بازار آریا

آخرين مطالب

آمریکا دیگر نمی‏‏‌تواند به دنبال اداره‏‏ جهان باشد؛

«نو انزواطلب» خطرناک اقتصاد ایران

«نو انزواطلب» خطرناک
  بزرگنمايي:

بازار آریا - ترجمه: محمدحسین باقی* جریان اصلی تشکیلات سیاست خارجی ایالات‌‌‌متحده، دونالد ترامپ، رئیس‌‌‌جمهور آمریکا را به‌‌‌عنوان یک «نو انزواطلب» خطرناک، کاملا خارج از آرمان‌‌‌ها و منافع آمریکایی می‌‌‌بیند. انترناسیونالیست‌‌‌ها در داخل و خارج، از انتخاب مجدد ترامپ به واهمه افتاده و می‌‌‌ترسند که وی نظم لیبرالی را که ایالات‌‌‌متحده و متحدانش از زمان جنگ جهانی دوم ساخته و از آن دفاع کرده‌‌‌اند، از بین ببرد. چنین ترس‌‌‌هایی موجه است.
ترامپ ممکن است در چهارسال دوم خود در واقع به دنبال حذف حداقل برخی از عناصر اصلی نظم لیبرال به رهبری ایالات‌‌‌متحده باشد. اما به تصویر کشیدن رویکرد «اول آمریکا»ی او به‌‌‌عنوان یک انحراف تاریک از تجربه‌‌ آمریکا، همانا سوءبرداشت از ریشه‌‌‌های عمیق تاریخی و ایدئولوژیک و همچنین جذابیت سیاسی قابل‌‌‌توجه آن است. کشورداری ترامپ پاسخی به جهان در حال تغییر و درخواست سیگنال از رأی‌‌‌دهندگان آمریکایی است؛ نه تلاشی دمدمی‌‌‌مزاج‌‌‌گونه برای تجزیه‌‌ جهانی که ایالات‌‌‌متحده ساخت.
چارلز کوپچان، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج تاون، در مقاله‌‌‌ای در «فارن‌افرز» نوشت، هیچ‌‌‌یک از اینها به معنای انکار این نیست که بازگشت ترامپ به قدرت می‌‌‌تواند فاجعه‌‌‌بار باشد. در داخل، او ممکن است دموکراسی آمریکا را به خطر بیندازد. در خارج از کشور، صِرفِ انتخاب مجدد ترامپ، جهان را نگران کرده است. متحدان ایالات‌‌‌متحده باید با این واقعیت روبه‌رو شوند که ضامن امنیتی آنها -قدرت برتر جهان- تحت‌تاثیر ناکارآمدی سیاسی غیرقابل‌‌‌حل قرار گرفته است. آنها چاره‌‌‌ای جز زیر سوال بردن اعتبار درازمدت واشنگتن و انجام برنامه‌‌‌های دیگر ندارند. 
در همین حال، خودکامگان جسورتر می‌‌‌شوند و انگیزه‌‌ دموکراسی در همه‌‌‌جا تضعیف می‌شود. بااین‌‌‌حال، بهترین راه برای جلوگیری از این نتیجه‌‌ بسیار غیرجذاب این است که از جنبش «اول آمریکا»ی ترامپ عقب نمانیم یا آن را صرفا کار یک تبهکار جاهل نبینیم. در عوض، راه پیش‌رو مستلزم شکافتن و واکاوی آن جنبش، درک جذابیت سیاسی قابل‌‌‌توجه آن و اتخاد عناصر ارزشمند آن است. اگر دموکرات‌‌‌ها می‌‌‌خواهند ترامپ و برنامه‌‌‌های «نو انزواطلبانه‌‌‌اش» را شکست دهند، باید عناصر اصلی برنامه‌‌ «اول آمریکا»ی او را از بین ببرند و به سمت یک برند معتدل‌‌‌تر، محدودتر و عمل‌‌‌گرایانه‌‌‌تر از حکومت‌‌‌داری ایالات‌‌‌متحده حرکت کنند.
پیش‌‌‌دستی کنید و گوی سبقت را بربایید
از سال 1789 تا 1941 (به‌استثنای مدت کوتاهی در طول جنگ اسپانیا و آمریکا و جنگ جهانی اول)، ایالات‌‌‌متحده یک استراتژی کلان انزواگرایانه را پذیرفت که انگیزه‌‌‌های اساسی ترامپ شباهت زیادی به آن دارد. رئیس‌‌‌جمهور «جورج واشنگتن» در سخنرانی خداحافظی خود در سال 1796 خواستار «کمترین حد ارتباطات سیاسی» با کشورهای خارجی شد و اعلام کرد: «این سیاست واقعی ماست که از اتحادهای دائمی با هر بخش از جهان خارج دوری کنیم.» انزواطلبی تا قرن بیستم به‌‌‌خوبی دوام آورد؛ البته تا حدودی به این دلیل که رگه‌‌‌های ایدئولوژیک متعدد آن جذابیت سیاسی‌‌‌اش را گسترش داد.
