اهداف توسعه پایدار، چالشها و مسیرها
گزارش ویژه
بزرگنمايي:
بازار آریا - مهسا مستشارنظامی* آنچه مسلم است جهان برای دسترسی به توسعه پایدار راهی دراز در پیش دارد. وظیفه فوری جهان در سال 2000 که با تصویب اهداف توسعه هزاره (MDGs) به آن پرداخته شد، مبارزه با فقر شدید بود. در حقیقت فقر شدید فوریترین اولویت شناخته شد که اگرچه در آن سال یکمیلیارد نفر را در برمیگرفت، در حال حاضر به رقم 692میلیون نفر در سال 2024 رسیده است. فقر شدید در حقیقت تنازع برای بقاست. اینکه یک فرد یا خانواده به وعده غذای بعدی، جرعه آب سالم و نوشیدنی بعدی یا به این موضوع بیندیشد که آیا نیش بعدی پشه ممکن است مالاریای مرگباری برای فرزندش فراهم کند یا خیر فقر شدید نامیده شده است؛ فقری که باعث مرگومیر زیادی خصوصا در دوران کودکی میشود، بهطوریکه از هر هزار کودک زیر پنجسال، 37کودک در سال 2022 در سطح دنیا با مرگ مواجه شدهاند که فقر از مهمترین عوامل آن بوده است.
اما رهبران جهان در سال 2012 توافق کردند که از اهداف توسعه هزاره به اهداف توسعه پایدار گذر کنند. این رهبران سندی را با عنوان «آیندهای که ما میخواهیم» تهیه کردند، به این مضمون که این اهداف باید اقداممحور، مختصر و آسان در برقراری ارتباط، از نظر تعداد محدود، آرزومند، جهانشمول و قابل اجرا در همه کشورها باشند؛ همچنین واقعیتها، ظرفیتها و مراحل توسعه و اولویت در سطح ملی هر کشوری را در نظر بگیرند. میدانیم که این اهداف باید به حوزههای اولویتدار برای دستیابی به توسعه پایدار توجه داشته باشند و بر اساس این سند پیش بروند. دولتها باید آن را پیش ببرند و در صورت لزوم از همه ذینفعان مربوطه نیز مشارکت به عمل آورند.
برخلاف اهداف توسعه هزاره که عمدتا در مورد کشورهای فقیر اعمال میشود و کشورهای ثروتمند را کمککننده معرفی میکند، اهداف توسعه پایدار در وسعت جهانی قابل اجراست. کشورهای ثروتمند مانند کشورهای فقیر باید یاد بگیرند که پایدار زندگی کنند، مشارکت اجتماعی، برابری جنسیتی و استفاده از سیستمهای کمکربن و انعطافپذیر را گسترش بدهند.
اهداف توسعه پایدار
1: پایان دادن به فقر شدید، در هر نوع آن و در هر نقطهای از دنیا؛
2: پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و گسترش مواد مغذی و ترقی کشاورزی پایدار؛
3: ضمانت زندگی سالم و ترفیع رفاه برای تمامی گروههای سنی؛
4: تضمین آموزش باکیفیت، فراگیر و عادلانه و ارتقای فرصتهای یادگیری مادامالعمر برای همه؛
5: دستیابی به برابری جنسیتی و توانمند کردن زنان و دختران؛
6: اطمینان از در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و امور بهداشتی برای همه؛
7: ضمانت دستیابی به انرژی نوین، پایدار، قابل اتکا و مقرونبهصرفه برای همه؛
8: ترقی توسعه اقتصادی پایدار، فراگیر و همیشگی، اشتغال کامل، مولد و شایسته برای همه؛
9: ایجاد زیرساختهای انعطافپذیر، ترقی صنعتی شدن پایدار و فراگیر و تقویت نوآوری؛
10: کاهش نابرابری در و میان کشورها؛
11: ساختن شهرها و سکونتگاههای انسانی فراگیر، ایمن، انعطافپذیر و پایدار؛
12: تضمین الگوهای تولید و مصرف پایدار؛
13: واکنش سریع برای مقابله با تغییرات اقلیمی و آثار آن؛
14: استفاده محتاطانه و پایدار از منابع اقیانوسها، دریاها و آبها برای توسعه پایدار؛
15: محافظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستمهای زمینی، مدیریت پایدار جنگلها، مبارزه با بیابانزایی، توقف و معکوس کردن تخریب زمین و توقف از دست دادن تنوع زیستی؛
16: ترویج جوامع صلحآمیز و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در همه سطوح؛
17: تقویت ابزارهای اجرا و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار.
