ایران چگونه به باند فرود سرمایهگذاران خارجی تبدیل میشود؟ تحلیل نایبرئیس اسبق اتاق بازرگانی از الزامات رونق سرمایهگذاری
بزرگنمايي:
بازار آریا - دنیای اقتصاد - مریم بابایی : آغاز مذاکرات ایران و آمریکا بهعنوان یکی از گامهای موثر در چرخه بهبود فعالیتهای اقتصادی در کشور، فعالان اقتصادی و مردم را به بازگشت سرمایهگذاران امیدوار کردهاست. از یک طرف کارشناسان معتقدند جذب سرمایهگذاری بنگاههای آمریکایی در ایران نهتنها فرآیند برداشتهشدن تحریمها را تسریع خواهد کرد، بلکه به خودی خود گام مهمی در تامین نیازهای مالی و تکنولوژیک ضروری کشورمان در شرایط کنونی خواهد بود. از طرف دیگر این موضوع مورد تاکید است که راه ورود سرمایه به اقتصاد کشور، بهبود حکمرانی اقتصادی، ثبات، رفع عدمقطعیتها و نااطمینانیهاست و از آنجاکه سرمایهگذار بهدنبال انتفاع و بازگشت سرمایه در کوتاهمدت است، شرایطی که اقتصاد ایران دارد، برای سرمایهگذاران خارجی جذابیت ندارد. پدرام سلطانی، فعال اقتصادی با اشاره به اینکه نباید خوشبینی بیش از حد در مورد مذاکرات داشت معتقد است مختصات اقتصاد ایران همچنان برای سرمایهگذاران جذاب نیست و نباید انتظار اتفاق خاصی در کوتاهمدت را داشت.
مراسم امضای قرارداد نهایی توسعه فاز 11 پارس جنوبی در تهران که قرار بود با همکاری توتال فرانسه انجام شود، ولی هرگز عملیاتی نشد./ عکس: مجید عسگریپور - مهر
درصورتیکه ایران و آمریکا به سمت توافق پیش بروند، چه مدلهایی از جذب سرمایه باید در دستور کار قرار بگیرد. با توجه به اینکه اقتصاد ایران نسبت به سالهای 94 و 95 تغییرات زیادیکرده و بهنوعی بنیه اقتصاد ضعیفتر شدهاست، بهنظر میرسد اولویتهای سرمایهگذاری نیز تغییر کردهاست. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
به نظر من یک خوشبینی فوقالعادهای در مورد اینکه یک توافقی صورت میگیرد و سرمایههای آمریکایی به بازار ایران سرازیر میشود، بهوجود آمدهاست. من بر این گمان نیستم، از همینرو بهنظرم در حالحاضر در مورد جنس قراردادها نمیتوان صحبت کرد. علت اینکه به اعداد اغراقآمیز هزار و 2هزار میلیارد دلار خوشبین نیستم هم به دلیل سوابق طولانی سرمایهگذاری مستقیم خارجی در کشورها و اقتصادهایی است که شکوفا شدهاند و هم به سابقه اقتصاد ایران و حکمرانی اقتصادی در کشور برمیگردد. هیچ اقتصادی حتی اقتصادهای شگفتانگیزی مثل اقتصاد چین با جمعیت بالای یکمیلیارد و رشد متمادی دو رقمی برای نزدیک به چهار دههرا سراغ نداریم که چنین سرمایهگذاری از سوی آمریکا و مجموع سرمایهگذاران خارجی اروپا، ژاپن و... را داشتهباشند، یعنی حتی اگر مجموع سرمایهگذاری اقتصادی چین را در بالای دو دههجمع ببندیم به این اعداد نمیرسیم، بنابراین این اعداد اصلا جایی در سرمایهگذاری مستقیم خارجی و در ادبیات سرمایهگذاری دنیا ندارند. چه برسد به اینکه کشور آمریکا به تنهایی این میزان سرمایهگذاری داشتهباشد. بررسی بیشترین آمار سرمایهگذاری مستقیم خارجی(FDI) در کشورهای مختلف و سرجمع آن موید این موضوع است. من کشور استثنایی مثل چین را مثال زدم که ساختار حکمرانی اقتصادی آن از جهات مختلف آماده و پذیرای سرمایهگذاری است، یعنی اصلاحات سیاسی، اصلاحات اقتصادی، بازار به نسبت باز، نظام بانکی به نسبت سالم و آماده نقل و انتقال سرمایهگذاری، مقررات مرتب کاهنده و جذاب برای سرمایهگذاران و تورم کنترل شده و خیلی از شاخصهای اقتصادی در این کشورها آماده جذب سرمایهگذاری است. سوال این است که اگر قرار باشد این سرمایهگذاری در کشور ما صورت بگیرد، کدامیک از این شرایط و ویژگیها را داریم؟ تنها از روزی که به فرض توافق کامل انجام شود تا روزی که بانکها بتوانند به نظام جهانی برگردند و مطابق با استانداردهای بانکی عمل کنند، زمان زیادی باید صرف شود. در زمان برجام این موضوع را تجربه کردیم. در دوسالی که برجام عملیاتی شد، بانکها بهندرت میتوانستند با نظام بانکی جهانی تعاملات و روابط کارگزاری داشته باشند؛ به این دلیل که از سلامت مالی بانکی لازم برخوردار نبودند. استانداردهای بازل 3 و مقررات مربوط به FATF را به طور کامل رعایت نکرده بودند یا اساسا چارچوب آن در کشور ما اجرایی نشده بود، بنابراین سرمایهگذاری در این اعداد و ارقام نیاز به بانکهایی مطابق با استانداردهای جهانی دارد. قرار نیست این پولها با چمدان جابهجا شوند.