انزواطلبی چیزی را برای همه ارائه داد و آن را قادر ساخت تا برای مدت طولانی بر سیاست ایالات‌‌‌متحده اشراف داشته باشد. برای «واقع‌‌‌گرایان»، انزواطلبی به‌‌‌درستی، انعکاس و تقویت عایق‌‌‌بندی جغرافیایی و جدایی استراتژیک بود. برای «آرمان‌‌‌گرایان» و «ترقی‌خواهان، انزواگرایی به معنای فرار از «سیاست واقعی» (رئال پولتیک) و امکان سرمایه‌گذاری در رفاه اقتصادی کشور به‌‌‌جای ابزار جنگ بود. «ملی‌‌‌گرایان محافظه‌‌‌کار» برای دفاع از حاکمیت و تقویت اعمال یک‌‌‌جانبه‌‌ قدرت ایالات‌‌‌متحده به انزواطلبی نگریستند. «لیبرتارین‌ها» این استراتژی را وسیله‌‌‌ای برای تضمین دولت کوچک و آزادی داخلی می‌‌‌دانستند. برای گروه‌‌‌های «ضد مهاجر»، انزواگرایی به معنای حفظ همگنی اجتماعی از طریق دور نگه‌‌‌داشتن جهان غیر‌سفیدپوست بود. «صنعتگران» انزواطلبی را گسترش حمایت‌گرایی می‌‌‌دانستند که واردات را -به‌‌‌جای مهاجران- محدود می‌‌‌کرد.
از ترس اینکه جاه‌‌‌طلبی‌‌‌های توسعه‌‌‌طلبانه‌‌ آلمان نازی و ژاپن امپراتوری، ایالات‌‌‌متحده را درگیر رقابت قدرت‌‌‌های بزرگ کند، اردوگاه انزواطلبی در سپتامبر 1940 «کمیته‌‌ اول آمریکا» را تاسیس کرد که تمام تلاش خود را کرد تا کشور را از جنگ جهانی دوم دور نگه دارد. اما حمله‌‌ ژاپن به «پرل هاربر» در سال 1941، اجماع انزواطلبان را در هم شکست. ورود ایالات‌‌‌متحده به جنگ جهانی دوم نقطه‌‌ عطف تاریخی را رقم زد و راه را برای استقبال این کشور از یک انترناسیونالیسم گسترده باز کرد. اندکی پس‌‌‌ازآن، شروع جنگ سرد اشتهای این کشور برای تعامل جهانی را برانگیخت. در اوایل دهه‌‌ 1950، این انترناسیونالیسم لیبرال -و نه انزواطلبی- بود که سیاست ایالات‌‌‌متحده را تسخیر کرده بود. نمایش قدرت آمریکا و خلق و دفاع از یک نظم باز و چندجانبه در میان دموکراسی‌‌‌های همفکر، در سراسر طیف سیاسی سودمند بود. نتیجه، یک قرارداد میانه‌‌‌رو و دوحزبی در پس انترناسیونالیسم لیبرال بود. آن قرارداد برای مدت طولانی به‌‌‌عنوان پایه‌‌ سیاسی «صلح آمریکایی» (Pax Americana)عمل می‌‌‌کرد.
بااین‌‌‌حال، امروز آن اجماع انترناسیونالیستی ازهم‌‌‌پاشیده شده است؛ درست مانند اجماع انزواطلبانه که در سال 1941 از هم پاشید. اهداف واشنگتن در خارج از کشور دیگر با ابزار داخلی‌‌‌اش در تعادل و هماهنگی نیست. صنعتی‌‌‌زدایی و تهی‌شدن طبقه‌‌ متوسط، دهه‌‌‌ها فراگیری استراتژیک و فراجهانی شدن و هجوم مهاجران و تغییرات سریع در ساختار جمعیتی کشور، در حال ترکیب برای بازگرداندن طیف‌‌‌های ایدئولوژیک متعدد انزواطلبی به مُد سیاسی‌‌‌ای هستند که پیش‌‌‌ازاین استراتژی کلان ایالات‌‌‌متحده را شکل داده بود.
ترامپ وارد می‌شود. او در سخنرانی افتتاحیه‌‌ خود در سال 2017 (و همچنین پس از انتخاب مجدد در سال 2024 با تعبیری مشابه) گفت: «مردان و زنان فراموش‌‌‌شده‌‌ کشور ما دیگر فراموش نخواهند شد. از این لحظه به بعد، اول آمریکا خواهد بود. هر تصمیمی در مورد تجارت، مالیات، مهاجرت و امور خارجی به نفع کارگران آمریکایی و خانواده‌‌‌های آمریکایی گرفته خواهد شد.» ترامپ به‌‌‌جای مقاومت در برابر فراخوان عمومی برای چرخش یا گرایش به داخل، آن را تقویت کرد و قول داد که دولت ایالات‌‌‌متحده را از بارهای خارجی خود رها و توجه و منابع خود را بر روی جبهه‌‌ داخلی متمرکز کند. این وعده، حمایت میلیون‌‌‌ها آمریکایی را به دست آورد که احساس می‌‌‌کردند -و هنوز هم احساس می‌کنند- از انترناسیونالیسم لیبرال عقب‌‌‌مانده‌‌‌اند. ترامپ در مورد قول خود برای اینکه آمریکایی‌‌‌های شاغل روی پاهای خود بایستند بسیار کوتاهی کرد؛ یک تعهد و وظیفه‌‌‌شناسی انتخاباتی و بلکه یکی از دلایلی که سیاست‌‌‌ گله‌‌‌مندانه‌‌ ترامپ و انگیزه‌‌‌های نو انزواگرایی‌‌‌اش هنوز جذابیت عمومی قابل‌‌‌توجهی دارد. این کشور اکنون بر سر نقش خود در جهان در حال کشمکش است. اگر دموکرات‌‌‌ها می‌‌‌خواهند جنبش جدید «اول آمریکا» را شکست دهند، باید آن را بهتر درک کنند و سپس با وام گرفتن جذاب‌‌‌ترین مولفه‌‌‌های آن، پیش‌‌‌دستی کرده و گوی سبقت را از او بربایند.
