بازار آریا - دنیای
اقتصاد - البرز نظامی : پروفسور محمدهاشم پسران سال 1325 در شهر شیراز، شهر سعدی و حافظ، چشم به جهان گشود. وی دوران دبیرستان خود را در مدرسه ابنسینا آغاز کرد و در ادامه، با کسب مدرک دیپلم از دبیرستان نمازی فارغالتحصیل شد. پروفسور پسران همانطور که خود بیان میکند، مطابق فضای آن روزهای ایران، قصد مهندس شدن در شرکت
نفت در آبادان را داشته است؛ اما ناگهان توسط بانکمرکزی وقت دعوت به مصاحبه میشود؛ دعوت به مصاحبهای که نهتنها سرنوشت پروفسور را تغییر داد؛ بلکه موجب شد که علم
اقتصاد یکی از فرزندان توانا و صدیق خود را نیز پیدا کند. با موفقیت پروفسور در این مصاحبه، بانکمرکزی وقت، پروفسور پسران و 11تن دیگر را به انگلستان اعزام میکند. بانکمرکزی وقت در آن سالها نیازمند تعدادی حسابدار خبره بود و قصد اعزام این جمع 12نفره به انگلستان نیز چیزی جز این نبوده است. اما با توجه به کسب نمرات درخشان توسط سهنفر از این جمع 12نفره، بانکمرکزی به آنها اجازه ادامه تحصیل در مقطع دکترای
اقتصاد را میدهد. یکی از این سهنفر، پروفسور محمدهاشم پسران بوده است.
پروفسور پسران بیان میکند که تحصیل در مقطع دکترای
اقتصاد در دانشگاه کمبریج در آن سالها با یکسری محدودیتها روبهرو بوده است. به بیان دقیقتر، اگر کسی در آن سالها قصد ادامه تحصیل در مقطع دکترای
اقتصاد در دانشگاه کمبریج را داشت، باید خودش بهتنهایی تمام کار را پیش میبرد. حسب همین امر، دانشگاه برای آنها این امکان را فراهم کرده بود که بتوانند به مدت یکسال در یک دانشگاه دیگر به تحصیل خود ادامه دهند. همین فرصت موجب شد که پروفسور پسران یکسال از تحصیل سهساله خود در مقطع دکتری را در دانشگاه هاروارد سپری کند؛ آن هم در دانشگاه هارواردی که در آن روزها محل تحصیل و تدریس غولهایی همچون کنت ارو بوده است؛ مسالهای که به گفته پروفسور موجب شد ایشان درک خوبی از سیستم تحصیل به سبک انگلیسی و آمریکایی بهصورت همزمان بهدست آورند.
پس از پایان دوران تحصیل در انگلستان و آمریکا، پروفسور به مدت ششسال به
ایران بازمیگردد. پروفسور پسران با دقت خاص خویش بیان میکند: «در آن ششسال، صبحها از ساعت 7:30 تا 14:30 در
بانک مرکزی مشغول به کار بودم و پس از آن در دانشگاه به تدریس میپرداختم.» وی تدریس خود را از دانشکده
اقتصاد دانشگاه تهران با ارائه درس برنامهریزی خطی برای دانشجویان مقطع کارشناسی آغاز میکند و سپس، در ادامه تدریس سریهای زمانی و اقتصادسنجی در موسسه آموزش عالی آمار برای دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد را به برنامه کاری خود اضافه میکند؛ دورانی که نهتنها کمک میکند تا پروفسور پسران مشاهدات خوبی از
اقتصاد ایران کسب کند؛ بلکه موجب میشود تا وی با ساختن معادلهای فارسی برای اصطلاحات علمی به پختگی زبان فارسی کمک شایانی کند. یکی از این معادلها که برای هر اقتصادخواندهای آشناست؛ اصطلاح «خودهمبستگی» است که از میراث آن دوران پروفسور پسران در
ایران است.
سرانجام پروفسور پسران پس از ششسال کار و تدریس در
ایران برای ادامه کارهای علمی خود از
ایران خارج میشوند. اما نکته بسیار چشمگیر در آنجاست که موضوعیت
اقتصاد ایران هرگز از کارهای پروفسور خارج نشد. درست برخلاف ضربالمثل معروف «از دل برود، هر آنکه از دیده برفت» بخش مهمی از کارهای علمی پروفسور پسران در تمام این سالها حول مسائل
اقتصادی بوده و به همین سبب، نظرات پروفسور در خصوص
اقتصاد ایران همواره از اهمیتی بسیار بالا برخوردار بوده است؛ آنچنان که درک ایشان از
اقتصاد ایران را میتوان از جمله درکهای جریانساز دانست.
