پیروی از منفعتطلبی چگونه اقتصاد را شکل میدهد؟ (قسمت اول)
بزرگنمايي:
بازار آریا - نویسنده: یوهان جی. گرافلند مترجم: کیوان حسینوند دنیای اقتصاد : باور رایجی وجود دارد که پیگیری منفعت شخصی از سوی همه افراد حاضر در جامعه به هرجومرج منتهی خواهد شد؛ اما اقتصاددانان بیش از دو قرن است که اهمیت حیاتی منفعتطلبی در خلق نظم اجتماعی و تامین خیر عمومی را درک کردهاند و به مقابله با باور یادشده میپردازند.
پیروی از نفع شخصی یکی از مفروضات بسیار قدرتمند در علم اقتصاد است که به دلایل توصیفی و هنجاری در اقتصاد غالب شدهاست. از منظر توصیفی، این فرضیه به این دلیل دفاع میشود که پیشبینیهای تجربی معقولی ارائه میدهد. اقتصاددانان معتقدند؛ فرآیندهای اجتماعی را میتوان با فرض پیروی ا ز نفع شخصی افراد توضیح داد و پیشبینی کرد. اعضای مکتب انتخاب عمومی، مانند گری بکر، معتقدند پیروی از نفع شخصی میتواند تمام رفتارها را توضیح دهد. از نظر آنها، افراد منابع خود را به کالاهای عمومی اختصاص نمیدهند، در صورت امکان سواری مجانی میگیرند و زمانیکه جریمه کمتر از سود باشد، دروغ میگویند؛ تقلب میکنند و اصول اخلاقی یا قوانین را نقض میکنند.
با اینحال، پیروی از نفع شخصی تنها یک فرض توصیفی در اقتصاد نیست، بلکه از منظر اخلاقی نیز دفاع میشود. آدام اسمیت در کتاب معروف خود، ثروت ملل(1776)، استدلال میکند؛ رفتار خودگرایانه، عملکرد کارآمد اقتصاد را تسهیل میکند. این دیدگاه کمابیش درنظریه اقتصادی مدرن حفظ شدهاست. به گفته کی.جی. آرو و اف.اچ. هان: «از زمان آدام اسمیت تا امروز، اقتصاددانان متعددی تلاش کردهاند نشان دهند که یک اقتصاد غیرمتمرکز که با پیروی نفع شخصی هدایت شده و از طریق سیگنالهای قیمتی هماهنگ میشود، میتواند با تخصیص منسجم منابع اقتصادی سازگار باشد که به شکلی دقیق، از بسیاری از گزینههای جایگزین برتر است.»(Sen، Amartya(1977)، ‘Rational fools: a critique on the behavioral foundations of economic theory’، Philosophy and Public Affairs، 6، p. 321)
برخلاف انتظار آشوب در شرایطی که پیروی نفع شخصی غالب است، اقتصاددانان معتقدند اقتصادی که افراد در آن با انگیزه پیروی نفع شخصی عمل میکنند و رفتارشان با نظام قیمتی هماهنگ میشود، هماهنگی و انسجام ایجاد میکند. ابتدا مفهوم پیروی از نفع شخصی تعریف میشود. سپس، اعتبار تجربی فرض پیروی نفع شخصی بررسی میشود: آیا افراد واقعا عمدتا با پیروی نفع شخصی هدایت میشوند؟ در نهایت، اعتبار اخلاقی پیروی نفع شخصی موردبحث قرار میگیرد و رابطه آن با فضیلتهایی مانند احتیاط، عدالت و خیرخواهی بررسی شده و تاثیر این فضیلتها بر کارآیی عملیات بازار تحلیل میشود.
تعریف نفع شخصی
پیروی از نفع شخصی به مفاهیمی مانند خویش کامگی(egoism)(یا خودپسندی) یا منفعتطلبی آگاهانه(enlightened self-interest) شباهت دارد. مانند پیروی نفع شخصی، خویشکامگی میتواند به دیدگاهی توصیفی درباره طبیعت انسان اشاره کند که معتقد است افراد همیشه با پیروی از نفع شخصی انگیزه میگیرند (خویشکامگی روانشناختی) یا به دیدگاهی هنجاری که معتقد است افراد باید آنچه به نفع خودشان است را انجام دهند (خویشکامگی اخلاقی). با این حال، خویش کامگی باید از منفعتطلبی آگاهانه یا پیروی از نفع شخصی درست فهمیده شده و متمایز شود.