عدم‌درهم تنیدگی؛ آن زمان و اکنون
پس از تلاش پر از دگرگونی جنبش «اول آمریکا» برای دور نگه‌‌‌داشتن ایالات‌‌‌متحده از جنگ جهانی دوم، «انزواگرایی» به یک کلمه‌‌ منفور تبدیل شد. از آن زمان، انترناسیونالیست‌‌‌ها این اصطلاح را به کار می‌‌‌برند تا افرادی مانند مفسر محافظه‌‌‌کار «پاتریک بوچانان» (عضو جمهوری‌خواه سابق کنگره)، «ران پاول» و اکنون ترامپ را مورد انتقاد قرار داده و اتهام بزنند که آنها ساده‌‌‌لوحانه در مورد «مطلوبیت» و «قابلیت انفصال استراتژیک» دچار توهم هستند. انترناسیونالیست‌‌‌ها معتقدند که حتی اگر انزواطلبی در دوره‌‌‌های قبلی معنا داشت -زمانی که اقیانوس‌‌‌های گسترده در شرق و غرب امنیت طبیعی ایالات‌‌‌متحده را تامین می‌‌‌کردند- جهان امروز چنین مایه‌‌ دل‌‌‌خوشی‌‌‌ای را فراهم نمی‌‌‌کند. با توجه به پیشرفت‌‌‌های متعدد -از جمله موشک‌‌‌های بالستیک، وابستگی متقابل اقتصادی، اتصال یا درهم‌تنیدگی فضای سایبری و تغییرات آب‌وهوایی- جدایی راهبردی و ادامه‌‌ آن به‌‌‌تنهایی دیگر گزینه‌‌‌های قابل قبولی نیستند.
این نقد از انزواطلبی صحیح است؛ ایالات‌‌‌متحده دیگر هرگز نمی‌‌‌تواند از امنیت طبیعی که قبلا برخوردار بود برخوردار شود. اما مفهوم اصلی انزواطلبی نه‌‌‌تنها بر مزایای جدایی جغرافیایی، بلکه بر عدم‌درهم‌تنیدگی هم مبتنی بود. اگر دونالد ترامپ نتواند به تعهد ناتو به دفاع دسته‌‌‌جمعی احترام بگذارد، یک سابقه‌‌ محکم به وجود می‌‌‌آورد. در سال 1793، «جورج واشنگتن» به‌‌‌طور یک‌‌‌جانبه از اتحادی که ایالات‌‌‌متحده با فرانسه در سال 1778 برای جلب کمک فرانسه در طول «جنگ انقلابی» منعقد کرده بود، کناره گرفت. دلیل اصلی این «خیانت شرم‌‌‌آور» -همان‌طور که جیمز مدیسون، نماینده‌‌ ویرجینیا آن را چنین نامید- این بود که واشنگتن آن را مغایر با منافع ملی دانست که کشور را به جنگ دیگری با بریتانیا می‌‌‌کشاند.
ایالات‌‌‌متحده برای بیش از 150سال اتحاد نظامی دیگری منعقد نکرد؛ زمانی هم که چنین کرد از طریق «معاهده‌‌ بین آمریکایی کمک‌‌‌های متقابل و ناتو» پس از جنگ جهانی دوم انجام داد. این ترجیح برای عدم‌درهم‌تنیدگی همچنین منبع اصلی مخالفت با تعهد به امنیت جمعی مندرج در میثاق جامعه‌‌ ملل بود. سناتور «ویلیام بورا»، جمهوری‌خواه از آیداهو و از مخالفان اصلی تصویب معاهده‌‌‌ای که جامعه‌‌ ملل را ایجاد کرد، استدلال کرد که عضویت ایالات‌‌‌متحده به این معنی است که «ما یک‌‌‌بار برای همیشه سیاست بزرگ «عدم‌اتحادهای درهم‌‌‌تنیده» را که قدرت این جمهوری بر آن بنا شده است، از دست ‌‌‌داده و تسلیم کرده‌‌‌ایم.»
به همین ترتیب، محرک برند انزواگرایی ترامپ بیشتر یک‌‌‌جانبه‌‌‌گرایی است تا جست‌وجو برای جدایی استراتژیک. ترامپ با تاکید بر اینکه «ما هرگز آمریکا را وارد توافقی نمی‌‌‌کنیم که توانایی ما را برای کنترل امور خود کاهش دهد»، گفت: «من نسبت به اتحادیه‌‌‌های بین‌المللی که ما را به هم گره می‌‌‌زنند و آمریکا را سرنگون می‌کنند، سوءظن دارم.» وی به مجمع عمومی سازمان ملل متحد اطلاع داد که «ما هرگز حاکمیت آمریکا را به یک بوروکراسی غیرانتخابی و غیر‌پاسخگوی جهانی تسلیم نخواهیم کرد.» نزد ترامپ، ائتلاف‌‌‌ها به‌‌‌عنوان «اتحادیه‌‌‌هایی» توصیف می‌‌‌شوند که «ما را به هم گره بزنند»، به‌‌‌ویژه زمانی که متحدان سهم عادلانه‌‌ خود را از بار دفاعی به دوش نمی‌‌‌کشند.
