در سالنامه گروه رسانهای «دنیای اقتصاد» منتشر شد؛
بزرگنمايي:
بازار آریا - سمیه توحیدلو پژوهشگر جامعهشناسی اقتصادی در یادداشتی با عنوان «ترس بیثباتی» تاثیرات نااطمینانی بر سلامت روان جامعه را بررسی کردهاند. نویسنده ابتدا بعضی از مهمترین شاخصهای معرف سلامت روان را بر میشمرد و سپس میکوشد تاثیرات مخرّب نااطمینانی و بیثباتی را بر هریک از آنها نشان دهد.
گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ فقر عقلانیت خاص خودش را میآفریند. انسانهایی که از تأمین نیازهای اولیه زندگیشان در چند صباح آینده مطمئن نیستند، در تصمیمگیریها و اَعمالشان از الگویی تبعیت میکنند که از چشم یک ناظر بیرونی بیخبر، عجیب و نامعقول به نظر میرسد. مثلاً نسبت به آینده درازمدت هرچه بیاعتناتر میشوند، یا این که مشارکتهای جمعی و اجتماعی را کاهش میدهند و به انزوا و تکروی متمایل میشوند.
سمیه توحیدلو پژوهشگر جامعهشناسی اقتصادی در یادداشتی با عنوان «ترس بیثباتی» تاثیرات نااطمینانی بر سلامت روان جامعه را بررسی کردهاند. نویسنده ابتدا بعضی از مهمترین شاخصهای معرف سلامت روان را بر میشمرد و سپس میکوشد تاثیرات مخرّب نااطمینانی و بیثباتی را بر هریک از آنها نشان دهد.
به باور نویسنده یکی از شاخصهای مهم سلامت روان «بهزیستی هیجانی» است که مولفههایی مانند امید، رضایت از زندگی، و تابآوری در برابر اضطراب را در برمیگیرد. سرخوردگی و ترس از آینده همه این مولفهها را به شدت تضعیف میکند و نمود عملی آن افزایش خشونت فردی و اجتماعی است. وقتی افراد اطمینانی به آینده ندارند در برابر اضطرابها و وسوسهها بیتاب میشوند و توان کمتری برای کنترل رفتارهایشان دارند. در این شرایط افراد طوری عمل میکنند که گویی در یک جنگ و گریز دائمی و دچار یک اضطراب همیشگیاند. نکته دیگر این است که تکرار بحرانها و شوکهای روانی، توانایی انسانها برای بازیابی را کاهش میدهد که نتیجه آن انفعال و بیانگیزگی است. مرگ تدریجی امید، سرنوشت اغلب کسانی است که روزگارشان در بیثباتی اقتصادی و زیر فشارهای مزمن اقتصادی و سیاسی و شغلی و خانوادگی سپری میشود.
«بهزیستی اجتماعی» یکی دیگر از شاخصهای سلامت روان است. بهزیستی اجتماعی ما منوط به عواملی است مانند داشتن ارتباطات معنادار، احساس تعلق به جامعه، و مشارکت در فعالیتهای جمعی. بیثباتی اقتصادی از طریق فرسایش اعتماد و کرامت انسانی همه این عوامل را تحت تاثیر منفی قرار میدهد.آینده نامطمئن انسانها را محتاطتر و شکاکتر و بیاعتمادتر میکند. و از طرف دیگر احساس تحقیر ناشی از افت سطح زندگی و ضرورت کمک گرفتن از دیگران به کرامت انسانی ضربه میزند. این وضعیت اکوسیستمی از اضطراب را میسازد که زندگی کردن در آن ممکن نیست. انسانها به دو طریق از پریشانی غیر قابل تحمل این اکوسیستم اضطراب میگریزند: یکی مهاجرت واقعی (یعنی جدا شدن فیزیکی از جامعه)، و دیگری مهاجرت به درون (یعنی پناه بردن به انزوا، خیالبافی، الکل و مواد مخدر، یا کار طولانی و بیفراغت).
یکی دیگر از شاخصهای سلامت روان، عملکرد روانی بههنجار است. عملکرد روانی بههنجار شامل مولفههایی است مثل توانایی تفکر و تصمیمگیری بلندمدت، توانایی حل مسئله، و توانایی تسلط بر خویش و تنظیم هیجانات. بیثباتی اقتصادی به طور کلّی ظرفیت شناختی انسانها را کاهش میدهد، زیرا بخش بزرگی از قوه ذهنی آنها دائماً مشغول ناپایداری درآمد و هزینهها و قیمتهاست. در این شرایط پراضطراب اصلاً بعید نیست که فرد تصمیمات نادرست بگیرد یا به مسائل بسیار مهمی بیاعتنایی کند. ذهنی که با فقر و کمیابی دست و پنجه نرم میکند، تمرکز و حافظه و توانایی تحلیل کمتری دارد.
در تحلیل نهایی بیثباتی اقتصادی مزمن سلامت روان و آرامش ناشی از آن را مختل میکند و مردم را به وادی مبارزه برای بقا میکشاند؛ جایی که هزینهـفایدهها هرچه بیشتر کوتاهمدت و فردی هستند، تا آن که بلندمدت و اجتماعی باشند. وقتی افقهای دوردست در ابرهای تیره و تار نااطمینانی پنهان شده باشند، ما در اقتصاد ترس زندگی خواهیم کرد، اقتصاد بیمهای بیامید.
برای خواندن متن کامل یادداشت «ترس بیثباتی» میتوانید به صفحات 82 و 83 سالنامه تجارت فردا مراجعه کنید.
-
يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰:۵۹
-
۱۱ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1285740/