«منفعتطلبی آگاهانه» به این معناست که افرادی که به نفع دیگران یا گروههایی که به آنها تعلق دارند عمل میکنند، در نهایت به نفع خودشان عمل میکنند. در این مورد، پیروی از نفع شخصی اغلب با فضیلت احتیاط، بهگونهای که آدام اسمیت تعریف کرده، مرتبط است، درحالیکه خویش کامگی تمرکزی کوتاهمدت و محدود دارد، منفعتطلبی آگاهانه بلندمدت را درنظر میگیرد و تمام روابط ممکن بین دستیابی به اهداف خاص و منافع شخصی را مدنظر قرار میدهد. وقتی فردی منفعتطلبی آگاهانه را دنبال میکند، ممکن است لازم باشد منافع کوتاهمدت را فدا کند تا منافع بلندمدت را به حداکثر برساند. علاوهبر تمایز کوتاهمدت و بلندمدت، میتوان انواع اهدافی که پیروی از نفع شخصی به آنها مربوط میشود را نیز متمایز کرد. درنظریه اقتصادی معمول انتخاب مصرفکننده، فرض میشود که افراد مجموعهای از کالاها را ترجیح میدهند که خودشان مصرف میکنند. این هدف نسبتا محدودی است. بهطور معمول، مطلوبیت یک فرد به اهداف دیگری نیز بستگی دارد. برای مثال، افراد ممکن است برخی اهداف اجتماعی مانند معیار عدالت توزیعی را درونی کردهباشند، به این معنا که خوشحالی یا مطلوبیت آنها افزایش مییابد اگر توزیع درآمد با ترجیحات اجتماعی آنها همراستا باشد.
با اینهمه، گسترش تعریف پیروی نفع شخصی به حدی که ترجیحات اجتماعی را نیز دربربگیرد، وضوح مفهومی آن را کاهش میدهد و مانع تمایز بین اهداف مختلف میشود. وقتی مفهومی چنان گسترده تعریف شود که تمام انگیزههای همه فعالیتهای انسانی را دربر بگیرد، دیگر نمیتواند توانایی توضیح را افزایش دهد. برای این منظور، اهداف را میتوان بهصورت زیر متمایز کرد(سن، 1987):
رفاه خودمحور: رفاه یک فرد تنها به مصرف خودش بستگی دارد.
اهداف رفاه شخصی: مطلوبیت یک فرد به رفاه خودش بستگی دارد (و نه مستقیما به رفاه دیگران)، اما رفاهش ممکن است تنها به مصرف فردی وابسته نباشد، بلکه ارزشهایی مانند تحسین دیگران را نیز شامل شود.
انتخاب هدف شخصی: هر عمل انتخابی فرد مستقیما توسط پیگیری اهداف خودش هدایت میشود، اما این اهداف ممکن است شامل اهدافی غیراز حداکثرکردن رفاه فردی باشد، از جمله اهداف اخلاقی مانند عدالت جبرانی و توزیعی.
بحث بعدی فرض میکند که انحراف از رفتار پیروی از نفع شخصی باید بر اساس نقض دو تفسیر اول پیروی نفع شخصی (رفاه خودمحور و اهداف رفاه شخصی) تفسیر شود و نه نقض انتخابهای اهداف شخصی.
نتایج تحقیقات تجربی
برای شناسایی اهمیت تجربی پیروی از نفع شخصی، باید انگیزههایی که از پیروی از نفع شخصی فاصله میگیرند را تعریفکرده و تحقیقاتی را جستوجو کنیم که هر دو نوع انگیزه را آزمایش کند. بارزترین انحراف از پیروی از نفع شخصی، نوعدوستی است. نوعدوستی بهمعنای توجه بیریا به رفاه دیگران است و با فضیلت خیرخواهی، نیکوکاری یا سخاوت مرتبط است. به گفته آدام اسمیت در «نظریه احساسات اخلاقی»، فضیلت خیرخواهی بر خوشحالی دیگران تاثیر میگذارد. اسمیت درجات مختلفی از خیرخواهی را متمایز میکند: پس از مراقبت از خود، فرد بهطور طبیعی بیشترین توجه را به خوشحالی خانوادهاش(فرزندان، والدین، برادران و خواهران) دارد. سپس دوستان، همکاران و افراد همسایه در اولویت بعدی قرار دارند. اسمیت این محبت را بهعنوان همدلی عادتی برای راحتی و سازگاری توضیح میدهد. این روابط اغلب متقابلهستند.
سومین سطح خیرخواهی به افرادی مربوط میشود که به دلیل موقعیت برجستهشان موردتوجه خیرخواهانه ما قرار میگیرند. ما شیفته عظمت آنها هستیم و بهخاطر موفقیتشان به آنها احترام میگذاریم. در نهایت، خیرخواهی جهانی بهسوی افراد بسیار بدبخت، فقرا و بیچارگان معطوف میشود. به گفته اسمیت، این نوع خیرخواهی والا و سخاوتمندانه نقش نسبتا کمی ایفا میکند، زیرا به دلیل نقصهای بشری، ما قادر بهعملکردن بر اساس انگیزه خیرخواهی جهانی نیستیم.