یک‌‌‌جانبه‌‌‌گرایی لجبازانه‌‌ ترامپ، به‌‌‌نوعی «خودشکن» است و متحدانی را که ایالات‌‌‌متحده برای دفاع از منافع مشترک و اقدام دسته‌‌‌جمعی به آنها نیاز دارد، ازخودبیگانه می‌‌‌سازد. اما موضع احتیاطی او در قبال درهم‌تنیدگی به واکسینه کردن ایالات‌‌‌متحده در برابر مسائل «بیش‌‌‌ازحد مزمن» کمک می‌کند. ترامپ روند پایان دادن به جنگ فاجعه‌‌‌بار واشنگتن در افغانستان را آغاز کرد. بنا بر گزارش‌‌‌ها، او عقلانیت اعطای عضویت اوکراین در ناتو را -به دلایلی خوب- زیر سوال برده است. اعلامیه‌‌ ناتو مبنی بر تعهد «بازگشت‌‌‌ناپذیر» به عضویت اوکراین (که ناتو را ملزم به دفاع از این کشور در صورت حمله می‌کند) اساسا با عدم‌تمایل کنونی این ائتلاف به جنگ در دفاع از اوکراین در تضاد است. «جی‌دی ونس»، معاون ترامپ، در مخالفت با کمک بیشتر ایالات‌‌‌متحده به اوکراین اشتباه می‌کند، اما در برخی موارد حق با اوست. 
او در مقاله‌‌‌ای در ماه آوریل برای نیویورک‌‌‌تایمز به‌‌‌درستی خاطرنشان کرد: «دولت بایدن برنامه‌‌ قابل قبولی برای پیروزی اوکراینی‌‌‌ها در این جنگ نداشت. هرچه آمریکایی‌‌‌ها زودتر با این حقیقت روبه‌رو شوند، زودتر می‌‌‌توانیم این آشفتگی و واسطه‌‌‌گری صلح را برطرف کنیم.» مردم آمریکا سزاوار یک بحث دقیق و واقع‌‌‌بینانه در مورد ماهیت و برجستگی منافع ایالات‌‌‌متحده در اوکراین هستند. رأی‌‌‌دهندگان آمریکایی نیز شایسته‌‌ این هستند که حقیقت به آنها گفته شود؛ اینکه بعید است اوکراین در بیرون راندن نیروهای روسیه از قلمرو خود حتی با ادامه‌‌ حمایت قوی غرب موفق شود. آمادگی ترامپ برای دستیابی به یک راه‌‌‌حل از طریق مذاکره تسلیم شدن نیست؛ این عمل‌‌‌گرایی است.
جهان همان‌طور که هست
بدبینی ترامپ نسبت به ملت‌‌‌سازی و ترویج دموکراسی در خارج نیز با موضع انزواطلبانه‌‌ آمریکای اولیه طنین‌‌‌انداز می‌شود. بی‌‌‌تردید، آمریکایی‌‌‌ها از دوران تاسیس به بعد بر این باور بودند که در حال آغاز یک آزمون منحصربه‌‌‌فرد در ایجاد حکومت جمهوری هستند؛ آزمونی که در نهایت قرار بود آن را با بقیه‌‌ جهان به اشتراک بگذارند. بااین‌‌‌حال، بنیان‌گذاران و جانشینان آنها نسبت به توانایی ایالات‌‌‌متحده برای مهندسی تغییر سیاسی در خارج از کشور تردید داشتند، بنابراین فهمیدند که باید دموکراسی را در درجه‌‌ اول به‌‌‌عنوان الگو یا سرمشق گسترش دهند. همان‌طور که «جان کوئینسی آدامز»، وزیر امور خارجه‌‌ وقت آمریکا در سال 1821 بیان کرد، ایالات‌‌‌متحده «به دنبال هیولاهایی برای نابودی به خارج نمی‌رود.»
روسای جمهور متوالی ایالات‌‌‌متحده نیز ضرورت فعالیت در جهان، آن‌‌‌گونه که هست و همکاری با دموکراسی‌‌‌ها و غیر‌دموکراسی‌‌‌ها به‌‌‌طور یکسان در جهت پیگیری منافع ایالات‌‌‌متحده را درک کردند. حتی زمانی که رئیس‌‌‌جمهور «جیمز مونرو» در سال 1823 به قدرت‌‌‌های بزرگ اروپا درباره‌‌ هرگونه «استعمار آینده» در نیم‌کره‌‌ غربی هشدار داد، ترجیحات سیاسی اروپا را اذعان کرده و پذیرفت. او تاکید کرد این سیاست ایالات‌‌‌متحده بود که «در نگرانی‌های داخلی هیچ‌‌‌یک از قدرت‌‌‌ها دخالت نکند؛ دولت را بالفعل به‌‌‌عنوان دولت قانونی برای خود بدانیم و روابط دوستانه با آن ایجاد کنیم.»
ترامپ این‌‌‌گونه‌‌ ایدئولوژی انزواطلبی را بیش‌‌‌ازحد مورداستفاده قرار می‌دهد و علاقه‌‌ خود را به خودکامگانی مانند ولادیمیر پوتین (رئیس‌‌‌جمهور روسیه) و کیم جونگ اون (رهبر کره‌شمالی) نشان داده و درعین‌‌‌حال، در برابر رهبران دموکراسی‌‌‌های متحد، سردرگم بوده و شانه بالا می‌‌‌اندازد. اما رویکرد ترامپ به استراتژی کلان نشان‌‌‌دهنده‌‌ احتیاط لازم برای ترویج دموکراسی در خارج از کشور است.