هر یک از این اهداف، به زیرهدفهایی تقسیم شده که براساس آن رویدادها، مقالات و اقداماتی صورت گرفته که همگی به صورت کاملا رسمی در زیرمجموعه هر هدف به ثبت میرسند.
اگرچه هر سال گزارشهایی برای تکتک اهداف و زیراهداف فوق از طرف سازمان ملل تهیه میشود و به بیان مساله و ارائه راهحلها اندیشیده میشود، اما سوال اینجاست که آیا واقعا این اهداف تفاوتی ایجاد میکنند؟ جنبه اول آنکه در حقیقت این اهداف برای بسیج اجتماعی حیاتی هستند. جهان باید برای همراستایی در دنیای پرسر و صدا، ناهمگون، ازهمگسسته، شلوغ و پریشان و غرقشده امروز طرحی نو دراندازد. اگرچه بسیج شدن برای رسیدن به اهداف مشترک بسیار سخت است، اما بیان این اهداف به افراد، سازمانها و دولتها در سراسر جهان کمک میکند تا بر سر مسیر و نقشه راه به توافق برسند.
جنبه دوم آن، فشار همتایان است. اینکه رهبران به صورت علنی و خصوصی در مورد پیشرفت و گامهایی که برای دستیابی به اهداف برداشتهاند، مورد پرسش قرار بگیرند و نوعی پویایی واقعی و موثر میان آنها صورت پذیرد، میتواند کمککننده باشد. مانند آنچه در اهداف توسعه هزاره در جریان بود.
سومین آن بسیج شدن جوامع معرفتی (epistemic communities) است. جوامع معرفتی به شبکهای از متخصصان گفته میشود که از دانش و تجربه خود استفاده میکنند تا برای چالشهای بخصوصی مانند رشد تولید غذا، مبارزه با بیماریها یا طراحی و اجرای طرحهای شهری راهحلهای عملی تعیین کنند.
تداوم مبارزه با فقر شدید، شامل شدن همه افراد در اجتماع و پایداری محیطی همگی چالشها و پیچیدگیهایی را در این مسیر قرار میدهد. اول آنکه افق زمانی آن طولانیمدت است. کربنزدایی از سیستم انرژی تلاشی 30 تا 40ساله میطلبد. تابآور کردن شهرها چند دهه طول خواهد کشید. برای رسیدن به نتایج ملموس به زمانی 20 تا 30ساله نیازمندیم که در سطح جهان، چه کشورهای غنی و چه کشورهای فقیر آن را مشاهده کنیم.
برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار دو ابزار توصیه میشود. گذشتهنگری (backcasting) یکی از این ابزارهاست؛ اینکه ببینیم در سال 2040 یا 2050 چه اهدافی باید به ثمر رسیده باشد، سپس از آینده به امروز برنامهریزیهای لازم را انجام دهیم و هدفگذاری کنیم. دومین ابزار نقشه راه فناوری است. این نقشه راه سوالات عمیقی را برای رسیدن به هدف مورد نظر در آینده میپرسد؛ مانند اینکه بستر سیاستگذاری چگونه است؟ چالش بزرگ این راه چیست؟ موانع تکنولوژیک برای غلبه کردن بر اکنون تا 2030 یا هر تاریخ دیگری کدام است؟ برای رسیدن به توسعه پایدار باید از یک رشتهکوه تکنولوژیک عبور کنیم.
تامین مالی اهداف توسعه پایدار
آنچه پرواضح است این است که رسیدن به اهداف توسعه پایدار نیازمند سرمایهگذاری است. زیرساختهای جدید در آب، انرژی، حملونقل، سیستمهای آموزشی، مراقبتهای بهداشتی و رسیدگی به مناطق بحرانی جهان همگی نیازمند سرمایهگذاریهای کلان هستند که در حقیقت نتایج آن به قلب اهداف توسعه پایدار میرسند. اما نوع تامین مالی نیز در این میان خود محل بحث زیادی است. حتی اینکه این تامین مالی باید صورت بپذیرد یا خیر نیز جای بحث دارد.
در زمینه تامین مالی دو نوع تامین مالی داریم: از طریق بازارها و از طریق نهادهای سیاسی. طرفداران بازار آزاد استدلال میکنند که بازارها کارآمدتر از دولتها و نهادهای سیاسی هستند. اما طرفداران رهبری عمومی استدلال میکنند که بازارها سرمایهگذاریهای لازم و ارائه خدمات لازم را انجام نمیهند، بنابراین یک رویکرد عمومی موردنیاز است. اما در حقیقت هر دو نوع تامین مالی موردنیاز است. اما موثرترین راه تخصیص بین این دو کدام است؟ پاسخ اینکه به شرایط ملی یک کشور بستگی دارد.
