بزرگنمايي:
بازار آریا - محمدجواد قهرمانی* با نگاهی تطبیقی به سطح و میزان روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان خارج، نمیتوان در این گزاره تردید کرد که جمهوری خلق چین «یکی یا شاید مهمترین» شریک خارجی تهران قلمداد میشود. بهطور سنتی، دو موضوع در توسعه روابط دو کشور نقشآفرین بوده است. از یکسو، «نگاه به شرق» در سیاست خارجی ایران قابل اشاره است؛ سیاستی که طی دههها به دلایل مختلف به رویکردی غالب تبدیل شده است. از سوی دیگر، طی دهههای گذشته، تمایل چین به توسعه روابط با جهان خارج نیز در افزایش پیوندهای این کشور با ایران نقش بسزایی داشته است.
در این دوره، پکن تمایل خود به توسعه روابط با کشورهای مختلف جهان خارج مبتنی بر اصول عملگرایانه را نشان داده و این رویکرد بهطور طبیعی بر روابط با تهران نیز موثر بوده است. در این چارچوب، روابط دو کشور فراتر از حوزه اقتصاد، به دیگر حوزهها نیز تسری پیدا کرده است. با این حال، همواره موانعی بر سر راه بسط روابط دو کشور ایجاد شدهاند. در مقطع کنونی، تحولات منطقهای و همچنین وقوع برخی تحولات نظام بینالملل، از جمله به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، این پرسش مهم را ایجاد میکند که در حال حاضر چه چشماندازی برای روابط دو کشور قابل ترسیم است؟ در پاسخ به این پرسش، بررسی اینکه آیا وضعیت کنونی تهران و پکن مطلوب و ایدهآل است یا خیر، ضروری است.
در ابتدا، باید به این موضوع اشاره شود که شواهد و قرائن تاریخی حاکی از اهمیتی است که مقامات و تصمیمگیران دو کشور برای یکدیگر قائل بودهاند. چین و جمهوری اسلامی ایران بیش از همه بر روابط اقتصادی و تجاری متمرکز بودهاند و نگاه به آمار نیز نشان میدهد که اکنون چین مهمترین شریک تجاری ایران قلمداد میشود. مضافا، روابط صرفا محدود به حوزه اقتصاد نبوده و میتوان ابعاد سیاسی، دیپلماتیک و نظامی- امنیتی را نیز مورد اشاره قرار داد. در دورههایی نیز دو طرف به سمت تعمیق روابط نظامی-امنیتی حرکت کردهاند. برگزاری برخی مانورهای نظامی مشترک، از جمله کمربند امنیت دریایی طی سالیان اخیر گواهی بر این موضوع است. اما شواهد و قرائن این معنا را متبادر نمیکنند که روابط از وضعیت ایدهآل یا روندی مطلوب برخوردار است.
هرچند تعیین متر و معیار مشخص برای نمایش حد اعلای روابط دو کشور کمی چالشبرانگیز به نظر میآید، اما به نظر میرسد سهموضوع مهم میتواند راهگشا و تعریفکننده باشد. اولین موضوع، روندهای کلان حاکم بر سیاست خارجی چین است که علاوه بر نگاه به اسناد، از مسیر حاکم بر سیاست خارجی این کشور طی دهههای متوالی قابل فهم خواهد بود. موضوع دوم، نوع و میزان روابط پکن با دیگر کشورها، بهویژه کشورهای همسنگ با جمهوری اسلامی ایران است که نگاهی تطبیقی است. موضوع سوم به مقایسه روابط دو کشور در برهههای مختلف اشاره دارد.
اگر بخواهیم یک موضوع مهم را از روند حاکم بر سیاست خارجی پکن استنباط کنیم، این است که چین همسو با توسعه ظرفیتها، روابط خود با کشورها و مناطق مختلف را گسترش داده است. طی سالیان اخیر، این امر بهوضوح عیان شده است. همین روند به طرح و طراحی نهادها و ابتکارهای چندجانبه نوین از سوی این کشور نیز انجامیده است. در این میان، منطقا متناسب با موقعیت ژئوپلیتیک و همچنین پتانسیلهای داخلی انتظار میرود که جمهوری اسلامی ایران جایگاهی برجسته در سیاست خارجی چین داشته باشد. اگر از منظر تصمیمگیران ایرانی به موضوع نگریسته شود، وجود اشتراکات در نگاه به نظام بینالملل نیز عامل مهمی است که میتواند در نزدیکی هرچه بیشتر دو کشور موثر واقع شود. اما شواهد خلاف این روند را نشان میدهد. بهعنوان نمونه ایران نتوانسته است در ابتکارهای جدید چین همچون ابتکار «کمربند و راه» نقشی درخور داشته باشد. این در حالی است که از همان آغاز تهران همراهی و حمایت خود از این ابتکار را اعلام کرده است.
