شکاف تورم ادراکی و تورم رسمی
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - روزبه درخشان* تورم بهعنوان یکی از متغیرهای کلان، همواره مورد توجه فعالان اقتصادی قرار دارد. دولت، بانکمرکزی، نهادهای سیاستگذار، شرکتها و بنگاههای تجاری و خانوارها پیوسته تغییرات سطح عمومی قیمتها را که همان تورم است مورد توجه قرار میدهند. تورم بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بر تخصیص منابع تاثیرگذار است.
محاسبه تغییرات شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی (CPI)، بهعنوان نرخ تورم مصرفکننده، با وجود ویژگیهای مطلوب و کاربردهای فراوانی که دارد، دارای مشکلاتی از قبیل برخی تورشها و همچنین عدمانطباق احساس مصرفکنندگان با تورم محاسبهشده با این شاخص است. اگر کشور تورمهای بالا و با نوسان زیاد داشته باشد، علاوه بر اخلال در علامتدهی قیمتها به فعالان اقتصادی، سطح رفاه جامعه نیز تحتتاثیر قرار میگیرد. درک مصرفکنندگان از پدیده تورم در بازارها و شرایط مختلف، ممکن است با اعلام رسمی مراکز آماری تفاوتهایی داشته باشد. این شکاف بین تورم درکشده توسط مردم و تورم رسمی اعلامشده، میتواند تاثیرات قابلتوجهی بر وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشور داشته باشد. یکی از پیامدهای این شکاف ضربه به اعتبار نهادهای رسمی انتشاردهنده شاخصهای اقتصادی و همچنین اعتبار بانکمرکزی در دستیابی به هدفگذاریهای تورمی است. خانوارها اغلب تصمیمات و فعالیتهای اقتصادی خود (از جمله مصرف، سرمایهگذاری، پسانداز و تعدیلات دستمزدی) را براساس ادراکات و احساساتشان از تورم، تنظیم میکنند.
یکی از مشکلات محاسبه تورم به وسیله شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی، محدودیتهای موجود در بهکارگیری وزنهای ثابت هزینه در شاخص لاسپیرز است. در اکثر کشورهای جهان که از فرمول لاسپیرز استفاده میکنند، وزنهای هزینهای مربوط به مصرف خانوارها در فاصله دوسال پایه ثابت میماند. از این نظر استفاده از شاخص لاسپیرز برای انعکاس تغییرات هزینه زندگی، متاثر از تغییر وزن کالاها و خدمات مصرفی خانوارها در سالهای پس از سال پایه مطلوب نیست. ممکن است به دلایل مختلفی سبد مصرفی خانوار در طول زمان تغییر کند یا به دلیل تغییرات قیمتهای نسبی، وزنهای مورد استفاده در سبد مصرفی دچار تغییر شود.
از طرف دیگر تغییرات فناوری در محاسبه شاخص CPI وارد نمیشود. بنابراین افزایش قیمت کالاها بدون توجه به پیشرفت فناوری و صرفا بهعنوان رشد شاخص CPI در نظر گرفته میشود. افراد و خانوارها همه درآمد خود را صرف مخارج مصرفی نمیکنند، بلکه بخشی از آن را پسانداز و بخشی را سرمایهگذاری میکنند. این هزینههای غیرمصرفی خانوارها (مثل سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، سکه و ارز، اوراق قرضه و...) در محاسبه شاخص CPI و به تبع آن محاسبه تورم لحاظ نمیشود. ممکن است در دورههایی قیمت این داراییها که ماهیت سفتهبازی دارند افزایش یابد، ولی تورم رسمی بهنسبت افزایش کمتری داشته باشد یا حتی کاهش یابد. در این حالت مصرفکنندگان به دلیل سهمدهی هزینههای خود در سرمایهگذاریهای یادشده تورم بالایی را احساس میکنند.
