بزرگنمايي:
بازار آریا - در این چند هفتهای که از تکیه «دونالد ترامپ» بر مسند ریاست جمهوری آمریکا میگذرد، بازار بحث و گمانهزنیها پیرامون مذاکرات احتمالی تهران- واشنگتن داغ است؛ مذاکراتی که پیشتر نیز به رغم مخالفتها، به صورت غیرمستقیم آغاز و به «توافق جامع اقدام مشترک» (برجام) منجر شدهبود، اما ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود باوجود همکاریهای سازنده ایران به صورت یکجانبه از آن خارج شد و شدیدترین تحریمهای ضدایرانی را در قالب «فشار حداکثری» بر تهران تحمیل کرد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
در همین ارتباط رهبر معظم انقلاب صبح روز جمعه (19 بهمن) در جمع فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، استفاده از تجربه «دو سال مذاکره و امتیاز دادن و کوتاه آمدن اما به نتیجه نرسیدن» را ضروری برشمردند و افزودند: آمریکا همان معاهده را با وجود نقصهایی که داشت نقض کرد و از آن خارج شد. بنابراین، مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد.
افزون بر برجام، با نگاهی تاریخی به سوابق تعهدات و پیمانهای آمریکا با دیگر کشورهای جهان میتوان به بیفایده و حتی آسیبزا بودن این گفتوگوها پی برد که توافق آمریکا و لیبی یک نمونه از آن است.
توافق 2003 آمریکا و لیبی : یک تصمیم سرنوشتساز و عهدشکنی آمریکا
در دهههای 1970 و 1980، «معمر قذافی» رهبر وقت لیبی با توسعه برنامههای هستهای، شیمیایی و موشکی، تلاش کرد لیبی را به یک قدرت مستقل تبدیل کند. حمایت آمریکا از گروههای مسلح و مداخلات سیاسی در این کشور باعث شد که او را به دشمن شماره یک غرب تبدیل شود. در دهه 1990، پس از تحریمهای گسترده و انزوای بینالمللی، لیبی تحت فشار شدید قرار گرفت و به تدریج به سمت مذاکره با غرب حرکت کرد.
![بازار آریا](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9tZWRpYS5tZWhybmV3cy5jb20vZC8yMDI1LzAyLzA3LzAvNTM2ODEyMS5wbmc/dHM9MTczODk1NTM0MzYxOQ==)
قذافی در سال 2003 تصمیم به تغییر سیاستهای لیبی گرفت و به کاهش برنامههای تسلیحاتی به ویژه برنامه هستهای خود تن داد. این تصمیم برای غرب به خصوص
آمریکا یک پیروزی بزرگ به شمار میرفت. این توافق بهعنوان یک تغییر بزرگ در سیاستهای لیبی و پایان دوران خصومتهای غرب علیه قذافی و حکومتش قلمداد شد. برای آمریکا، این اقدام بهطور موقت نشان از پایان تهدیدات هستهای و تسلیحاتی از سوی لیبی داشت و باعث شد تا این کشور از تحریمها علیه لیبی بکاهد.
در نتیجه این توافق، قذافی تصور میکرد که دیگر تهدیدی از سوی غرب وجود نخواهد داشت و بهویژه پس از همکاری با آمریکا، زمینه برای بازگشت لیبی به جامعه بینالملل و حتی توسعه
اقتصادی فراهم میشود.
آمریکا پس از این تصمیم، اعلام کرد که از لیبی رفع تحریمهای
اقتصادی میکند و بهتدریج روابط تجاری و دیپلماتیک با این کشور را از سر میگیرد. در واقع، لیبی به نظر میرسید که در حال تغییر مسیر خود به سمت مدرنیته و همکاری با غرب است و برای قذافی این چشمانداز میتوانست بهعنوان موفقیت و پایان بحرانها باشد.