نوآوری انسانی جانشین ندارد
اولین سوالی که دکتر مهدی نوری، استاد
اقتصاد دانشکده
اقتصاد دانشگاه تهران و مسوول نشست پرسش و پاسخ، از پروفسور پسران مطرح کردند، در خصوص آینده علم
اقتصاد و اقتصاددانان در عصر هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی بود. اینکه با توجه به پیشرفتهای چشمگیر در این حوزهها، چه سرنوشتی در انتظار اقتصادسنجی سنتی و اقتصاددانان است؟ آیا هوشمصنوعی جایگزین اقتصاددانان و اقتصادسنجی سنتی خواهد شد یا خیر؟
پروفسور پسران در پاسخ به این پرسش به نکته بسیار مهمی اشاره کردند. این نکته مهم نیز از این قرار بود که نوآوری همچنان جانشین ندارد. مطابق گفتههای پروفسور، یادگیری ماشینی مبتنی بر یکسری الگوریتم کار میکند. درست است که به کمک این الگوریتمها میتوان کارها را اتوماتیک و سریع پیش برد؛ آنچنان که بتوان کارهایی کرد که سابق بر این ممکن نبود؛ اما هرگز قرار نیست این ابزارها جایگزین نوآوری انسانی شوند. به بیان دیگر، یادگیری ماشینی در مجموع مکمل کار اقتصاددانها خواهد شد؛ نه جایگزین آنها.
پروفسور پسران، بیش از هشتسال بر روی این سوال پژوهش انجام دادهاند. ایشان به همراه دو دانشجوی خود، آلکس چودیک و جورج کپتانوس، در سال 2018 در مجله معروف Econometrica مقالهای را در این خصوص منتشر میکنند. آنچنانکه از این مقاله میتوان متوجه شد، یادگیری ماشینی مانند روش مونت کارلو در حل مسائل پیچیده به کمک ما خواهد آمد؛ اما جایگزین کامل ما نخواهد شد. همانطور که پروفسور در همان جلسه مثال زدند، یادگیری ماشینی در پیشبینی یکسری روندها در کوتاهمدت میتواند جایگزین ما شود. بهعنوان مثال، شرکتهایی مانند آمازون، اوبر یا دیجیکالا به یکسری اطلاعات از مشتریان خود دسترسی دارند؛ اطلاعاتی مانند اینکه هر مشتری از کجا خرید خود را انجام میدهد؟ آنها چطور این روند خرید را صورت میبخشند؟ همچنین، چه نوع کالاهایی در سبد خرید آنها وجود دارد؟ و در نهایت، تکرار این خریدها توسط آنها چگونه است؟ همه این اطلاعات و اطلاعاتی مشابه آن موجب میشود تا این شرکتها به کمک یادگیری ماشینی بتوانند پیشبینیهای قابل قبولی از بعضی روندها در کوتاهمدت داشته باشند؛ مسالهای که میتواند نقش بسیار مهمی در انبارداری شرکتها داشته باشد. بهعنوان مثال، شاید یکسری کالاها توسط دیجیکالا در آبادان بیشتر انبار شده باشد؛ اما روندها نشانگر آن باشند که در آینده نزدیک، تقاضای آنها در تهران بیش از آبادان خواهد بود. در نتیجه، باید بهسرعت این کالاها از انبارهای آبادان به تهران منتقل شوند. بنابراین، در این موارد یادگیری ماشینی جایگزین ما خواهد بود. اما نکته مهم در آنجاست که همهچیز در همینجا تمام نمیشود.
یادگیری ماشینی مطابق یکسری الگوریتم کار خود را انجام میدهد. به بیان دیگر، آنها نمیتوانند کارهایی را انجام دهند که انسان از عهده آن برنمیآید. این درست است که آنها سریعتر و اتوماتیکتر از ما خواهند بود. بهعنوان مثال، آنها میتوانند محاسبات یک ماتریس را سریعتر از ما انجام دهند؛ اما چه کسی الگوریتم آن ماتریس را در اختیار آنها قرار خواهد داد؟ بدیهی است که این الگوریتم توسط ما در اختیار آنها قرار خواهد گرفت. درست در همینجاست که فهم این الگوریتمها مهم میشود و درست از اینجا به بعد اقتصاددانانی مهم میشوند که بدانند پشت الگوریتمهای هر نرمافزار چه چیزی وجود دارد. به بیان دقیقتر، یادگیری ماشینی مطابق الگوریتم پیش خواهد رفت؛ ولو با سرعت و دقت بسیار؛ اما آنها نخواهد توانست از آن الگوریتم طراحیشده خارج شوند. بنابراین، نوآوری در الگوریتمها، زیر سوال رفتن فرضها و موارد اینچنینی همگی کارهایی خواهند ماند که توسط اقتصاددانها انجام خواهند شد.
