بازار آریا - نویسنده: Rebecca Knight مترجم: مریم مرادخانی برای رهبری سازمانی خوب، حفظ نگرش مثبت بسیار مهم و ضروری است. خوشبینی شما میتواند برای تیمتان الهامبخش باشد، خلاقیتشان را افزایش دهد و باعث ایجاد یک کار گروهی پربازده شود. اما بین مثبتاندیشی سازنده و نوع مخرب آن، یعنی مثبتاندیشی سمی یک مرز باریک وجود دارد. شاید فکر کنید این مشکل، غیرواقعی است یا آنقدرها مهم نیست. اما جالب است بدانید که مثبتاندیشی سمی در بسیاری از شرکتها مساله جدی است. وقتی خوشبینی از حد میگذرد یا باعث نادیده گرفتن چالشهای واقعی میشود میتواند نتیجه معکوس داشته باشد و باعث شود کارکنان حس کنند صدایشان شنیده نمیشود یا احساس انزوا کنند.
تشخیص نشانههای مثبتاندیشی سمی در خودتان، سخت است اما برای ایجاد روابط واقعی و حمایت از تیمتان، باید این کار را انجام دهید. در اینجا به بررسی پنج نشانه مثبتاندیشی مخرب در رفتار و گفتار میپردازیم و سپس راهکارهایی برای واکنش به نگرانی کارکنان ارائه میدهیم. اگر رهبر یک سازمان هستید، توصیه میکنیم این نشانهها را جدی بگیرید.
چطور مثبتاندیشی مخرب را تشخیص دهیم؟
رهبری سازمانی خوب بر پایه نگرش مثبت شکل میگیرد. جدی میگویم! خوشبینی میتواند به تیمتان
انرژی ببخشد، باعث شکلگیری ایدههای جدید شود و به کارکنان این فرصت را بدهد که صدایشان شنیده شود. اما بین نگرش مثبت و نسخه مخرب آن یک مرز باریک وجود دارد. «مثبتاندیشی سمی» یکی از مشکلاتی است که مدتی است مورد توجه بسیاری در حوزه روانشناسی و البته کسبوکار قرار گرفته. وقتی خوشبینی شما بیش از حد میشود یا باعث میشود نتوانید موانع واقعی را ببینید ممکن است باعث شوید افراد پیرامونتان دچار احساس نادیده گرفته شدن یا ناامیدی شوند.
«نیل لستر»، استاد دانشگاه ایالتی آریزونا، و مدیر و بنیانگذار بنیاد غیرانتفاعی «پروجکت هیومنیتیز» میگوید: «مشکل اینجاست که وقتی همیشه همه چیز را مثبت جلوه میدهید تجربیات و احساسات دیگران را بیاعتبار میکنید. ایراد اصلی مثبتاندیشی سمی، فقدان همدلی است. شما متوجه نیستید دیگران در چه حالی هستند و چه شرایطی را پشت سر میگذارند.» «ویتنی گودمن»، رواندرمانگر و نویسنده کتاب «مثبتانیشی سمی: واقعی بودن در دنیایی که دچار وسواس شادی شده» معتقد است مثبتاندیشی سمی معمولا ریشه در ناتوانی افراد در مواجهه با احساسات منفی دارد. این افراد از روبهرو شدن با احساسات منفی میهراسند یا اذیت میشوند و به همین دلیل، ترجیح میدهند سر خود را زیر برف فرو کنند. او میگوید: «البته مثبتگرایی چیز بدی نیست اما هر چیزی جایی دارد. برای داشتن ارتباطات موثرتر به عنوان یک همکار یا رئیس، باید توانایی مواجهه و مدیریت احساسات سخت را داشته باشید و پذیرای شنیدن نگرانیهای اعضای تیمتان باشید.» تشخیص نشانههای مثبتاندیشی سمی در خودتان، سخت و ظریف است اما باید بدانید که این مهارت، کلید ایجاد ارتباطات واقعی و حمایت از اعضای تیمتان است. در ادامه، این دو کارشناس به شما میگویند مراقب چه نشانههایی در رفتار و گفتار و عملکردتان باشید. و سپس راهکارهای بهتری برای واکنش به سختیها و نگرانیهای کارکنان ارائه میکنند.