![بازار آریا](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9tZWRpYS5tZWhybmV3cy5jb20vZC8yMDI1LzAyLzA3LzAvNTM2ODEyMy5wbmc/dHM9MTczODk1NTM0NDIxMA==)
اما در طول زمان،
آمریکا به دلیل تغییرات ژئوپولیتیکی و درک نادرست از پایداری قدرت قذافی، به تدریج از این تعهدات خود شانه خالی کرد. با وقوع بحرانها و تغییرات در سیاستهای داخلی آمریکا، عهدشکنی ایالات متحده و کشورهای غربی شروع شد.
پس از مدتی، در سال 2011، این کشورها وارد عمل شدند و در نهایت با مداخله نظامی تحت رهبری ناتو، قذافی سرنگون شد و در پی آن لیبی بهطور کامل درگیر جنگ داخلی شد.
آمریکا و ناتو که در آن زمان خود را به اصطلاح طرفداران آزادی و دموکراسی معرفی میکردند، تحت پوشش این ایده کذائی، به مداخله در امور داخلی لیبی پرداختند و به سرعت حمایتهای دیپلماتیک و نظامی از مخالفان قذافی را شروع کردند. این اقدام باعث شد تا لیبی از یک کشور نسبتاً مستحکم با حکومت مرکزی، به یک کشور تجزیهشده تبدیل شود که در آن گروههای مسلح مختلف با هم درگیر بودند و زیرساختهای کشور ویران شد.
سرنوشت قذافی پس از این عهدشکنیها بهطور فاجعهباری رقم خورد. پس از سقوط حکومت قذافی و فروپاشی سیستم دولتی، این کشور به میدان نبرد گروههای مختلف و شورشیان تبدیل شد. قذافی که تصور میکرد با کنار گذاشتن برنامههای تسلیحاتی و پذیرش نظارتهای بینالمللی، میتواند از تهدیدات غربی رهایی یابد، در نهایت بدون هیچ حمایتی از طرف غرب و پس از یک حمله نظامی گسترده، دستگیر و کشته شد. سرنوشت او، به ویژه مرگ دردناک و وحشیانهاش، بهعنوان یکی از بزرگترین شکستهای دیپلماتیک قرن اخیر مطرح شد.
![بازار آریا](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9tZWRpYS5tZWhybmV3cy5jb20vZC8yMDI1LzAyLzA3LzAvNTM2ODEyMC5wbmc/dHM9MTczODk1NTM0MjgzNw==)
در نهایت، این توافق و عهدشکنیها نه تنها باعث نابودی حکومت قذافی شد، بلکه لیبی را به یک کشور ویرانشده تبدیل کرد که در آن گروههای مختلف در جنگهای داخلی، بحرانهای انسانی و
اقتصادی درگیر بودند. این وضعیت هنوز هم در لیبی ادامه دارد و بحرانهای سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی در این کشور پا برجاست.
لیبی پساقذافی؛ کشوری که به ویرانه تبدیل شد
پس از سرنگونی قذافی در سال 2011، لیبی به صحنه آشوب، جنگ داخلی و تجزیه عملی تبدیل شد. با فروپاشی حکومت مرکزی، گروههای مسلح، شبهنظامیان و گروههای تروریستی مانند داعش و القاعده به سرعت قدرت گرفتند. لیبی که در دوران قذافی یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقا محسوب میشد، در کمتر از یک دهه پس از مداخله ناتو به یکی از بیثباتترین و ناامنترین کشورهای جهان تبدیل شد.
جنگ داخلی میان نیروهای دولت وفاق ملی که توسط سازمان ملل به رسمیت شناخته شده بود و نیروهای تحت فرمان ژنرال خلیفه حفتر که از سوی مصر،
روسیه و
امارات حمایت میشد، این کشور را به دو بخش تقسیم کرد. درگیریها منجر به ویرانی زیرساختها، تعطیلی بسیاری از تأسیسات نفتی و بحران
اقتصادی گسترده شد. طبق گزارشهای سازمان ملل، از سال 2011 تاکنون بیش از 20 هزار نفر در جنگ داخلی لیبی کشته و بیش از یک میلیون نفر آواره شدهاند.