تغییرات قیمتی از طریق دو مکانیزم میتواند بر درک فرد از تورم موثر باشد. مصرفکننده هم از طریق تجارب شخصی در خریدها و هزینههای انجامشده خود درکی از تورم به دست میآورد و هم از طریق رسانهها و ارتباطات شفاهی با اطرافیان خود. تغییرات درآمد افراد هم اهمیت زیادی دارد. اینکه میزان رشد درآمد و دستمزد فرد چقدر بوده و بیشتر از تورم افزایش یافته یا کمتر از تورم، بر احساس و درک تورم اثرگذار است.
علاوه بر موارد گفتهشده درباره محاسبه تورم و اشکالات شاخص CPIباید این نکته را در نظر بگیریم که احساس و ادراک از ویژگیهای روانشناختی انسان به شمار میرود؛ پس برای توضیح اینکه چرا تورم احساسشده با تورم رسمی متفاوت است باید دست به دامان نظریات اقتصاد رفتاری شویم. کانمن و تورسکی، برندگان جایزه نوبل اقتصاد، نظریهای به نام نظریه چشمانداز را معرفی کردند.
براساس این نظریه، مردم قضاوتهای خود را براساس یک سطح مرجع انجام میدهند و در مقایسههای خود تفاوت وضع فعلی با آن سطح مرجع را مبنای قضاوت قرار میدهند. از طرف دیگر افراد اغلب نمیتوانند همه مخارج و قیمتهای سطح مرجع را دقیق به خاطر بسپارند و به یاد بیاورند. فرض دیگر در این نظریه بیان میکند احساس درد و ناراحتی که از یک میزان ضرر مشخص برای فرد حاصل میشود، بیشتر از مقدار لذت و مطلوبیتی است که از همان مقدار سود و منفعت برای وی به دست میآید. کانمن و تورسکی نشان دادند ارزش نسبت دادهشده به یک ضرر تقریبا دوبرابر ارزش نسبت دادهشده به همان مقدار سود است. پس اگر برای مثال قیمت کالاهای نیمی از سبد مصرفی فرد افزایش و نیمی دیگر کاهش یابد یا ثابت بماند، چون فرد از افزایش قیمت احساس زیان بیشتری میکند، به صورت کلی احساس تورم بالاتری از تورم محاسباتی سبد مصرفی خود خواهد داشت. یک مثال کلاسیک نشان میدهد اکثر مردم گمان میکنند مرگومیر ناشی از حمله کوسه بیشتر از مرگومیر ناشی از برخورد با قطعات هواپیمای درحال سقوط است. ولی واقعیت این است که احتمال مورد دوم حدود 30برابر بیشتر است.
افراد احتمال وقوع رویدادهای معین را براساس درجه سهولت یادآوری یا مثالهایی از رویدادهای قابل قیاس که میتوانند آنها را در ذهن جستوجو کنند، تخمین میزنند. بر همین مبنا در خصوص سطح عمومی قیمتها برآوردشان از کالاهای مورد استفاده یا خریداریشده توسط خودشان که تکرار و تواتر بالایی در خرید دارند، شکل میگیرد. نکته دیگری که بر احساس ما از تورم تاثیر میگذارد، کالاهایی است که قصد خرید آنها را داریم و اخبار و قیمتهای آنها را دنبال میکنیم، ولی هنوز خریداری نکردهایم. اگر قیمت این کالاها یا خدمات افزایش پیدا کند، با اینکه هزینهای برای آن پرداخت نشده و در محاسبات سبد مصرفی خانوار آورده نمیشود، ولی اثر خود را بر درک فرد از تورم گذاشته است. به صورت مختصر میتوان عنوان کرد که شکاف بین تورم ادراکی و تورم رسمی ناشی از عواملی مانند تفاوت در الگوی مصرف، وضعیت اقتصادی خانوار، دسترسی به اطلاعات و تجارب شخصی و مقدار رشد درآمدهای خانوار در مقایسه با تورم است.
* پژوهشگر اقتصاد کلان
-
شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۳:۴۷
-
۵ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1258642/