنگ و انقباض همان اندازه شدید در سایر بخشهای
اقتصادی شد. بسیاری از کارگران و دانشمندان ماهر به پروژههای نظامی مانند پروژه منهتن منحرف شدند. بهعبارت دیگر، جنگ زمان و
انرژی دانشمندان، مهندسان و تجار را از فعالیتهای تجاری منحرف کرد و نوآوری و کارآیی
اقتصادی را کاهش داد.
درحالیکه برخی از بخشها، مانند کشتی سازی، افزایش قابلتوجهی در بهرهوری داشتند، این دستاوردها اغلب از نقطه شروع پایین این صنایع نشات میگرفت و لزوما بهمعنای منافع
اقتصادی بلندمدت نبود. بهعنوان مثال، در سه سالپس از حمله
ژاپن به « پرلهاربر»، نرخ تولید در کشتیسازی دوبرابر شد، اما این افزایشها از سطوح بسیار پایین نرخ تولید کشتی نشات میگرفت که به واسطه تغییر در بخشهای
اقتصادی رخداده بود، بهطوری که حتی اوج سطح بهرهوری دوران جنگ میتواند کمتر از سطح بهرهوری همان
صنعت در زمان صلح بوده باشد. از سوی دیگر، بسیاری از روشهای تولید انبوه مورداستفاده در تولید نظامی؛ در واقع قبل از وقوع جنگ در صنایع غیرنظامی توسعهیافتهاند، نه اینکه نتیجه خود جنگ باشند.
این مطالعه همچنین تاکید میکند؛ بسیاری از پایههای رفاه پس از جنگ، پیش از جنگ برقرارشده بود. بهعنوان مثال، زیرساخت مدرن جادههای سطحی اساسا تا قبل از آغاز جنگ کامل شده بود. این مقاله استدلال میکند؛ ترکیب نوآوری محصول و نورآوری در فرآیند تولید طی دوران رکود، همراه با زیرساختهای آن دوران، بیش از خود جنگ مسوول سطوح بهرهوری سال1948 بود، یعنی همان اندک بهرهوری بین سالهای1941 تا 1948 بیشتر از آنکه حاصل جنگ باشد نتیجه نوآوریها و سرمایهگذاریهایی بود که پیش از جنگ انجامشده بود و به جنگ ارتباطی نداشت. جنگ منابع را منحرف کرد، فعالیتهای
اقتصادی عادی را مختل کرد و افزایش قابلتوجهی در بهرهوری را که معمولا تصور میشود، ارائه نکرد.
اقتصاد آمریکا از جنگ منتفع شد؟
بحث اصلی مقاله این است که جنگ آنگونه که اغلب به تصویر کشیده میشود، نعمت
اقتصادی نبود، در عوض جنگ منابع را منحرف کرد، فعالیتهای
اقتصادی عادی را مختل کرد و سرعت رشد بهرهوری را کاهش داد. پیشرفت
اقتصادی دوره پس از جنگ بیشتر بهعنوان ادامه روندهایی که قبل از جنگ در جریان بود، تلقی میشود. این نتایج تصورات رایج در مورد مزایای
اقتصادی جنگ را به چالش میکشد و نشاندهنده لزوم بازنگری در تجربه ایالاتمتحده در طول جنگجهانی دوم است.
برخلاف تصورات،
صنعت و تحقیق و توسعه نظامی در طول جنگجهانی دوم به
اقتصاد آمریکا کمک نکرد، بلکه برد اصلی
اقتصاد آمریکا از محل دیگر اتفاق افتاد. حضور گسترده زنان آمریکایی در بازار کار و پذیرش رنگینپوستان در بازار کار، دو پیامد
اقتصادی ورود
آمریکا به جنگ بود که در سالهای بعدی به رشد
اقتصادی این کشور و بهرهوری عوامل تولید نفع رساند.
حضور گسترده مردان در میدانهای جنگ، بازار کار
آمریکا را تحتفشار گذاشت و برای نخستینبار پای زنان را بهطور گسترده در مشاغل بیرون از منزل باز کرد. از سوی دیگر، اگرچه سالهای زیادی از پایان بردهبرداری میگذشت اما موانع نژادی همچنان یکی از چالشهای اصلی بازار کار ایالاتمتحده بود که به واسطه وقوع جنگ و اقتضائاتی که با خود تحمیل میکرد تا حد زیادی کمرنگ شد. این ورود گسترده دو گروه پرجمعیت به نیروی کار موجب شد تا
اقتصاد ایالاتمتحده از ظرفیت قابلتوجه نیروی کار این افراد بهرهمند شود و در سالهای بعد از جنگ رشد سریعی را پشتسر بگذارد.