لیبی که پیش از سقوط قذافی روزانه حدود 1.6 میلیون بشکه
نفت تولید میکرد، در سالهای پس از جنگ داخلی با کاهش شدید تولید
نفت مواجه شد، به طوری که در برخی دورهها تولید
نفت این کشور به کمتر از 300 هزار بشکه در روز رسید. این کاهش درآمدهای نفتی باعث بحران اقتصادی، افزایش نرخ بیکاری و کاهش ارزش
پول ملی شد. قاچاق انسان و
مهاجرت غیرقانونی نیز در لیبی به شدت افزایش یافت و این کشور به یکی از مراکز اصلی قاچاق پناهجویان آفریقایی به
اروپا تبدیل شد.
![بازار آریا](https://kban.ir/NewsImage/640/aHR0cHM6Ly9tZWRpYS5tZWhybmV3cy5jb20vZC8yMDI1LzAyLzA3LzAvNTM2ODEyMi5wbmc/dHM9MTczODk1NTM0NDE4Mw==)
درسهایی از فریب خوردن قذافی
یکی از مهمترین درسهای توافق لیبی و
آمریکا این است که در سیاست بینالملل، اعتماد به وعدههای قدرتهای بزرگ بدون داشتن ضمانتهای امنیتی، میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد. قذافی تصور میکرد که کنار گذاشتن برنامههای تسلیحاتی، لیبی را از خطر حمله نظامی نجات میدهد و زمینه را برای تعامل با غرب فراهم میکند. اما در عمل، این تصمیم او را در برابر مداخلات خارجی آسیبپذیرتر کرد و زمینه را برای سقوط سریع حکومتش فراهم ساخت.
تجربه لیبی نشان میدهد که کشورهای دارای برنامههای نظامی استراتژیک، اگر بهراحتی تسلیحات بازدارنده خود را کنار بگذارند، بهمرور به اهدافی آسان برای نفوذ و تغییر رژیم تبدیل میشوند. قذافی به دلیل فشارهای
اقتصادی و تحریمهای بینالمللی مجبور به مذاکره شد، اما پس از اجرای تعهدات خود، دریافت که تضمینی برای بقا و امنیت حکومتش وجود ندارد. درسی که از این اتفاق میتوان گرفت این است که هر کشوری که بخواهد در سیاست بینالملل مذاکره کند، باید اهرمهای قدرت خود را حفظ کند تا در صورت تغییر شرایط، دچار سرنوشت مشابه لیبی نشود.
همچنین، سقوط لیبی نمونهای از نحوه استفاده ابزاری غرب از «خلع سلاح» بهعنوان یک ابزار استراتژیک برای تضعیف کشورهاست. زمانی که قذافی برنامههای دفاعی خود را کنار گذاشت، واشنگتن و متحدانش دیگر دلیلی برای حفظ تعهدات خود ندیدند و با تغییر شرایط، بهراحتی از حمایت از دولت لیبی دست کشیدند. این موضوع نشان میدهد که کشورهایی که به دنبال مذاکره برای کاهش تنشهای بینالمللی هستند، باید ساختارهای دفاعی و بازدارندگی خود را در حدی حفظ کنند که حتی در صورت عهدشکنی طرف مقابل، توانایی مقابله و مدیریت بحران را داشته باشند.
امروز، سرنوشت لیبی و قذافی بهعنوان هشداری برای سایر کشورها مطرح است. کشورهایی که به دنبال توافقات امنیتی با غرب با محوریت
آمریکا هستند، باید بدانند که تضمینهای دیپلماتیک بهتنهایی کافی نیست و بدون حفظ قدرت دفاعی و بازدارندگی، هر توافقی میتواند به ابزاری برای فریب و تضعیف تبدیل شود. اگر لیبی برنامههای تسلیحاتی خود را حفظ کرده بود، شاید این کشور امروز سرنوشتی متفاوت داشت.
کد خبر 6371748