موضوع دوم، مقایسه روابط چین و ایران با روابط پکن با دیگر کشورها از جمله همسایگان ایران است. اگر به حوزه سرمایهگذاری نگاه کنیم، بین سالهای 2018 تا 2022 حجم سرمایهگذاری چین در عربستان 37برابر و در امارات 31برابر ایران بوده است. فراتر از موضوعات تجاری، روابط چین با این کشورها حوزههای دیگری همچون فناوری، انرژیهای نو و... را نیز در بر گرفته است. کشورهای ذکرشده بر توسعه روابط امنیتی و نظامی با چین نیز حساب ویژه باز کردهاند. بیان مثالی دیگر شاید برای همه ملموستر باشد و آن حمایت چین از ادعاهای امارات در موضوع جزایر سهگانه ایران است. در سند سیاست عربی چین در سال 2016 نیز الگوی 1+2+3 مطرح شده که نشانگر تلاش چین برای نهادینهکردن این روابط به حساب میآید.

اما در کنار دو موضوع فوق، مقایسه حال و گذشته روابط دوجانبه نیز سرنخهای مهمی را پیشروی ما قرار میدهد. در این خصوص برجستهترین مورد، روابط
اقتصادی و سرمایهگذاری میان تهران و پکن است. بهرغم اینکه در نگاه اول، وسعت، جمعیت و همانطور که ذکر شد، موقعیت ژئوپلیتیک
ایران باید در توسعه روابط تجاری تهران و پکن نقش تعیینکنندهای داشته باشند، اما آمارها خلاف این را نشان میدهند. براساس آمار اداره گمرک چین، ارزش مبادلات تجاری
ایران و
چین در سال 2023 بیش از 14.6میلیارد
دلار بوده که کاهش 6.2درصدی نسبت به سال قبل از آن را نشان میدهد. حال کافی است آمار موجود با سالهای قبلتر نیز مقایسه شود.
اشارات فوق، به معنای نادیدهانگاشتن اهمیت
چین در سیاست خارجی
ایران و اهمیتی که رهبران
چین برای روابط با جمهوری اسلامی
ایران قائلند، نیست و هدف، نادیدهگرفتن برخی پیشرفتها در روابط نیز نخواهد بود. بهعنوان مثال، جمهوری اسلامی
ایران توانسته است در برخی نهادهای مهمی که
چین در آنها نقش مهمی ایفا میکند، عضویت یابد. همچنین، در شرایط تحریم،
چین اصلیترین خریدار
نفت ایران بوده است. با این حال، همانطور که در فوق ذکر شد، نگاه به روندهای غالب بر سیاست خارجی
چین و همچنین شیوه تعامل
چین با کشورهای همسنگ با ایران، نشان میدهد، روابط آنگونه که باید، توسعه نیافته است.
همین امر ما را به اهمیت درک عوامل تاثیرگذار بر این روند سوق میدهد. به عبارت دیگر، چه فاکتورهایی سبب شده تا روابط
ایران و چین، روندی ایدهآل به خود نگیرد؟
در ادامه به این موضوعات پرداخته میشود:
تحریم: بدون شک تحریمها مانع مهمی در روابط دو کشور به شمار میروند. این موضوع از دو جهت مهم، روابط
ایران و
چین را تحتالشعاع قرار میدهد. از یکسو، سبب میشود حضور شرکتهای بزرگ چینی در
اقتصاد کشور با مانع مواجه شود. اشاره به دو مثال تاریخی قابلتوجه است. در سال 2012، سی.ان.پی.سی، میدان پارسجنوبی را تا حدی به دلیل توقف ارسال ابزارهای حیاتی مانند کمپرسورهای
گاز طبیعی به
ایران توسط شرکتهای غربی ترک کرد. در مثالی دیگر، در سال 2014، چینیها پیشرفت آهسته در آزادگان را به نیاز سی.ان.پی.سی به ابزارهای حیاتی و تخصصی از شرکای غربی و همچنین نگرانیهای این شرکت چینی مبنی بر اینکه همکاری با
ایران فعالیتهای آن در ایالاتمتحده را محدود میکند، مرتبط میدانستند. از سوی دیگر، فراتر از صرف سرمایهگذاری و
تجارت دوجانبه، تحریمها امکان چندجانبه شدن روابط
اقتصادی دو کشور را بسیار محدود میکند. این، هم به این معناست که
ایران قادر نخواهد بود به هاب
اقتصادی تبدیل شود و هم امکان همکاری
اقتصادی دو کشور در کشورها و مناطق ثالث نیز محدود میشود.
فقدان سیاست خارجی متوازن: اگر به روابط دیگر کشورها با
چین توجه شود، یک موضوع مهم قابل تامل است؛ اساسا این کشورها به دلیل داشتن سیاست خارجی متوازن میان شرق و غرب، توانستهاند بهخوبی از ظرفیتهای
چین بهرهمند شوند. سیاست متوازن سبب شده است تا پکن تلاش کند خود را با آنها همسو کند. بهعنوان مثال، یکی از موضوعاتی که همواره از زبان مقامات چینی در خصوص همکاری در ابتکار «کمربند و راه» شنیده میشود، این است که پکن تلاش میکند این ابتکار را با ابتکارهای توسعهای ملی کشورهای مقصد همسو کند.