پروفسور ساکس، استاد دانشگاه کلمبیا معتقد است که توسعه پایدار چهار بعد دارد. سه مورد سنتی آن توسعه اقتصادی، شامل شدن افراد در اجتماع و پایداری محیطی است که همواره بوده است. اما بعد چهارم را حکمرانی خوب توصیف کردهاند. حکمرانیای خوب است که نقش محوری در موفقیت یا شکست نهایی اهداف توسعه پایدار بازی میکند. حکمرانی به معنای وابستگی به یکسری قواعد رفتاری، بهویژه در سازمانهاست. این قواعد فقط در مورد سیاست و دولت نیست و هر سازمانی را که نقشی اصلی دارد و بازیگر کلیدی در توسعه پایدار محسوب میشود در برمیگیرد. شرکتهای خصوصی و چندملیتی نیز مشمول آن هستند (در کشور ما شرکتهای بهاصطلاح خصولتی که زیر نظر دولت و وابسته به آن هستند را نیز در برمیگیرد).
اما این حکمرانی خوب شامل چه مواردی میشود؟ اولین آن مسوولیتپذیری است. دولتها و شرکتها باید در قبال اقدامات خود پاسخگو باشند. کسبوکارها در قبال اعمال خود تا حدودی پاسخگو هستند، اما در قبال دادگاه، قانون و افکار عمومی باید دولتها و شرکتها را پاسخگو کرد.
مورد دوم حکمرانی خوب، شفافیت است. اینکه بدانیم این اقدامات به چه صورتی انجام گرفته است تا بدانیم در چه مواردی باید دولتها، شرکتها و کسبوکارها را پاسخگو کنیم. گاه رفتارهای رازداری میتواند به اهداف بزرگی مانند پایان دادن به فقر یا نجات کرهزمین آسیب وارد کند. بنابراین باید به نهادهای قدرتمند خود فشار بیاوریم تا در برابر فعالیتهای خود شفاف باشند.
مورد سوم اما مشارکت است که کلید اصلی در توسعه پایدار است. اینکه شهروندان و دینفعان بتوانند در تصمیمگیریها شرکت کنند. انتخابات یکی از انواع آن است. سخنرانیهای عمومی، شور و مشورت گرفتنهای عمومی و شنیدن مقررات از طرف عموم مردم، همگی مواردی هستند که میتوانند مشارکت را بالا ببرند.
چهارمین مورد آن که با اصل مسوولیت آلاینده (the polluter pays principle) عنوان میشود؛ به این معنی که شرکتها و مصرفکنندگان باید تمام هزینههای اجتماعی اقدامات خود را متحمل شوند. اقتصاددانان این امر را «درونی کردن عوامل خارجی» (internalizing the externality) مینامند. یکی از موارد مهم آن به آلودگی برمیگردد. اینکه برای به حداکثر رساندن سود سهامداران، آلودگی تولید شود، درست است که غیرقانونی نیست، اما مسوولیت اجتماعیای را برمیتابد که تولیدکننده باید آن را بپردازد.
در نهایت حکمرانی خوب یک تعهد مثبت و واضح به توسعه پایدار است. دولتها عمدتا بیش از حوزه انتخابیه خود محدوده عمل ندارند. اما حکمرانی خوب در کنار احساس تعهد جهانی و مشارکت همگانی در توسعه پایدار میتواند دنیای به هم پیوستهای را ایجاد کند که بسیار موثرتر با هم کار کنند و همه کسبوکارها نقش مسوولانه خود را ایفا کنند.
آیا توسعه پایدار امکانپذیر است؟
در انتها سوالی که مطرح میشود این است که آیا توسعه پایدار و رسیدن به اهداف آن امکانپذیر است؟ اگرچه تردیدها و بدبینیهای بسیاری در این زمینه مطرح شده است، اما به قول مارتین لوتر کینگ «کمان جهانی اخلاق اگرچه بلند و طولانی است، اما به سمت عدالت خمیده است.» با توجه به پیشرفتهای بشر در طی سالهای اخیر مانند جنبش حقوق بشر و سپس جنبشهای زنان مواردی بودند که با پایه اخلاق توانستند تغییرات عظیمی ایجاد کنند. چون یک اخلاق مشترک جهانی وجود دارد که همواره از آن سخن به میان میآید.
به همین دلیل باید نسبت به اختلافات کور نباشیم و با توجه به منافع مشترک و ابزارهایی که در اختیار داریم و با تکیه بر اخلاق مشترک جهانی به حل مشکلات تا رسیدن حداکثری به اهداف توسعه پایدار بکوشیم.
* پژوهشگر اقتصادی
-
پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۳:۴۹
-
۱۰ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1278541/