افراد رفتارهایی از خود نشان میدهند که بهظاهر با پیروی نفع شخصی انگیزهمند و همراستا نیست؛ مانند کمکهای مالی یا زمانیکه داوطلبانه به دیگران یا سازمانهای اجتماعی چیزی را از جمله فراغت خود یا مبالغی را اهدا میکنند، با اینحال اقتصاددانان اغلب نسبت به انگیزههای غیراز نفع شخصی بدبین هستند. توضیحات جایگزین میتوانند این رفتارها را نیز بر اساس پیروی نفع شخصی توجیه کنند.
یک دسته از توضیحات به منفعتطلبی آگاهانه اشاره دارند: رفتار بهظاهر اجتماعی من در نهایت به نفع خودم بازمیگردد. مثلا، به یک نیازمند کمک میکنم تا او و دیگران نظر مثبتی درباره من داشته باشند. هدیهها ممکن است بر اساس مبادله ضمنی باشند که اقتصاددان آن را معامله پایاپای ساده میبیند و بهراحتی در چارچوب پیروی از نفع شخصی جای میگیرد. در اینصورت، هدیه یک سرمایهگذاری(با منافع نامطمئن) است تا عملی واقعا نوعدوستانه، همچنین هدیهدادن ممکن است با تقویت یا تایید جایگاه اجتماعی مرتبط باشد. هدیه والدین به فرزندان ممکن است از این نوع باشد، به این معنا که گیرنده با پذیرش هدیه، جایگاه اهداکننده را تایید میکند. در نهایت، اعطای هدیه یا ازخودگذشتگی ممکن است نه به دلیل عشق یا خیرخواهی، بلکه به دلیل ترس نیز باشد.
در دهههای اخیر، تحقیقات تجربی زیادی برای آزمایش اهمیت تجربی نوعدوستی انجام شدهاست. علم اقتصاد با ادغام این نوع ترجیحات اجتماعی در رویکرد تکسودمندی خود فرض میکند که افراد بهگونهای عمل میکنند که گویی ترجیحات خود را به حداکثر میرسانند.
رفتار رایجتر، متقابلبودن(یا گاهی نوعدوستی متقابل) است. ترجیحات اجتماعی اغلب به رفتار، انگیزهها و نیات دیگران بستگی دارد. اگر کسی با شما یا دیگران مهربان باشد، شما نیز تمایل دارید با او مهربان باشید؛ اگر کسی با شما یا دیگران بد رفتار کند، شما نیز تمایل دارید بد رفتار کنید. متقابلبودن در بازیهای اعتماد یا بازیهای مبادله هدیه مستند شدهاست. این رفتار بسیار رایجتر از نوعدوستی است. یک آزمایش نشانداد که رفتار متقابل پنجبرابر شایعتر از رفتار نوعدوستانه خالص است. متقابلبودن بهنظر با فرض پیروی نفع شخصی سازگارتر است زیرا بر چگونگی رفتار و نگاه دیگران به فرد تمرکز دارد، درحالیکه نوعدوستی بر چگونگی تمایل فرد به رفتار با دیگران متمرکز است، با اینحال تسلط رفتار متقابلکاملا دیدگاه اقتصاددانان را تایید نمیکند که پیروی از نفع شخصی انگیزه اصلی رفتار انسانی است، بهویژه متقابلبودن، از پیروی از نفع شخصی فاصله میگیرد، زیرا شامل عنصری از عدالت جبرانی است، یعنی بازگرداندن آنچه فرد به شما خوب یا بد کردهاست. همانطور که افراد از نوعی جبران حمایت میکنند اگر شخصی به ناحق مورد بدرفتاری قرار گیرد، خودشان نیز اگر در جایگاه قربانی باشند، خواستار جبران میشوند. آزمایشها نشان میدهند کهدرصد بالایی از افراد(حداقل 40درصد) بهصورت متقابلرفتار میکنند، اما بخش قابلتوجهی(20 تا 30درصد) نیز کاملا خودخواهانه عمل میکنند(Fehr and Gächter 1999).
از آنجا که نوعدوستی به توزیع خاصی(بین منافع خود و دیگران) مربوط است، به احساسات عدالت توزیعی نیز مرتبط است. احساسات عدالت توزیعی نیز از پیروی نفع شخصی خالص فاصله میگیرند. عدالت توزیعی به توزیع عادلانه مزایا و بارهای جامعه مربوط است. آزمایشهایی که افراد را در معرض انتخابهای خودگرایانه و عادلانه قرار میدهند، نشان میدهند که حدود نیمی از افراد به شکلی رفتار میکنند که با پیروی نفع شخصی خالص ناسازگار است.