از طرفی این وسط یک مغلطه هم صورتگرفتهاست. اینکه اگر توافقی انجام شود، بازار ایران برای آمریکاییها باز میشود که کالاهای آمریکایی وارد ایران شود، اما اسم این سرمایهگذاری نیست. ممکن است روی این کالاها و همچنین خدماتی که به ایران ارائه میدهند، فاینانس و تامین مالی هم صورت بگیرد اما پولی آورده نمیشود. اگرهم آورده شود، عدد به این میزان نیست و قابلمقایسه با هزار و 2هزارمیلیارد دلاری که گفته میشود نیست. نهایتا در سالبه 8-7میلیارد دلار برسد. از طرفی بخشهایی از ایران برای سرمایهگذاران آمریکایی جذابیت دارد که این بخشها یا خیلی بوروکراتیک است مثل نفت و گاز یا خیلی غیرشفاف است و بهعبارتی دست بخش غیرشفاف است. به غیراز موضوع سرمایهگذاری مستقیم خارجی و رویکرد سرمایهگذاران، رویکرد خود رئیسجمهوری آمریکا را باید درنظر داشت. آقای ترامپ قصد دارد اولین سفر خارجی خود را به کشورهای حاشیه خلیجفارس داشتهباشد؛ به این دلیل که با آنها به این توافق برسد که در چهار سالآیندههزارمیلیارد دلار در آمریکا سرمایهگذاری داشته باشند، بنابراین اینکه آمریکاییها در کشورهای دیگر سرمایهگذاری کنند، رویکرد ترامپ نیست. ترامپ معتقد است؛ باید در آمریکا سرمایهگذاری شود، اشتغال رشد کند و تولید داخلی تقویت و به این ترتیب تراز تجاریشان اصلاح شود.
به غیراز آمریکا و رویکرد این کشور اگر تحریمها برداشته شوند و توافقی صورت بگیرد، رویکرد سایر کشورها برای سرمایهگذاری در ایران چیست؟ بهنظر میرسد راه برای کشورها باز شود.
در حالحاضر این مذاکرات دوجانبه است، یعنی توافق بین ایران و آمریکاست. بین ایران و اروپا و ژاپن و کشورهای حاشیه خلیجفارس و... نیست. اگر فرض کنیم ایران و آمریکا به توافق برسند، کشورهای دیگر، مثل اروپا و ژاپن متعهد نیستند چارچوب این توافق را بپذیرند. این کشورها هرکدام ملاحظات خودشان را دارند و دربرابر ملاحظات خودشان حاضرند با ایران تعامل کنند. توافق ایران و آمریکا لزوما منافع اروپا، کشورهای حوزه خلیجفارس و سایر سرمایهگذاران بینالمللی... را تامین نمیکند. حتی اگر فرض کنیم نظرات این کشورها تامین شود و تمایل دولتی وجود داشتهباشد، سرمایهگذاری از سوی شرکتهای بخشخصوصی این کشورها باید انجام شود، چون اقتصاد در این کشورها دست بخشخصوصی است. نهادهایی که سرمایهگذاری میکنند، مجموعههای بزرگ چندملیتی و شرکتهای بزرگ هستند. در کشورهای توسعهیافته دولتها راسا سرمایهگذاری مستقیم خارجی انجام نمیدهند، اگر هم باشد محدود به موارد استراتژیک یا همکاریهای متقابلدر چارچوب نهادهای بینالمللی است، بنابراین با فرض توافق، شرکتهای آمریکایی راسا در مورد همکاری و سرمایهگذاری با ایران تصمیم میگیرند. از طرفی همانطور که عنوان شد رویکرد حاکمیت فعلی آمریکا و مشخصا آقای ترامپ، جذب سرمایه و ایجاد اشتغال و حمایت از صنایع داخلی است نه بالعکس. رویکرد دوم هم فروش بیشتر کالاهای آمریکایی است که این رویکرد نیز در ارتباط با بازار ایران در صورت توافق محتمل است. نهایتا موسسات مالی آنها فاینانس انجام دهند و وام پرداخت کنند. رغبت معدود مجموعههایی که در بعضی حوزههای جذاب ایران علاقهمند به سرمایهگذاری هستند، هم در سیستم بوروکراتیک و اقتصاد غیرشفاف و البته مملو از رانت ایران ممکن است بعد از رفت و آمدهای متعدد از بین برود. از طرفی سرمایهگذاران آمریکایی برای سرمایهگذاری به رتبه اعتباری و رتبه ریسک ایران نگاه میکنند. در حالحاضر ایران براساس ارزیابیهای مختلف رتبه ریسک بالایی دارد. موسسههای سرمایهگذاری به جهت اینکه عموما هم شرکتهای سهامی عام هستند و حافظ منافع و پاسخگوی سهامداران باید باشند، به این نکات توجه میکنند.