نشانه اول: مشکلات کارکنان را خیلی سریع بیاهمیت تلقی میکنید
یکی از همکارها پیش شما میآید و درددل میکند. میگوید فلان پروژه، سخت درگیرش کرده. غریزه شما میگوید فورا دلداریاش دهید. به همین خاطر میگویید: «همه چی درست میشه» یا «زیاد بهش فکر نکن.» گرچه نیت شما خیر است، اما چنین جوابهایی ممکن است نتیجه معکوس دهند و به مثبتاندیشی سمی دامن بزنند. لستر میگوید: «وقتی یک شخص در شرایطی است که از نظرش، مشکلساز یا وحشتناک است و شما به او میگویید نگران نباشد یا همه چیز روبه راه میشود، در واقع دارید احساسات او را نادیده میگیرید یا بیاعتبار میکنید. مثل این است که گفتههای او را نمیشنوید.» شما همچنین دارید محیطی ایجاد میکنید که در آن، کارکنان احساس حمایت شدن ندارند. به جای این کار، گودمن توصیه میکند روی این سه مورد تمرکز کنید: گوش دادن، درک و تایید احساسات شخص. لستر همچنین پیشنهاد میکند که واقعیت او و احساسش را به رسمیت بشناسید. به جای ارائه یک مسیر جایگزین یا شرایط بهتر که ترجیح میدهید او در آنجا «باشد»، جایی که در آن «هست» را بپذیرید. باورهای نادرستی در مورد برگشتپذیری و عبور از بحران وجود دارد. از ارائه هر راهکاری از این قبیل پرهیز کنید. لستر میگوید: «باور جدیدی میان مردم شایع شده که باید فردگرا و مستقل از دنیای بیرون باشی و اگر زمین خوردی، باید فورا از جایت بلند شوی و گرد و خاک را از لباست بتکانی. اما این یک تجربه انسانی نیست. طبیعی است که گاهی درگیر مشکل شویم، احساس غم و سرخوردگی کنیم و نیاز به کمک داشته باشیم.»
نشانه دوم: افراد منتقد یا مردد را به بهانه «منفیبافی» رد میکنید
فرض کنید کارمندی دارید که همیشه مشکل یا انتقادی دارد. در ذهن شما، او آقای «من میدونستم!» در ماجراهای گالیور است (شخصیت گلام که همیشه نفوس بد میزد و میگفت «من میدونستم موفق نمیشویم»). یا شاید او را آدم بدقلقی بدانید. اما گودمن میگوید: «این ذهنیت شما ممکن است نشانه مثبتاندیشی سمی باشد. یکی از راههای بروز این پدیده، هیولا ساختن از افرادی است که نگرانیهایشان را مطرح میکنند یا برچسب «نق نقو» یا «بیش از حد منتقد» به آنها خورده است.» وقتی مشکلی از سوی آنها مطرح میشود، ممکن است نگرانیهایشان را نادیده بگیرید؛ با عباراتی مثل «قدردان داشتههایت باش» یا «شرایط میتوانست بدتر از اینها باشد.» این جملات به او این پیام را میفرستند که نگرانیهایش فاقد اعتبار و بیاهمیت هستند.
به جای این کار، نگاه انتقادی کارکنان را ارج بنهید. گودمن میگوید: «شما به افرادی نیاز دارید که وقتی یک جای کار میلنگد به آن اشاره کنند.» سعی کنید امنیت روانی ایجاد کنید تا کارکنان بتوانند بدون احساس ترس یا گناه، مشکلات را مطرح کنند. به گفته او، برخی رهبران سازمانها به اشتباه فکر میکنند که دادن آزادی بیان مشکلات و نگرانیها به کارکنان باعث کاهش بازدهی آنها میشود. او میگوید: «اما واقعیت این است که هرچه بیشتر به آنها اجازه صحبت کردن دهیم، و برای این کار زمان و فضا در نظر بگیریم، محیط کار سالمتر خواهد شد. اتفاقا وقتی که افراد را سرکوب میکنیم، ممکن است واکنش شدید نشان دهند یا اصطلاحا منفجر شوند.»
نشانه سوم: همیشه به دنبال نیمه پر لیوان هستید
«بدون باران نمیشود قدر آفتاب را دانست»، «چیزی که تو را نکشد قویترت میکند»، «هر اتفاقی دلیلی دارد.»
لستر میگوید این جملات معروف اغلب نشانه مثبتاندیشی سمی هستند. بهعلاوه، طبق گفته گودمن، این جملات انگیزشی بیمحتوا معمولا غیرخالصانه و از بالا به پایین به نظر میرسند: «وقتی این جملات را به کسی میگویید او حس میکند سعی دارید مانع از صحبت کردن او شوید و در بسیاری از مواقع، دقیقا دارید همین کار را میکنید.» به جای این کار، سعی کنید از حرفهای کلیشهای و تکراری بپرهیزید. گودمن پیشنهاد میکند که با گوش دادن فعال، آنچه همکارتان در آن لحظه نیاز دارد و میخواهد را درک کنید. طبق مطالعات، وقتی رهبران سازمان این روش را تمرین میکنند، کارکنان میگویند اضطرابشان کمتر و خودآگاهیشان بیشتر میشود. گودمن میگوید: «مردم در نهایت دوست دارند که درک شوند.» از روش رواندرمانگران استفاده کنید. آنها پس از شنیدن صحبتهای مراجع، سخنان او را به زبان خودشان تکرار میکنند تا مطمئن شوند که درست شنیدهاند. گودمن پیشنهاد میکند از عبارات حمایتگرانه و همدلانه استفاده کنید، مثل «من در کنارت هستم» یا «منطقی است» یا «میخواهم کمکت کنم.» لستر نیز میگوید فکر نکنید که احساس او را درک میکنید یا میتوانید تجربیات خود را به او نسبت دهید: «حتی اگر همان کفشها را پا کنیم، پای ما در آن کفش، حس متفاوتی خواهد داشت.»