ارزش اخلاقی پیروی نفع شخصی و فضیلت احتیاط
یکی از نقاط قوت پارادوکسیکال فرض پیروی نفع شخصی این است که میتوان آن را به دکترین هماهنگی اجتماعی تبدیل کرد. حتی پیش از اسمیت، برنارد مندویل(1714) در تمثیل معروف خود، افسانه زنبورها، استدلال کرد که کندو تحتخودخواهی شکوفا میشود، اما تحتمحدودیتهای اخلاقی ضعیف میشود. شعار او را میتوان چنین خلاصه کرد: «رذایل خصوصی، منافع عمومی!» بهنظر مندویل، غرور و خودبینی بیمارستانهای بیشتری ساختهاند تا همه فضیلتها با هم. آدام اسمیت نیز در ثروت ملل بر نتایج مثبت پیگیری پیروی نفع شخصی تاکید و استدلال کرد که پیگیری نفع شخصی به خیر عمومی کمک میکند، بهویژه، با عرضه کالاها برای کسب سود، تولیدکننده به عرضه کل کالا در بازار کمک میکند، در نتیجه قیمت کالا کاهش مییابد و افراد میتوانند آن را با کمترین قیمت خریداری کنند، اگرچه این تولیدکنندگان تنها قصد خدمت به منافع خود را دارند، نتیجه غیرعمدی این است که خیر عمومی تامین میشود. این امر توسط «دست نامرئی» محقق میشود که استعاره اسمیت برای این ایده است که اگر افراد در بازار آزادانه تعامل کنند، پیگیری منافع شخصی با خیر عمومی ناسازگار نیست و حتی به آن خدمت میکند.
استدلال اسمیتی درباره مزایای پیروی نفع شخصی همچنین میتواند با نقش اطلاعاتی پیروی از نفع شخصی دفاع شود. رفتار خودگرایانه نهتنها به همه افراد نقش حفاظت و پیگیری منافع خود را میدهد، بلکه این نقش را به کسی تخصیص میدهد که بهترین اطلاعات را درباره این منافع دارد، یعنی خود فرد. اگر شخص دیگری یا دولت بخواهد منافع شما را دنبال کند، کار بدتری نسبت به زمانی انجام میدهد که خودتان از منافعتان مراقبت کنید.
بهدلیل اثرات مثبت آن، پیروی از نفع شخصی درست فهمیدهشده میتواند بهعنوان یک فضیلت درنظر گرفته شود. اسمیت در «نظریه احساسات اخلاقی» چهار فضیلت را متمایز میکند: احتیاط، عدالت، خیرخواهی و خودکنترلی. فضیلت احتیاط به پیگیری نفع شخصی معطوف است و فضیلت اصلی «هومو اکونومیکوس» (انسان اقتصادی) است. احتیاط در جامعه بسیار ارزشمند است و به خودی خود زیباست: «اگرچه فرد محتاط در اکثر موارد با پیگیری منافع خود انگیزه میگیرد، ما نهتنها تا حدی رفتار انسان اقتصادی را تایید میکنیم، بلکه آن را تحسینکرده و شایسته ستایش قابلتوجهی میدانیم» (Smith 1759، p. 273).
احتیاط بهمعنای استدلال و درک برتر است که فرد را قادر میسازد تا پیامدهای دور دست همه اقدامات خود را تشخیص دهد. افراد زود میآموزند که مراقبت و دوراندیشی برای تامین لذت و اجتناب از درد ضروری است. به گفته اسمیت، خوشحالی افراد به تحقق سه نیاز اساسی بستگی دارد: سلامت، ثروت و جایگاه اجتماعی(Smith 1759، p. 271.) افراد محتاط مهارتهای خود را بهبود میبخشند، سختکوشی و پشتکار را در کارشان ارزشمند میدانند و در هزینههایشان میانهروی و صرفهجویی میکنند. آنها محتاط هستند و سلامت، ثروت یا شهرت خود را در معرض خطر قرار نمیدهند. چنین افرادی، به گفته اسمیت، از وضعیت خود راضی خواهند بود و با انباشتهای کوچک اما مداوم، هر روز وضعیت بهتری پیدا میکنند.
انسان اقتصادی احتیاط را با خودکنترلی ترکیب میکند که به فرد امکان میدهد از لذتهای کنونی صرفنظر کند یا درد کنونی را تحمل کند تا در آینده به لذتهای بزرگتر دستیابد یا از درد بزرگتری اجتناب کند. احتیاط همراه با خودکنترلی شامل فضیلتهای کوچکتری مانند هوشیاری، احتیاط، میانهروی، استواری، کوشش، کارآفرینی و کارآیی است.
-
سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۸:۱۸
-
۹ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1297842/