رانتهای اقتصادی؛ خوب یا بد؟
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - دکتر جعفر خیرخواهان* ما با شنیدن اصطلاح «رانت اقتصادی» معمولا یاد مبدع آن دیوید ریکاردو، اقتصاددان انگلیسی و اقتصاد کشاورزی میافتیم که رانت اقتصادی را میزان بازدهی نصیب مالکان زمینهای حاصلخیزتر یا واقع در موقعیت مکانی بهتر نسبت به سایر زمینها تعریف کرد.
امروزه با تعمیمدهی رانت اقتصادی، از آن برای توصیف عایدی نصیب برخی آدمها، سازمانها و مکانها استفاده میشود که از یک استعداد و توانایی ارزشمند قابل فروش در بازار ناشی شده است و قابل تقلید و تکرار توسط دیگران نیست. رانت اقتصادی به سود مفت بدون زحمت مانند سود ناشی از عدمتقارن اطلاعات هم اطلاق میشود.
به این ترتیب رانت اقتصادی نصیب فوتبالیست یا خواننده دارای استعداد بینظیر در بازی فوتبال و خوانندگی میشود. رانت اقتصادی نصیب جراح مغز درجهیک میشود. رانت اقتصادی نصیب تیمهای ورزشی با هواداران گسترده و علاقهمندان پرشوروشوق میشود. رانت اقتصادی نصیب مالک زمین واقع در بهترین نقطه شهر میشود. همچنین رانت اقتصادی میتواند نصیب جاذبههای گردشگری منحصربهفرد یک شهر و کشور شود.
اما با همه اینها رانت اقتصادی نصیب آن بنگاههای اقتصادی هم میشود که بهتر از دیگران میتوانند کالاها و خدماتی را که مشتریانشان خواهانش هستند، تولید و عرضه کنند. این رانت اقتصادی نصیب شرکتهای بزرگ جهانی مانند اپل و آمازون شده است که در مقایسه با دیگر مردم، مکانها و سازمانها توانستهاند کارهای بهتری انجام دهند. در واقع کسبوکارهای موفق به دنبال یافتن ترکیبات جدید و متمایز از قابلیتها هستند تا محصولاتی جدید یا متمایز عرضه کنند. آنها با همان منابعی که قابل استفاده در مصارف گوناگون است محصولی ارزشمندتر خلق و تولید میکنند. پس افزودن ارزش به این شیوه هم میتواند برای کسبوکارها، سازمانها و کشورها «رانت اقتصادی» خلق کند.
البته همه این مردم، سازمانها و مکانها دارای انحصار هستند؛ انحصار در توانایی ایجاد یک ذات و سرشت کاملا متمایز در مقایسه با دیگران. اگر میخواهیم جامعهای ثروتمند و مرفه شویم، باید از چنین تمایزها و انحصارهای مرتبط با آنها استقبال کرده و ترویجشان دهیم؛ چراکه هدف هرگونه سازماندهی اقتصادی ایجاد ترکیباتی از عوامل تولید است که بیشترین فایده و ارزش را عاید میکنند. بنگاهی که موفق به چنین تخصیص و ترکیبی از منابعی شود، یک منبع رانت اقتصادی خلق کرده است.
اما همانگونه که اشاره شد، رانت اقتصادی در متون اقتصادی، سیاسی و کسبوکاری اغلب در بستر رانتجویی و رانتخواری بهکار میرود که به معنای تلاش اشخاص و شرکتها برای از آن خود کردن حاصل زحمات دیگران است. رانتخواری، دستدرازی و تصاحب و تملک ارزش و ثروتی است که دیگر اشخاص و شرکتها خلق کردهاند و با ایجاد انحصارهای مصنوعی و وضع قوانین تبعیضی یا ارائه خدمات واسطهای غیرضروری محقق میشوند. چنین رانتجوییای حقیقتا یک مصیبت و آفت مهم در اقتصادهای امروزی و مهار و کاهش دادن آن از ضروریات است. پس نیازمند مهار کردن واسطهگری مالی، محدود کردن اعمال نفوذ سیاسی و تشکیل انحصارات، رفع تبعیض در برنده شدن قراردادها و در نهایت حذف مقررات به نفع بنگاههای عزیزکرده خودی هستیم.
با چنین تفکیکی بین رانتهای اقتصادی خوب و بد، جامعه و سیاست ما باید درصدد ترویج رانتهای ناشی از تمایزهای نوآورانه و حذف رانتهای حاصل از سوءاستفاده از نهادهای سیاسی باشد. پس رانت اقتصادی میتواند نه یک ناهنجاری بلکه یک ویژگی اصلی و ارزشمند اقتصادهای پرتحرک و سرزنده باشد.