نشانه چهارم: وقتی همکارتان ناراحت است، بلافاصله راهحل میدهید
وقتی یکی از همکارها یا کارکنان از استرس و فشار کارش میگوید، معمولا بلافاصله شروع میکنید به ارائه لیستی از راهحلها. مثلا «این کار را امتحان کردی؟ این را چطور؟ ببین! این کار را بکن!» لستر میگوید این عجله برای حل مساله یکی از شکلهای مثبتاندیشی است که به طور ضمنی به مخاطب میگوید احساساتش باید رفع و رجوع شوند، نه این که درک یا تایید شوند. چیزی که فراموش کردهاید این است که همکار شما از شما کمک نخواسته. او فقط میخواهد درد دلش شنیده شود.
به جای این کار، لستر توصیه میکند قبل از ارائه راهحل، به همکارتان اجازه دهید احساساتش را خالی کند: «گوش کنید با این هدف که درکش کنید، نه اینکه واکنش نشان دهید.» تمایل شما به کمک قابل تحسین است اما باید به وسوسه ارائه راهحل فوری غلبه کنید. گودمن پیشنهاد میکند اگر در نهایت قصد دارید گفتوگو را به سمت دیدگاه مثبت سوق دهید، بر چیزهایی تمرکز کنید که برای آن شخص، واقعبینانه و شدنی هستند. نگویید «اگر جای تو بودم فلان کار را میکردم.» صرف این که یک راهحل برای شما جواب داده به این معنا نیست که برای همه جواب خواهد داد.
نشانه پنجم: نمیتوانید در برابر بیان افکارتان در شبکههای اجتماعی مقاومت کنید
شبکههای اجتماعی فضایی مثل پارک برای نمایش شادیهای ساختگی هستند، همراه با سلفی با پسزمینه غروب آفتاب و تصاویر روتوش شده از زندگیهای ایدهآل. گودمن میگوید وقتی صحبت از ایجاد فضای انگیزشی در محیط کار میشود، بهترین صحنه برای این نمایش، لینکدین است. گاهی فید شما پر است از پستهایی با این مضمون: «به همکارها و شرکت عمیقا افتخار میکنم» یا «مفتخرم اعلام کنم که فلان شغل را به دست آوردم» یا نمایش انبوهی از دستاوردهای شگفتانگیز. به اشتراک گذاشتن خبرهای خوب، یک استراتژی شغلی خوب است. تعریف از دیگران نیز کار خوبیست اما اگر دائم پست میگذارید تا خودتان را شاد و مثبت جلوه دهید، این میتواند نشانهای از مثبتاندیشی سمی باشد. گودمن میگوید نیاز همیشگی به مثبت جلوه کردن میتواند فیلتری در مقابل زندگیتان قرار دهد که از آن، همه چیز عالی و بیعیب و نقص به نظر میرسد. این به شما فشار میآورد که تلاش کنید همیشه شاد و موفق به نظر برسید. به جای این کار، دفعه بعد که خواستید یک پست یا کامنت گل و بلبل از خودتان بگذارید کمی فکر کنید. گودمن میگوید: «منظورم این نیست که باید سختیهای زندگیتان را در
اینترنت به اشتراک بگذارید بلکه حواستان باشد که از مثبتاندیشی برای سرکوب احساساتتان استفاده نکنید.» سراغ افرادی بروید که میتوانید با آنها صادقانه صحبت کنید. گودمن میگوید: «خیلی خطرناک است اگر هیچ کسی را در زندگیتان ندارید که بتوانید با او، خود واقعیتان باشید یا هیچ راهی برای پردازش احساساتتان نداشته باشید. مهم است که چنین روابطی هم در محیط کار و هم خارج از آن داشته باشید.»
سخن پایانی
تشخیص و رفع مثبتاندیشی سمی به این معنا نیست که خوشبینی را کلا کنار بگذارید. لستر میگوید: «به هر حال، امیدواری یک احساس سمی نیست.» اما مهم است که محیط کاری ایجاد کنید که در آن کارکنان احساس کنند شنیده و درک میشوند. کلید موفقیت، تمرین گوش دادن و ابراز حمایت واقعی است. به افراد اجازه دهید احساسشان را تجربه کنند، حتی اگر دشوار است.
منبع: HBR