روشهای متفاوت برای شبکهسازی متنوع
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - در بخشهای گذشته، فهمیدیم برای برخورداری از یک شبکه تابآور و قدرتمند لازم است: به دنبال همدلی باشید تا بتوانید احساساتتان را تخلیه و تعادل خود را حفظ کنید؛ به دنبال افرادی باشید که به شما کمک کنند مسیر پیشرفت را پیدا و دنبال کنید؛ راوی حقیقت خود را پیدا کنید؛ در مواجهه با شکست به دنبال دیدگاه تازهای باشید؛ کمک بخواهید و افرادی را اطراف خود داشته باشید که کمک کنند به خودتان یا موقعیتی که در آن هستید بخندید. البته که همچنان همینها کافی نیست. دیگر از چه راههایی میتوانیم شبکه ارتباطی تابآور و قدرتمندی بسازیم؟
افراد و سیاستها را بهتر درک کنید. خردهاسترسها زمانی تولید و بازتولید میشوند که ما بیش از حد به حرفی گذرا فکر میکنیم و نگران میشویم که مبادا در زمان غلطی به شخص اشتباهی، حرف بدی زده باشیم یا یک ایمیل را بارها و بارها چک میکنیم تا مطمئن شویم ناخواسته کسی را ناراحت نکرده باشیم. این حس که انگار به سیاست پنهان یک موقعیت اشراف نداریم میتواند تمرکز و تعادلمان را برهم بزند و شبها بیدار نگهمان دارد تا اتفاقی را که افتاده بارها و بارها در ذهنمان مرور کنیم. به تنهایی سخت میتوانیم از پس محدودیتهای ادراکیمان نسبت به دینامیکهای سیاسی یک موقعیت بربیاییم. اما اگر همکار قابل اعتمادی داشته باشیم که مناسبات سیاسی را بهتر از ما بشناسد، میتوانیم به جای اینکه بیدلیل نگران چیزهایی باشیم که اصلا اهمیتی ندارند، با اعتماد به نفس بیشتری کارها و تلاشهایمان را پیش ببریم. به این ترتیب وقت کمتری را صرف کارهای بیثمر میکنیم و کمتر نگران انگیزهها و اولویتهای پنهان دیگران میشویم. همچنین نسبت به موقعیت خودمان هم احساس امنیت و اطمینان بیشتری میکنیم.
لازم نیست با افرادی در ارتباط باشیم که هر کدامشان میتوانند هر مشکل سیاسیای را حل کنند، بلکه میتوانیم شبکه متنوعی از افرادی بسازیم که هر کدام به شکل متفاوتی به ما کمک میکنند تا گوشهای از سیاستهای اداری را درک کنیم. به عنوان نمونه، شاید ندانیم که همکاری به شدت تحت فشار است تا به نتیجه برسد، یا نگران از دست دادن شغلش است یا در گذشته از همکاری آسیبی دیده. در چنین شرایطی، داشتن همکار باتجربهای که بتواند کمکمان کند واقعیت را بفهمیم، میتواند به طرز عجیبی استرسمان را کاهش دهد.
با افراد شبکهساز ارتباط بگیرید. در هر سازمانی، افرادی هستند که ذاتا شبکهساز هستند. یعنی همیشه در هر دفتر یا بخشی یک نفر را میشناسند و حتی ممکن است با قدیمیهای سازمان در ارتباط باشند. این افراد میتوانند حامی فوقالعادهای برای درک سیاستهای سازمانی باشند. حواستان باشد که شما هم جزئی از شبکه غیررسمی ارتباطسازان باشید. به عنوان مثال، یکی از 10 درصدیهای ما (افرادی که با شبکهسازی توانستهاند خردهاسترسها را به خوبی مدیریت کنند) رابطه طولانیمدتی با یکی از کارکنان واحد منابع انسانی داشت، با اینکه اصلا با هم همکار نبودند. هرگاه از طرح ایده تازهای مطمئن نبود، آن همکارش در واحد منابع انسانی به او نقشه راه میداد و میگفت: «با این شخص شروع کن، بعد سراغ فلانی برو، آنوقت از حمایتی کافی برخورداری که بتوانی طرحت را در کمیته مطرح کنی.» این اطلاعات داخلی دیدگاه بسیار ارزشمندی را فراهم میکنند. در مقابل، هنگامی که منابع انسانی ابتکار تازهای را پیشنهاد میداد هم، او آشکارا از آن حمایت میکرد. به گفته خودش «ما رابطهای را بر پایه احترام متقابل ساخته بودیم».
شبکه همکاران کاربلد داشته باشید. قرار نیست این افراد الزاما نزدیکترین دوستان شما باشند. افرادی را پیدا کنید که حاضر باشند تجربیات و دیدگاهشان را با شما به اشتراک بگذارند. یکی از ستارههای نوظهور یک انتشارات به ما گفت که مرتب با همکاری مشورت میکرد که در سازمان دو دهه سابقه داشت و چیزی به بازنشستگیاش نمانده بود. او به ما گفت: «خیلی به هم نزدیک نبودیم، اما او خود را درگیر بازیهای سیاسی نمیکرد. حس ششم فوقالعادهای هم داشت و بسیار باتجربه بود و با سخاوت نظراتش را درباره مدیریت ضربالاجلها و واکنش احتمالی افراد خاصی نسبت به بیخبر ماندن از کارها و این قبیل چیزها با من به اشتراک میگذاشت.»