فقدان چشمانداز مناسب برای آینده: یکی از عواملی که به نظر میرسد مانعی در توسعه روابط
ایران و
چین بوده، فقدان چشماندازی برای آینده روابط دو کشور است. بیش از همه، روابط
اقتصادی به پیشبینیپذیری وابسته است. انعقاد قراردادهای
اقتصادی یا سرمایهگذاری بیش از همه به ثبات و پیشبینیپذیری نیازمند است که به نظر نمیرسد در حال حاضر سرمایهگذاران چینی، چنین نگاهی به فضای
اقتصادی داخلی
ایران داشته باشند. یکی از موضوعات همین تنشهای منطقهای و همچنین تنشها با آمریکاست که سایهای از عدمپیشبینیپذیری را بر
اقتصاد ایران تحمیل کرده است. وقتی
چین قرارداد 27ساله گازی با قطر امضا میکند، احتمالا این موضوع را مدنظر دارد.
در کنار موارد کلان فوق میتوان احتمالا برخی مسائل خرد همچون نقش بوروکراسی را نیز مورد توجه قرار داد.
چشمانداز پیشرو
اما با به قدرت رسیدن دونالد
ترامپ در
آمریکا این موضوع مجددا به طور جدی مطرح شده که چه چشماندازی را میتوان در شرایط کنونی برای روابط دو کشور متصور بود. در این خصوص بهعنوان یک نکته کلی باید گفت، تداوم فاکتورهای ذکرشده همچنان سایه ابهام را بر دستورکارهای
چین بهویژه در حوزه
اقتصاد خواهد افکند.
یکی از مسائل برجسته، چشماندازهایی است که چینیها برای آینده متصور هستند. در این خصوص، یکی از موضوعات مهم تاثیرگذار، چشمانداز تداوم تنشهای منطقهای است. اظهارات اخیر
ترامپ و ارائه دوگانه دیپلماسی و جنگ، سایهای از ابهام را بر شرایط منطقه قرار میدهد.
در همین زمان البته کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس تلاش کردهاند خود را از تنشهای ناشی از جنگ اخیر غزه دور نگه دارند. این در حالی است که
ایران محور مقاومت در منطقه به شمار میرود. اگرچه
چین از وضعیت کنونی منطقه برای انتقاد از سیاستهای
آمریکا استفاده کرده، اما از افزایش سطح تنش، به شیوهای غیرقابل مدیریت، استقبال نخواهد کرد. اینجا ضروری است گفته شود که تشدید تنشها بر نفوذ و حضور
چین در منطقه تاثیر منفی گذاشته و میگذارد.
در کنار این موضوع، تداوم تحریمها نیز عامل مهمی است که میتواند بر روابط دو کشور تاثیر منفی داشته باشد. استفاده از این اهرم نیز در دستورکار دولت
ترامپ قرار گرفته و حتی در یادداشتی که اخیرا دونالد
ترامپ به امضا رساند، بر لزوم کاهش جدی فروش
نفت ایران به
چین تاکید شده است. در مورد پرونده هستهای
ایران نیز ضروری است اشاره شود که
چین همواره حمایت خود از رژیم منع اشاعه را اعلام کرده و بر همین اساس، با وجود اختلافها و شکافهای
آمریکا و چین، بعید است این موضوع به منبع اختلاف آنها تبدیل شود. به عبارتی میتوان گفت، پکن حل موضوع هستهای
ایران را برای ممانعت از تشدید تنش و به تبع آن بیثباتی در منطقه ضروری میداند.
اما موضوع دیگری که لازم است به آن توجه شود، اختلافها و رقابت
چین با آمریکاست که در خاورمیانه نیز حوزههایی از آن قابل مشاهده است. در این خصوص هرچند پکن تلاش زیادی خواهد کرد تا حضور
اقتصادی و اثرگذاری خود را در منطقه حفظ کند، اما قطعا تلاش خواهد کرد بهرغم تعمیق شکافها و رقابتها با
آمریکا این امر از طریق مدیریت رقابت با واشنگتن صورت گیرد. این به آن معناست که انتظار به چالش کشیدن
آمریکا توسط
چین از جمله در خاورمیانه انتظار سودمندی نخواهد بود.
چین نسبت به ظرفیتهای
آمریکا در خاورمیانه آگاه است و طی دههها از حضور
آمریکا در منطقه
سواری رایگان گرفته است.
در مجموع، میتوان گفت منفعل شدن سیاست خارجی کشور به معنای اثرگذاری حداکثری فاکتورها و متغیرهای ثالث بر تعاملات
ایران و
چین است. در چنین شرایطی، ارزیابی متغیرهای اثرگذار بر روابط دو کشور میتواند بر مسیر آتی سیاست خارجی کشور نیز تاثیر سازندهای داشته باشد.
* پژوهشگر مسائل چین