بازار آریا - دنیای
اقتصاد - حمید ملازاده : در دهههای اخیر، شرکتهای نفتی بزرگ بهویژه شرکت چندملیتی بیپی(BP) و شرکتهای مشابه، با اعلام برنامههای بلندپروازانه جهت تبدیلشدن به شرکتهای
انرژی با انتشار صفر خالص کربن، امیدهای زیادی در زمینه مقابله با بحران اقلیمی برانگیخته بودند، اما تغییرات ژئوپلیتیک، بحرانهای
اقتصادی و چالشهای فناوری، این برنامهها را دستخوش بازنگریکرده و بسیاری از سرمایهگذاریهای سبز به نفع افزایش تولید
نفت و
گاز تغییر یافتهاند. این نوشته به بررسی تغییرات استراتژیک بیپی و همچنین تحولات مشابه در شرکتهای نفتی نروژی مانند Equinor میپردازد و پیامدهای این تغییرات بر اقتصاد، بازار
انرژی و محیطزیست را تحلیل میکند.
بیپی زمانی با اعلام تعهدات بلندپروازانه برای دستیابی به انتشار صفر خالص، بهعنوان یکی از نمادهای تحول در
صنعت نفت شناخته میشد. برنامهای که قرار بود تا سال2050 تولید
نفت و
گاز را کاهش داده و سرمایهگذاریهای عظیمی در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر انجام دهد، اما بهتازگی مدیرعامل جدید این شرکت، ماری آچینکلوس، اعلام کرد؛ استراتژی صفر خالص، «بیش از حد سریع» پیش رفته و «اشتباه» بودهاست. در همین راستا، این شرکت بریتانیایی از اهداف اولیهاش فاصله گرفته و تمرکز خود را به سمت افزایش سرمایهگذاری در بخش
نفت و
گاز معطوف کردهاست. همزمان، شرکتهای نفتی دیگر نیز با تغییر رویکرد سرمایهگذاری مواجه شدهاند.
بهعنوان مثال، شرکت نروژی Equinor تصمیم گرفته سرمایهگذاری در بخش انرژیهای تجدیدپذیر را تا حد قابلتوجهی کاهش داده و به افزایش تولید
نفت و
گاز بپردازد. مدیرعامل Equinor، آندرس اوپدال، اعلامکرده؛ انتقال به انرژیهای با کربن پایین از آنچه انتظار میرفت کندتر پیشمیرود و هزینهها افزایشیافتهاند؛ لذا شرکت ترجیح داده سرمایهگذاریهای خود را به سمت بخشهای نفتی سوق دهد. برنامه اولیه بیپی در سال2020 شامل تعهد به کاهش تولید
نفت و
گاز تا 40درصد تا سال2030 و افزایش ظرفیت تولید
انرژی تجدیدپذیر از 3 گیگاوات به 50 گیگاوات بود، همچنین این شرکت قصد داشت سرمایهگذاری سالانه خود در بخش
انرژی کمکربن را به میزان 5میلیارد
دلار افزایش دهد، اما با بروز بحرانهایی مانند پاندمی کووید-19، جنگ در اوکراین و
رکود اقتصادی، نگرش بازار و دولتها نسبت به نیاز به تامین منابع
انرژی امن تغییر کرد.
ماری آچینکلوس، مدیرعامل جدید بیپی، اظهار کردهاست: «ما تغییرات استراتژیک جسورانهای انجام دادیم از جمله تسریع ورود به دوران انتقال
انرژی و همزمان کاهش تدریجی کسبوکار هیدروکربنی، اما با وقوع بحرانهای جهانی، نیازمند تغییرات بنیادین در سیستمهای تولید
انرژی هستیم.» بر این اساس، بیپی استراتژی خود را بازنگریکرده و تصمیم گرفته سرمایهگذاری سالانه خود را به بیش از 10میلیارد
دلار در پروژههای
نفت و
گاز اختصاص دهد؛ بهطوری که 70درصد از این سرمایهگذاریها در بخش
نفت و 30درصد در بخش
گاز قرار گیرد. هدف شرکت راهاندازی حداقل 10 پروژه عمده
نفت و
گاز تا سال2027 است. در همین حال، هزینههای مرتبط با انرژیهای کمکربن به میزان قابلتوجهی کاهشیافته و اهداف اولیه صفر خالص کنار گذاشته شدهاند.