او به‌‌‌درستی درگیر شدن بیش‌‌‌ازحد ایالات‌‌‌متحده در خاورمیانه را در «ایده‌‌ خطرناکی» ردیابی می‌کندکه می‌گوید:« ما می‌‌‌توانیم از دل کشورهایی که تجربه یا علاقه‌‌‌ای در تبدیل‌‌‌شدن به یک دموکراسی غربی ندارند، دموکراسی‌‌‌های غربی بسازیم.» او روزگاری در مجمع عمومی سازمان ملل گفت که «ما به دنبال تحمیل سبک زندگی خود به کسی نیستیم» و «من حق هر ملتی را در این مجمع برای دنبال کردن آداب‌‌‌ورسوم، اعتقادات و سنت‌‌‌های خود ارج می‌‌‌نهم.» در دنیایی به هم وابسته و جهانی‌‌‌شده، آمادگی عمل‌‌‌گرایانه‌‌ ترامپ برای کار بر روی خطوط شکاف ایدئولوژیک ممکن است نتایج بهتری نسبت به طرح قرن بیست‌ویکم به‌‌‌عنوان «نبرد بین دموکراسی و استبداد» داشته باشد، همان‌طور که جو بایدن انجام داد.
استقبال اولیه‌‌ ایالات‌‌‌متحده از انزواطلبی نیز از اعتقاد راسخ بنیان‌گذاران پدید آمد که معتقد بودند جاه‌‌‌طلبی در خارج به بهای آزادی و رفاه در داخل تمام خواهد شد. درگیر شدن در رقابت‌‌‌ قدرت‌‌‌های بزرگ مستلزم یک دولت فدرال و تشکیلات نظامی بزرگ است که به‌‌‌نوبه‌‌ خود دامن‌زننده‌‌ استبداد در داخل و منحرف‌‌‌کننده‌‌ منابعی است که بهتر می‌‌‌شد برای سرمایه‌گذاری داخلی مولد هزینه ‌‌‌شوند.
وقتی صحبت از دفاع از آزادی در داخل به میان می‌‌‌آید، ترامپ بی‌‌‌تردید از سنت‌‌‌های آمریکایی می‌‌‌گسلد. او تلاش کرده نتیجه‌‌ انتخابات 2020 را باطل کند و دقیقا به تحمیل همان نوع استبدادی ابراز علاقه کرد که بنیان‌گذاران از آن می‌‌‌ترسیدند. بااین‌‌‌حال، حملات ترامپ علیه آنچه او آن را «تشکیلات موازی» می‌‌‌داند، با بدبینی لیبرتارینی به دولت فدرال طنین‌‌‌انداز می‌شود. اگرچه ترامپ از تشکیلات نظامی قابل‌‌‌توجهی که بنیان‌گذاران با آن مخالف بودند، حمایت می‌کند، اما عملا ملت‌‌‌سازی و کمک‌‌‌های خارجی را به‌‌‌عنوان «عواملی بیهوده» به تصویر می‌‌‌کشد و استدلال می‌کند که واشنگتن باید پول مالیات‌‌‌دهندگان را برای حل مشکلات در داخل خرج کند نه در خارج. بسیاری از آمریکایی‌‌‌ها موافق هستند.
مرزها و موانع
در مورد مهاجرت، برنامه‌‌ ترامپ در راستای احساسات ضد مهاجرپذیری است که با استقبال طولانی‌‌‌مدت انزواطلبانه‌‌ این کشور همراه بود. در قرن نوزدهم، گسترش رد پای ایالات‌‌‌متحده در دریای کارائیب و آمریکای لاتین با مخالفت گسترده‌‌ افکار عمومی و نخبگان برای آوردن بیشتر سیاه‌پوستان، اسپانیایی‌تبارها و کاتولیک‌‌‌ها به بدنه‌‌ سیاست ایالات‌‌‌متحده مسدود شد. ایالات‌‌‌متحده بیش از نیمی از مکزیک را در پایان جنگ مکزیک - آمریکا (1848-1846) ضمیمه کرد، اما دولت ایالات‌‌‌متحده نه مردم مکزیک بلکه سرزمین آن را می‌‌‌خواست که به‌‌‌زودی سفیدپوستان در آن سکنی گزیدند. تشدید انزواطلبی در دوران بین دو جنگ هم‌‌‌زمان با افزایش شور و حرارت ضد مهاجران بود. در سال 1924، کنگره قانونی را تصویب کرد که براساس آن تعداد یهودیان و کاتولیک‌‌‌های واردشده به کشور تا 90‌درصد کاهش یافت و مهاجرت از آسیا به‌‌‌طور کامل ممنوع شد. در طول دهه‌‌ 1930، ایالات‌‌‌متحده حدود یک‌‌‌میلیون مهاجر را از مکزیکو اخراج کرد که بسیاری از آنها شهروند ایالات‌‌‌متحده بودند.
برند «نو انزواطلبی» ترامپ با استقبال مشابهی از احساسات ضد مهاجرتی رنگ‌‌‌آمیزی شده است. به‌‌‌عنوان رئیس‌‌‌جمهور، او از سهمیه‌‌‌های مهاجران کاست، به اقلیت‌‌‌ها اشاره‌‌‌های توهین‌‌‌آمیز کرده و می‌کند و برای ساختن دیوار در مرز با مکزیک تلاش کرده و همچنان می‌کند. ترامپ در دوران انتخابات و پس‌‌‌ازآن «مهاجران» را در سیبل خود قرار داد و متعهد شد که میلیون‌‌‌ها مهاجر غیرقانونی را که به گفته‌‌ او «خون کشور ما را مسموم می‌کنند» اخراج کند. بسیاری از آمریکایی‌‌‌ها مهاجرت را بزرگ‌ترین چالش پیش‌روی کشور می‌‌‌دانند، به همین دلیل است که اکثر دموکرات‌‌‌ها هم نیاز فوری به اصلاح این سیستم را می‌‌‌بینند. بایدن به‌‌‌سختی تلاش کرد تا اصلاحات اساسی دوحزبی در سیاست مهاجرتی را تضمین کند، اما جمهوری‌خواهان، به تشویق ترامپ، این تلاش را در اوایل سال‌جاری متوقف کردند. پس‌‌‌ازآن، بایدن گام فوق‌‌‌العاده‌‌‌ای را برای صدور فرمان اجرایی مبنی بر بسته شدن موقت مرزهای جنوبی برداشت؛ آن هم در زمانی که میانگین هفت‌‌‌روزه‌‌ عبور غیرقانونی روزانه از 2500مورد عبور می‌کند.