البته همانطور که پروفسور پسران در نشست پرسش و پاسخ با دانشجویان
اقتصاد مطرح کردند، هوش مصنوعی میتواند درک ما را از پدیدههای اطراف عوض کند. بهعنوان مثال، این پدیده میتواند به کمک کریپتوکارنسیها تمام درک ما از
پول را تغییر دهد، انحصار پولهایی همچون
دلار را به خطر اندازد و در نتیجه، آینده سیاستهای پولی و مسائل پیشروی بانکهای مرکزی را تغییر دهد؛ مواردی که همگی نشانگر این هستند که لازم است اقتصادخواندههای جوان به آن ورود کنند و به دنبال رهگیری تاثیرات این پدیده در حوزههای مورد علاقه خود باشند. اما هیچکدام از اینها نباید موجب این هیستری شوند که قرار است آنها جایگزین تمامقد ما انسانها شوند.
پشتوانه علمی شاخص تحریم
پرسش دیگری که دکتر مهدی نوری مطرح کرد، در خصوص شاخص احساس تحریم بود که توسط پروفسور پسران در ادبیات
اقتصادی مطرح شد. پروفسور پسران در این خصوص بیان کردند که در
آلمان پساجنگ دوم وضعیت
اقتصادی تحتتاثیر جنگ بهشدت بههم ریخته بود. در این شرایط که مسوولان وقت
آلمان در پیریزی هر گونه برنامهریزی
اقتصادی با مشکل مواجه شده بودند، یک ایده به ذهن آنها برای یافتن راهی جهت برنامهریزی
اقتصادی خطور میکند. آنها برای کارگران هر شرکت تولیدی یکسری پرسشنامههایی را ارسال کردند. این پرسشنامهها بسیار ساده بودند. آنها در این پرسشنامهها تنها سه سوال را مطرح میکردند؛ اینکه بهنظر شما در سهماه اخیر تولیدات شرکت شما افزایش یافته است؟ کاهش یافته است؟ یا بیتغییر بوده است؟ سپس، همین سهپرسش را در خصوص سهماه آینده تکرار میکردند؛ ایدهای بسیار ساده که به باور پروفسور پسران برای درک روندها و تغییرات بسیار کمککننده بوده است.
در همین راستا پروفسور پسران بیان میکند که استادی در دانشگاه استنفورد شاخصی برای درک تلاطمات بازارهای مالی طراحی میکند. آنها در این شاخص به دنبال آن بودند که احساس مردم به بازارهای مالی را برآورد کنند. همانطور که پروفسور بیان میکنند، برآورد دقیق احساس مردم از ارزشهای
سهام کار سخت و حتی نشدنی است. به همین دلیل، آنها نیازمند امری دیگر بودند. آنها این امر دیگر را در اخبار موجود در روزنامه پیدا کردند. به این صورت که برای برآورد احساس مردم به ارزش
سهام بازارهای مالی را در اخبار مثبت و منفی در روزنامهها جستوجو کردند. آنها اخبار بیتفاوت را کنار میگذاشتند و از دل اخبار مثبت و منفی به برآوردی قابل اتکا میرسیدند. همین ابتکار عمل توسط پروفسور پسران در خصوص تحریمها علیه
ایران به کار گرفته شد.
همانطور که پروفسور بیان میکنند، آنها با رصد اخبار روزنامهها در چند دهه اخیر، توانستند اخبار مثبت و منفی را جمعآوری کرده و به درکی روشن از احساس مردم به تحریمها برسند؛ درکی که با روندهای صورتگرفته بر اثر تحریمها و اثر آنها بر نرخ
ارز و سپس نرخ
تورم از طریق این مسیر مطابقت دارد. نکته جالب توجه آنجاست که این شاخص آنقدر کارآمد بوده که اکنون پروفسور پسران حتی از آن در خصوص
روسیه نیز استفاده کرده و حتی در آنجا نیز مطابقت داشته است. البته همانطور که پروفسور بیان میکند؛ بهکارگیری این شاخص نیازمند یک ظرافت است. آن ظرافت نیز از این قرار است که باید به تاریخ آن ملت نیز اشراف داشته باشید تا بدانید که اخبار را از چه زمانی باید رصد کنید. بهعنوان مثال، اخبار تحریمها علیه
ایران را باید از زمانی که تحریمها بر
عراق وضع میشد، رصد کنیم و نه فقط زمانی که پرونده
ایران آغاز شده بود.