جوامع زمانی پیشرفت اقتصادی میکنند که مردم و صاحبان کسبوکارها با انجام دادن بهتر کارها بتوانند رانت خلق کنند و این عمل به پیشرفت بیشتر منجر میشود؛ چون سایرین را نیز ترغیب و تحریک به رقابت با آنها برای تولید محصولات حتی بهتر میکند. این نظام اقتصادی همان «اقتصاد بازار» است که طرفدار و پشتیبان تنوع و تکثر و آزادی است. در چنین نظامی مردم آزاد هستند تا به هر گونه ابتکار نو و فعالیت جدید دست بزنند.
البته احتمال شکست خوردن آنها در اغلب اوقات هم وجود دارد؛ اما هر شکستی مقدمه و پیشنیاز برای موفقیت بعدی است. این نظام بر پایه آزمون و خطا بنا نهاده شده و نیاز به تایید و مجوز گرفتن از مرجع بالایی و سازمان مرکزی نیست. در اقتصاد بازار و نظام متکثری که شکل میگیرد مصرفکنندگان قادرند خواستههای خود را در محیطی رقابتی به گوش انواع تولیدکنندگان برسانند و پاداش نصیب آن بنگاه تولیدی میشود که موفق شود به این خواستهها بهتر پاسخ دهد.
اما نظام بازار همچنین نیازمند نظم و انضباطی است که به شکستها اعتراف کرده، از شکستها درس گرفته و به تغییرات مثبت بینجامد. در سازمانها و بنگاههای با تشکیلات گسترده بوروکراتیک چنین خودآگاهی و هوشیاری و گوش بهزنگی نسبت به شرایط بیرونی غایب است و بسیار سخت و پرهزینه بهدست میآید. شرکتهای بزرگی مانند آیبیام و نوکیا که از لحاظ اقتصادی شکست خوردند و زیانهای سنگین متحمل شدند، بهدلیل ناتوانی و دیر جنبیدن مدیران و تصمیمگیران اصلی آنها در انطباق دادن خود با فناوریهای بهسرعت در حال تغییر و نیازهای متحولشده مشتریان بود و رقبایی تازهنفس مانند مایکروسافت و اپل جایشان را گرفتند. این دقیقا همان عاملی بود که کشور یک زمانی ابرقدرت اتحاد جماهیر شوروی را دچار افول تدریجی کرد و درنهایت کل نظام سیاسیاش از هم پاشیده شد.
پس بنگاهها و نیز کشورها با ایجاد محیط و فرهنگ همکاری میان کارکنان و شهروندان و تبادل دانش و اشتراکگذاری اطلاعات جمعی و رسیدن به فهم عمومی، امکان خلق ارزش و رانتهای اقتصادی جدید را خواهند داشت. در چنین محیطی بیشینهسازی سود سهامداران و پاداش مادی کارکنان بهتنهایی کارساز نیست و تحریک انگیزههای درونی و اخلاق حرفهای و توجه به رفع نیازهای مشتریان و جامعه باید هدف و سرلوحه امور قرار گیرد.
اگر جامعه ایران قصد جدی برای ثروتمندشدن و دستیابی به سطوح درآمدی بالاتر و پایدار دارد، نیازمند محیط و زیستبوم در خدمت خلق ثروت و تبلور رانتهای اقتصادی خوب است. اما واقعیت دهههای گذشته حاکی از چرخش به سمت فضای اصطلاحا امنیتی و اطلاعاتی بوده است. افزون بر این، تداوم و تشدید تلاطمها و شوکهای سیاستی ناامنکننده محیط کسبوکار و دخالتها و مزاحمتهای غیرضرور دستگاههای دولتی، حداقل فرصت و امکان برای تداوم بقا را از کسبوکارها و بنگاههای ایرانی دریغ کرده است، چه رسد به اینکه این بنگاهها بنشینند و تامل کنند و نقشه بکشند تا بتوانند محصولات و خدمات ارزشآفرین و برتر را تولید و عرضه کنند.
یکی از مسیرهای اصلی و رازهای ثروتمندشدن و ثروتمندماندن، وجود بنگاههای بزرگی است که محصولاتشان قابل عرضه و رقابت در مقیاس جهانی باشد. اما متاسفانه زیستبوم کنونی اجازه ظهور و عرضاندام به حتی یک نمونه از این بنگاهها را نداده است. یافتن علل و ریشههای غیبت این نوع از بنگاههای ایرانی میتواند سوژه و موضوع مهمی برای بررسی و عبرتآموزی از گذشته ناموفق و پرادبار ما باشد.
* اقتصاددان
-
شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۹:۵۱
-
۸ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1258608/