ترامپ همچنین حمایت‌‌‌گرایی را که مدت‌‌‌ها هدایتگر حکمرانی اقتصادی کشور بود احیا کرده است. اگرچه ایالات‌‌‌متحده از همان روزهای اولیه‌‌ خود به‌‌‌شدت به تجارت با سایر کشورها متکی بود، به‌‌‌جای تجارت آزاد به دنبال تجارت منصفانه بود و برای درآمد و حمایت از صنایع داخلی بر تعرفه‌‌‌ها متکی بود. عقب‌‌‌نشینی ژئوپلیتیک ایالات‌‌‌متحده در دهه‌‌ 1930 با عقب‌‌‌نشینی شدید در جبهه‌‌ تجاری مصادف شد؛ «قانون تعرفه‌‌ اسموت-هاولی» در سال 1930 باعث تکه‌‌‌تکه شدن اقتصاد جهانی و فروپاشی تجارت بین‌المللی شد. ترامپ در چهار سال اول خود به‌‌‌شدت بر مولفه‌‌ حمایت‌‌‌گرایانه از «شیوه‌‌‌نامه» انزواطلبی تکیه داشت (و احتمالا این رویکرد را در چهار سال دوم هم ادامه دهد). او بار دیگر «توافق‌نامه‌‌ تجارت آزاد آمریکای شمالی» را به مذاکره گذاشت، به تلاش‌‌‌ها برای انعقاد «شراکت ترانس پاسیفیک» و «مشارکت تجاری و سرمایه‌گذاری ترانس آتلانتیک» پایان داد و طیف گسترده‌‌‌ای از تعرفه‌‌‌ها را اعلام کرد.
ترامپ متعهد شده که مجموعه‌‌‌ای از تعرفه‌‌‌های جدید، از جمله تعرفه 60‌درصد بر همه‌‌ کالاهای چینی و تعرفه 10‌درصد بر محصولات سایر کشورهای جهان را اعمال کند. ترامپ حتی ایده‌‌ بازگرداندن زمان به قرن نوزدهم را با حذف مالیات بر درآمد شخصی و تکیه بر تعرفه‌‌‌ها برای همه‌‌ درآمدهای فدرال مطرح کرده است (مالیات بر درآمد فدرال به‌‌‌طور موقت در طول جنگ داخلی به کار گرفته شد، اما تا قرن بیستم قانونی نشد). بار دیگر، ترامپ به سیگنال‌‌‌های درخواستی از سوی رأی‌‌‌دهندگان پاسخ می‌دهد و به دنبال جلب نظر بسیاری از آمریکایی‌‌‌هایی است که در نتیجه‌‌ اتوماسیون و تجارت آزاد دچار نابسامانی اقتصادی شده‌‌‌اند. جای تعجب نیست که بایدن نه‌‌‌تنها به تکیه بر تعرفه‌‌‌ها (به‌‌‌ویژه بر کالاهای چینی) برای ارتقای تولید ادامه داد، بلکه به سیاست صنعتی برای ایجاد شغل، ارتقای امنیت اقتصادی و مبارزه با تغییرات آب‌وهوایی روی آورد.
جلوگیری از «اول آمریکا»
برند دولت ترامپ در کشورداری ایالات‌‌‌متحده ریشه‌‌‌های عمیقی در تجربه‌‌ آمریکا دارد و -مانند نسخه‌‌ اصلی انزواطلبی- تقریبا برای همه جذابیت دارد و به آن جذابیت گسترده‌‌‌ای در میان رأی‌‌‌دهندگان آمریکایی می‌دهد. دموکرات‌‌‌ها برنامه‌‌ «اول آمریکا»ی او را به‌‌‌عنوان یک توهم استراتژیک که به ضرر خودشان است رد می‌کنند. در عوض، آنها باید با استقبال از بهترین عناصرش از آن جلوگیری کنند. دموکرات‌‌‌ها باید «حد وسط» بین یک «انترناسیونالیسم لیبرال گسترده» که دیگر در داخل یا خارج از کشور پایدار نیست و «افراط‌‌‌های خطرناک انزواطلبی» ترامپ بیابند. این حد وسط، مستلزم ایستادن در کنار چندجانبه‌‌‌گرایی بایدن و سرمایه‌گذاری او در اتحادهای قدیمی و مشارکت‌‌‌های جدید است؛ اقداماتی که عملکرد جمعی تحت رهبری ایالات‌‌‌متحده را احیا کرده و وجهه‌‌ کشور را به‌‌‌عنوان یک «بازیکن تیمی» احیا کرده است. درعین‌‌‌حال، ایالات‌‌‌متحده باید از پا فراتر نهادن بیش‌‌‌ازحد استراتژیک، مانند افغانستان و عراق که رأی‌‌‌دهندگان را تشویق می‌کند به سمت جایگزین‌‌‌های انزواطلبی گرایش پیدا کنند، اجتناب کند.