تحریم و علم
پروفسور پسران در بخشی از این جلسه پرسش و پاسخ که در خصوص میزان کارآمدی پیشبینیهای اقتصادسنجی بود، به نکته مهمی اشاره کردند. شاید بحث علمی معطوف در آن پرسش از حوصله یک نشریه عمومی خارج باشد؛ اما رهیافت آن نهتنها از حوصله نشریات عمومی خارج نیست؛ بلکه ذکر آن بایدی نیز هست. این نکته مهم نیز از این قرار بود که رشد
اقتصادی کشور ما از رشد
اقتصادی جهان مستقل شده است؛ به این معنا که اگر رشدی در
اقتصاد جهان صورت گیرد، الزاما موجب رشد
اقتصاد کشور ما نمیشود.
همانطور که پروفسور بیان کردند،
ایران با این جمعیت 80میلیونی یک استثنا در خصوص میزان تحریمها و مدت زمان اعمال آنها در جهان محسوب میشود؛ امری که موجب بستهشدن درهای
اقتصاد این کشور به روی جهان شده است. در نتیجه،
اقتصاد ایران از ورود علم و تکنولوژی محروم مانده است و این ضربه بسیار بزرگی به
اقتصاد این کشور است؛ زیرا رشد
اقتصادی در هر کشوری از طریق پیشرفت تکنولوژی و نیروی کاری است که بتواند از آن تکنولوژیهای جدید استفاده کند. حال با این توضیح، بستهماندن
اقتصاد ایران موجب شده است که این
اقتصاد از ورود علم و تکنولوژی محروم ماند و به این ترتیب، آن رشد
اقتصادی که در جهان رخ میدهد، به
ایران سرازیر نشود. گویی سرنوشت
ایران از سرنوشت جهان مستقل شده است.
اقتصاددان مساله دارد
پرسش آخرین این نشست از این قرار بود که چگونه میتوان یک اقتصاددان قابل شد؟ پروفسور پسران در پاسخ به این پرسش بیان کردند که رمز موفقیت، یافتن یک سوال خوب و ثباتقدم در یافتن پاسخ برای آن سوال است. به باور پروفسور پسران یافتن سوال خوب کاری بسیار سخت است؛ زیرا اگر پاسخ نهایی به آن سوال را نوک کوهی تصور کنیم، تا زمانی که ما به نوک آن کوه نرسیدهایم، نمیتوانیم تصور کنیم که پشت آن کوه چه بوده است؟ حال اگر شما سوال خود را بهخوبی پیدا کنید و برای یافتن آن پایمردی نشان دهید، میتوانید به مرور به کارهای علمی خود جهت دهید و بهطور پیوسته، پس از پایان هر مرحله، به سوالات جدیدتر برسید؛ مسیری که به مرور از شما یک اقتصاددان قابل میسازد. بهعنوان مثال، پروفسور پسران بیان کردند که اکنون همه از او میپرسند کارهای دارون عجماوغلو که او را به جایزه نوبل رساند، به چه میزان به لحاظ اقتصادسنجی دقیق است؟ همانطور که پروفسور بیان کردند، این سوال بسیار خوبی است که او اکنون درگیر آن است. به بیان دیگر، همانطور که پروفسور بیان کردند، ما باید برای خود مساله طراحی کنیم. سپس، به دنبال یافتن علم لازم برای حل مساله خودمان باشیم. در نهایت، با رسیدن به پاسخ مساله خود، قرار است که با مسائل جدید روبهرو شویم. مسائلی که ما را برای فهم بیشتر جهان صدا میزنند. مسائلی از پس مسائل دیگر که به ما کمک میکنند تا ناخدایی سکاندار شویم؛ نه یک کشتیران بیمقصد و سراسیمه.
در این راه بر هر اقتصادخوانی لازم است که مدام شک کند. البته این شک باید شکی سازنده برای ارتقای خود و دانش
اقتصاد باشد. درست همانطور که پروفسور پسران به برونزا بودن ناهمگنی در دادههای پنل شک کردند و به جای آنکه مساله ناهمگنی را که مطابق ادبیات موجود در اقتصادسنجی برونزا میدانند، برونزا تلقی کند به دنبال راهی دیگر رفت؛ راهی که در آن ناهمگنی در دادهها برونزا نیستند، بلکه درونزا هستند. در نتیجه، تمام محاسباتی که در آن ناهمگنی برونزا فرض شدهاند، به باور پروفسور پسران اریب هستند و در نتیجه، باید کنار گذاشته شوند. نکته درخشان در آنجا بود که پروفسور پسران بیان کردند آنها راه برای حل این مساله نیز پیدا کردند؛ راهی که هرچند در این نشست به آن اشاره نشد؛ اما ما دانشجویان
اقتصاد را تشنه شنیدن آن نگه داشت.