افرادی را پیدا کنید که کمکتان میکنند دغدغههایتان را رها کنید و مدتی از خرده استرسها فاصله بگیرید. استراحت برای دستیابی به بالاترین سطح عملکرد ضروری است. تحقیقات نشان میدهند وقتی از سفر یا استراحت بازمیگردیم، احساس بهتری داریم؛ چون این وقفه سطح استرسمان را کاهش داده، فرسودگی عاطفی را کم کرده و سطح انرژیمان را بالا برده است. همه اینها باعث میشوند تمرکز قویتری داشته باشیم. اما خیلیها فکر میکنند استراحت یعنی کاملا از همهچیز فاصله بگیرید، در حالی که بیشتر 10 درصدیهای ما معتقدند استراحتی که همراه با دیگران، حتی در بحبوحه فعالیتهای سنگین و عمیق به خود میدهند، تاثیر بیشتری دارد. وقتی با دیگران معاشرت و تعامل میکنیم، بهتر میتوانیم جلوی نشخوار فکریمان درباره خرده استرسهای شخصی یا کاری را بگیریم. «براینت» که یک مدیر مالی است، برای فاصله گرفتن از دغدغههایش، با خانواده، کلیسا و باشگاه موتورسیکلتسواری وقت میگذراند. سر کار تمام تمرکزش روی کار است، وقتی با خانواده است تمام توجهش به آنهاست و موتورسواری تنها چیزی است که به او اجازه میدهد از هر دو مقوله کار و زندگی که منبع اصلی خردهاسترسهایش هستند، فاصله بگیرد. در نتیجه با باشگاه موتورسواریاش میتواند تمدد اعصاب کند.
حول فعالیتهای تفریحی مشترک شبکهسازی کنید. برخورداری از یک شبکه تفریحی این امکان را فراهم میکند که همراه دیگران غرق کاری شوید که عاشقش هستید و از طریق آن فعالیت انرژی بگیرید. مشاوری برای ما تعریف میکرد که سالی یک مرتبه به دوره مراقبه میرود. این گروه بخشی از روز را به روزه سکوت میگذرانند و پس از آن اجازه دارند با دیگر شرکتکنندگان ارتباط برقرار کنند و گپ و گفت داشته باشند. او میگفت: «این گروه برای سلامت جسم و روحم حیاتی شده. ما در این گروه میتوانیم خود واقعیمان باشیم و حسابی با هم اخت شدهایم. من تمام سال را منتظر این مراقبه هستم.»
همراه دیگران در پی رشد فردی برآیید. دانشمندی به ما گفت که هر سال روز اول ژانویه یک لیست از کتابهایی تهیه میکرد که میخواست در طول سال بخواند، اما معمولا فرصت این کار را پیدا نمیکرد تا اینکه به گروه کتابخوانی در محل کارش پیوست که ماهی یکبار وقت ناهار دور هم جمع میشدند. این گروه نه تنها به او انگیزه کتابخوانی میداد، بلکه کمکش میکرد با افرادی از بخشهای دیگر سازمان آشنا شود؛ افرادی که در حالت عادی نه فرصت وقت گذراندن با آنها را داشت و نه موقعیتش را.
روی شبکههای گسترده سرمایهگذاری کنید. 10 درصدیها اهمیت زیادی برای حفظ ارتباطشان با آن دسته از شبکههای اجتماعی قائلند که شامل افرادی میشوند که لزوما بخشی از زندگی شخصی یا حرفهایشان نیستند. «کارول» به گروه قهوه در فضای بازی پیوسته که در دوران پاندمی در شهرش تشکیل شده است. آن زمان شخصی اطلاعیهای روی تابلوی اعلانات پارک محله گذاشت و افراد کمکم جمع شدند. حالا هفتهای یکبار در همان پارک جمع میشوند و با فاصله از هم مینشینند و گفتوگو میکنند.
کارول میگفت: «اولش فقط از پاندمی صحبت میکردیم، اما رفتهرفته این دورهمی برای من تبدیل به منبع فوقالعادهای برای دستیابی به دیدگاههای تازه نسبت به زندگی شد.» یک مدیر رسانهای هم به گروه کر محلی ملحق شد که در آن هیچکس را نمیشناخت، اما عاشق این بود که هر هفته خودش را برساند و بخشی از جامعهای باشد که اصلا از وجودش خبر نداشت و با اینکه فرد درونگرایی بود، اما لابهلای آهنگها راحت و آسوده با دیگران صحبت میکرد و میخندید.
منبع: کتاب The Microstress Effect
-
شنبه ۲۹ دي ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳:۴۴
-
۷ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1249574/