در اوکراین، این حد وسط مستلزم تلاش برای میانجی‌گری آتش‌‌‌بس و تمرکز بر حصول اطمینان از این است که 80‌درصد کشوری که هنوز تحت کنترل کی‌یف است، امن، مرفه و باثبات باشد. با توجه به اینکه اوکراین در برابر تهاجم بی‌‌‌امان یک همسایه‌‌ بزرگ‌تر قرار دارد، اطمینان از چنین رویکردی می‌‌‌تواند سازنده باشد. در خاورمیانه، واشنگتن باید به دنبال پایان دادن به جنگ در غزه باشد و سپس راهی برای تعیین سرنوشت فلسطینیان بدون آواره کردن آنها بیابد. ایالات‌‌‌متحده باید در مقابل جاه‌‌‌طلبی چین بایستد، اما درعین‌‌‌حال از تحریکات غیرضروری که می‌‌‌تواند به یک گسست ژئوپلیتیک برگشت‌‌‌ناپذیر منجر شود، اجتناب کند. واشنگتن باید به‌‌‌شدت برای همکاری با پکن به‌‌‌منظور مهار رقابت و پیشبرد تلاش‌‌‌های مشترک برای مقابله با چالش‌‌‌های جهانی تلاش کند. ایالات‌‌‌متحده نمی‌‌‌تواند مانند دوران طولانی انزواطلبی از جهان بگریزد و سر به لاک درون فروببرد. اما دیگر نمی‌‌‌تواند به دنبال اداره‌‌ جهان باشد؛ کاری که نه قدرت و نه اجماع داخلی انجام آن را دارد. در عوض، آمریکایی‌‌‌ها باید بیاموزند که در دنیایی با تنوع ایدئولوژیک و مفاهیم متعدد نظم زندگی کنند و در کنار سایر مراکز قدرت، چه دموکراسی‌‌‌ها و چه غیر‌دموکراسی‌‌‌ها، کار کنند. این واقع‌‌‌گرایی عمل‌‌‌گرایانه است که باید هدایتگر حکومت‌‌‌داری در ایالات‌‌‌متحده باشد.
دموکرات‌‌‌ها همچنین باید بر اصلاح سیستم مهاجرتی فاسد تمرکز کنند. هجوم کنترل‌نشده‌‌ مهاجران در سراسر مرزهای جنوبی کشور، جامعه‌‌ ایالات‌‌‌متحده را بیشتر دوقطبی خواهد کرد و نیروهای دست راستی را که از ایالات‌‌‌متحده می‌‌‌خواهند تا پل متحرک را بالا بکشد، تقویت خواهد کرد. مانند گذشته، احساسات ضد مهاجرتی و انزواطلبی دست‌‌‌به‌‌‌دست هم می‌دهند. دموکرات‌‌‌ها باید با طرح‌‌‌ریزی برنامه‌‌‌های معتبر به‌‌‌منظور تامین امنیت مرزها، ایجاد یک سیستم منظم برای رسیدگی به مهاجرت قانونی و ایجاد مسیری برای حل‌‌‌وفصل وضعیت میلیون‌‌‌ها مهاجر غیرقانونی، جلوی افراط‌‌‌های ضد مهاجرتی ترامپ، از جمله اخراج‌‌‌های دسته‌‌‌جمعی را بگیرند.
دموکرات‌‌‌ها همچنین باید رویکرد «ایستادن آمریکایی‌‌‌های شاغل روی پای خود» را در اولویت قرار دهند. بازسازی طبقه‌‌ متوسط نقطه‌‌ شروع بازسازی «مرکز سیاسی» است که برای بازگرداندن شالوده‌‌ سیاسی یک برند هدفمند و پایدار از انترناسیونالیسم ضروری است. تعرفه‌‌‌ها باید بخشی از این تلاش باشند؛ اما فقط بخشی کوچک. تعرفه‌‌ 60درصدی بر کالاهای چینی که ترامپ از آن سخن گفته است، به‌‌‌شدت به مصرف‌کنندگان آمریکایی ضربه می‌‌‌زند و خطر ازهم‌گسیختن اقتصاد جهانی را به همراه خواهد داشت؛ درست مانند «قانون اسموت هاولی». علاوه بر این، حتی اگر حمایت‌گرایی و سیاست صنعتی برخی از مشاغل تولیدی را بازگرداند، اما این رویکرد مشکلات پیش‌روی هارتلند غیرصنعتی کشور را برطرف نخواهد کرد.
بازسازی طبقه‌‌ متوسط مستلزم ایجاد مشاغل با درآمد خوب در بخش خدمات است؛ جایی که اکثر آمریکایی‌‌‌ها در آن کار می‌کنند. این چالش مستلزم سرمایه‌گذاری «مکان‌محور»، توسعه و آموزش نیروی کار و شکل‌‌‌گیری اکوسیستم آموزشی و اشتغال است که آمریکایی‌‌‌ها را برای مشاغل عصر دیجیتال آماده می‌کند. دموکرات‌‌‌ها همچنین باید برنامه‌‌‌هایی را برای کنترل هزینه‌‌ مسکن، غذا، سوخت، مراقبت از کودکان و آموزش عالی به نمایش بگذارند. این اصلاح مسیر به‌‌‌طور هم‌‌‌زمان به دو هدف فوری دست خواهد یافت. این به شکست ترامپ و جلوگیری از افزایش خطرات برنامه‌‌‌هایش کمک می‌کند. همچنین به تقویت پایه‌‌‌های داخلی انترناسیونالیسم ایالات‌‌‌متحده یاری می‌رساند و در نتیجه رهبری ایالات‌‌‌متحده را در جهانی که شدیدا به قدرت و هدف آمریکا نیاز دارد، تثبیت می‌کند.
* روزنامه‌‌‌نگار

لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1274106/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

واکنش هلند کارشکنی اسرائیل در ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه

تشکر نتانیاهو از ترامپ برای ارسال تسلیحات

گلایه ترودو به چارلز سوم درباره تهدیدهای آمریکا

آمریکا از توافق معدنی با اوکراین کنار کشید

حماس: با تمدید مرحله اول آتش‌بس موافقت نمی‌کنیم

درخواست وزیر راه از مدیران راهداری/ رفع مشکلات چندین‌ساله مردم را در اولویت قرار دهید

هشدار اتحادیه اروپا درباره تصمیم اسرائیل برای جلوگیری از ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه

چهره افسانه‌ای کشتی درگذشت

مکرون خبر داد: پیشنهاد آتش‌بس یک ماهه در اوکراین از سوی لندن و پاریس

ترودو: پوتین به هیچ توافقی برای پایان جنگ اوکراین پایبند نیست

فرصت‏‏‌ بزرگ شرکت‌ها در اقتصاد دیجیتال

سه نمونه موفق ادغام

زندگی در جهان ابری

سرنوشت بورس بعد از استیضاح

اردن توقف ارسال کمکهای بشردوستانه به غزه را محکوم کرد

صنعت مس آمریکا تقویت می‌شود

دوربرگردان توسعه پایدار

بازار سوار بر موج تعرفه

اکوسیستم دیجیتال به کدام سو می‌رود؟

آیا دولت آمریکا از سد کریپتو عبور کرد؟

آژیر خطر در بازار میم‏‏‌کوین‏‏‌ها

سوء استفاده از نام «وطن»!

امضای قرارداد اکتشاف نفت بین الجزایر و چین

سناریوهای عرضه و تقاضای بنزین و گازوئیل

فراز و فرود تامین گاز بریتانیا

نظم نوین در معادلات نفتی

تشدید نظارت بر خدمات فرودگاهی در تعطیلات

توقیف خودروهای با جریمه بیش از 5‌میلیون‌ تومان

پرواز قیمت بلیت نوروزی

زباله و سوخت، چالش‌های سفر به هورامان

گردشگری؛ کارآفرینی و توسعه پایدار

متا 20کارمند افشاگر اطلاعاتش را اخراج کرد

نسخه تازه «چت جی‌پی‌تی» در راه بازار

هوش مصنوعی لهجه کارمندان هندی را تغییر می‌دهد

ویدئوی اینستاگرامی رئیس‌جمهور اندونزی دیپ‌فیک از آب درآمد

غول تراشه‌سازی آمریکا در جنگی دوجانبه

700 کیلومتر رانندگی با یک بار شارژ ولوو

رشد سهم جنرال موتورز از برقی‌‌‌ها

هزینه تولید خودرو افزایش یافت

مخالفان «پایدار» خودروی خصوصی

مانع اصلی توسعه روابط ایران و استرالیا

70‌ هزار ‌تن برنج به‌زودی در بازار توزیع می‌شود

تجارت ایران با اوراسیا آزاد شد

طناب پوسیده ممنوعیت صادرات

عکس‌نوشت - 1403/12/13

کاهش 31 درصدی ورودی سدها

شرایط معافیت صنایع از برنامه‌‌‌های مدیریت بار

بودجه خرید آپارتمان نقلی

درگیری مسلحانه در جرمانای دمشق

جهان غرب بدون آمریکا

© - www.bazarearya.ir . All Rights Reserved.

چاپ ایرانیان کمپانی