با اینتوضیحات دستاورد این توافق احتمالی از نظر شما چیست؟
از این توافق چیزی در کوتاهمدت و حتی در میانمدت حاصل نمیشود، یعنی در بازه سه، چهارساله بهبودی به این معنا شاهد نخواهیم بود به غیراز اینکه بخش خصوصی، جامعه اقتصادی ایران و تا حدی شهروندان از این بابت نفسی میکشند که هر روز نباید نگران جنگ باشند. این موضوع البته در حد خود موضوع مهمی است و تشویش را از بازار ایران میگیرد. البته قصد ندارم ارزش این توافق را پایین بیاورم، بلکه تاکیدم این است که روی ابرها سیر نکنیم از اینکه 2هزار میلیارد دلار سرمایه به کشور خواهد آمد و ایران شبیه دبی، کره و... میشود. با فرض اینکه با این توافق، گامهای بعدی در زمینه بهبود اقتصادی و تعاملات بینالمللی بهدرستی برداشته شود، این مسیر حداقل 20ساله است.
در مقایسه با زمان برجام بهنظر میرسد اولویتهای سرمایهگذاری تغییر کردهاست. اگر مواردی که شما اشاره کردید را لحاظ کنیم، چه حوزههایی اولویت دارند؟
بله با توجه به شرایط اقتصاد ایران، ناترازی، وضعیت آب و برق و زیرساختها و... سرمایهگذاری در این حوزهها برای ما اولویتدارد ولی برای سرمایهگذار سود در بازه زمانی سرمایهگذاری در اولویت است، چون باید هزینههای گزافی را برای سرمایهگذاری متحمل شود. سرمایهگذار انتفاع و نرخ بازگشت سرمایه را درنظر میگیرد. ما نمیتوانیم تعیین کنیم؛ سرمایهگذار قرار است پول تزریق کند و تصمیم میگیرد. سرمایهگذاران ممکن است تمایل به سرمایهگذاری در زمینه نفت، مخابرات، برق و... حوزههایی که بتوانند در کوتاهمدت سرمایه خود را برگردانند داشته باشند، با اینوجود ایران برای سرمایهگذار خارجی و سرمایهگذار حرفهای یه فرصت کوتاهمدت تلقی میشود. به این دلیل که آنها نمیدانند آینده اقتصادایران در دو سالآینده به چه سمت و سویی میرود، بنابراین سرمایهگذار اگر قرار باشد به ایران بیاید با قراردادهای سفت و سخت میآید و در حوزههای زود بازده ورود پیدا میکند که بتواند زودتر سرمایه خود را برگرداند. مطمئنا سرمایهگذار با یک دیدگاه 10ساله برای کار به ایران نمیآید. باید گامهای بعدی برداشته شود و در ابتدا به ثبات و آرامش برسیم. اقتصاد در حالحاضر التهاب دارد، سرمایهگذار احساس ریسک میکند، بنابراین تا التهابات اقتصادی حل نشود و حکمرانی اقتصادی به خواستههای مردم تمکین نکند و اصلاحات بنیادین انجام نشود، سرمایهگذار ورود پیدا نمیکند و این ریسک را متحمل نمیشود که سرمایه را جایی ببرد که نمیداند دو سالبعد چه اتفاقی قرار است بیفتد. باید بتواند سرمایه خود را بیمه کند. با توجه به اینکه رتبه ریسک ایران بالاست، سرمایهگذاری در ایران باید برای سرمایهگذار بصرفد.
با توجه به تجربه برجام و فرصتسوزیهایی که در آن زمان در برخی حوزهها پیش آمد، بخشخصوصی در صورت توافق و رفع موانع، آمادگی استفاده از فرصتها را به بهترین شکل دارد.
بخش خصوصی به نحواحسن که خیر، ولی میتواند تا حدی از این فرصتها استفاده کند اما بعید میدانم که بنگاههای خصولتی، نهادها و بنیادهای دولتی و... این اجازه و فرصت را به بخشخصوصی بدهند. یکی از چالشهای اصلی همین است. این بخشها با گستردگی که دارند خودشان را سپر میکنند و عملا بخشخصوصی را کنار میزنند. بخشخصوصی هم که امکان انتفاعی دارد به ظاهر بخشخصوصی است اما در واقع منافع را به بخشهای پشتپرده که به او چراغسبز دادهاند، میرساند.
-
چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۵:۱۸
-
۱۲ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1293608/