شرکت نروژی Equinor که بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی در بازار
انرژی شناخته میشود نیز بهتازگی اعلامکرده؛ سرمایهگذاری خود در بخش انرژیهای تجدیدپذیر را به نصف کاهش داده و بهجای آن، تمرکز خود را بر افزایش تولید
نفت و
گاز معطوف خواهد کرد. به گفته آندرس اوپدال، مدیرعامل Equinor «انتقال به انرژیهای با کربن پایین به کندی پیشمیرود، هزینهها افزایشیافته و مشتریان تمایل به تعهدات بلندمدت ندارند.» او همچنین اظهارکرده که سرمایهگذاری Equinor در انرژیهای تجدیدپذیر طی دو سالآینده به حدود 5میلیارد
دلار کاهش خواهد یافت، درحالیکه انتظار میرود تولید
نفت و
گاز این شرکت به اندازه 10درصد افزایش یابد. یکی از پروژههای مهم Equinor، میدان نفتی Rosebank در دریای شمال است که با وجود چالشهای قانونی و حکم اخیر یک دادگاه اسکاتلندی مبنیبر عدمرعایت کامل ارزیابیهای زیستمحیطی، همچنان در دستور کار شرکت باقیماندهاست. اوپدال اعتقاد دارد که این پروژه، با وجود انتقادات فراوان، برای
اقتصاد محلی و ملی اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا تولید
نفت و
گاز در داخل اروپا، میتواند از وابستگی به منابع
انرژی خارجی کاسته و امنیت
انرژی منطقه را تضمین کند.
هر دو شرکت بیپی و Equinor تغییرات اساسی در استراتژیهای سرمایهگذاری خود ایجادکردهاند که از اهداف سبز و انرژیهای تجدیدپذیر به سمت تقویت بخشهای
نفت و
گاز سوق یافتهاست. این تغییرات بهوضوح نشان میدهد؛ در شرایط بحرانی، دغدغههای
اقتصادی و امنیت انرژی، شرکتها را مجبور به بازنگری در رویکردهای خود کردهاست. بهعنوان مثال، درحالیکه بیپی در سالهای گذشته به صفر خالص کربن نزدیک میشد، اکنون تنها 16درصد از شرکتهای بزرگ G2000 که دادههای انتشار گازهای گلخانهای خود را گزارش میدهند، در مسیر دستیابی به این هدف قرار دارند؛ درحالیکهدرصد باقیمانده یا کاهش کافی ندارند یا حتی انتشار خود را افزایش دادهاند.
تحلیلگران مالی از جمله موسسه HSBC استراتژی جدید بیپی را «بازنگری بنیادین» توصیف کردهاند، اما واکنش کوتاهمدت بازار، از جمله کاهش
سهام پس از اعلام طرح جدید، نشان از نگرانیهایی درباره کفایت و زمانبندی این تغییرات دارد. در مورد Equinor نیز بهرغم اینکه مدیرعامل شرکت از مزایای
اقتصادی پروژههای نفتی اطمینان دارد، نگرانیهایی درخصوص اثرات بلندمدت افزایش تولید
نفت و
گاز بر تغییرات اقلیمی و بازار
انرژی وجود دارد.
گروههای زیستمحیطی به تغییر استراتژیهای بیپی و Equinor واکنشهای شدیدی نشاندادهاند. فعالان اقلیمی معتقدند؛ این تغییرات نشاندهنده بیتفاوتی شرکتهای فسیلی نسبت به بحران اقلیمی هستند. از سوی دیگر، برخی منتقدان
اقتصادی هشدار دادهاند که با گذر زمان، شرکتهای نفتی ممکن است به دلیل پیامدهای
اقتصادی ناشی از تغییرات اقلیمی و مسوولیتهای قانونی، با کاهش شدید ارزش روبهرو شوند.
در کنار تغییرات استراتژیک، بهکارگیری فناوریهای نوین، بهویژه هوشمصنوعی و دادهپردازی پیشرفته، بهعنوان اهرمهای نسل بعدی در کاهش انتشار کربن مطرح شدهاست. بهعنوان مثال، شرکتهایی مانند ماتسوموتو پرسیژن با پیادهسازی سیستمهای مدیریت اثرات زیستمحیطی مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، در تلاشاند تا شفافیت بیشتری در گزارشگیری انتشار داشته باشند و با بهبود کارآیی فرآیندها، نقش مهمی در کاهش انتشار گازهای گلخانهای ایفا کنند، با اینحال چالشهایی نیز در استفاده از هوشمصنوعی وجود دارد؛ از جمله افزایش مصرف
انرژی مراکز داده و زیرساختهای مرتبط. پژوهشهای اخیر نشان میدهد؛ تنها 14درصد از شرکتهای G2000 از هوشمصنوعی برای کاهش انتشار کربن استفاده میکنند، درحالیکه ظرفیتهای این فناوری میتواند بهعنوان «ابر اهرم» تحولآفرین عمل کند؛ اگر بهصورت مسوولانه و با تمرکز بر بهرهوری
انرژی پیادهسازی شود. دلایل اصلی تغییر استراتژیهای بیپی و Equinor شامل بحرانهای جهانی مانند کووید-19، جنگ اوکراین،
رکود اقتصادی و تغییرات بنیادین در نگرشهای بازارها و دولتها نسبت به امنیت
انرژی است. این بحرانها نشاندادهاند که سرمایهگذاریهای بلندمدت در انرژیهای تجدیدپذیر ممکن است در شرایط فعلی از نظر
اقتصادی کارآیی نداشته باشند.