بازار آریا - آتشسوزیهای پیدرپی،
کشاورزی غیراصولی و قطع بیرویه درختان بلوط برای مصارف سوختی و دامداری، یکی از اصلیترین تهدیدهای زاگرس است که موجب کاهش پوشش جنگلی و فرسایش خاک میشود. افزایش دمای زمین و کاهش بارندگی، به خشکسالیهای پیدرپی در زاگرس منجر شده و منابع آب منطقه را به خطر انداخته است. هر سال دهها هکتار از جنگلهای زاگرس بر اثر عوامل طبیعی و انسانی در آتش میسوزد. کمبود تجهیزات مناسب برای مهار آتش و تاخیر در واکنش سریع، خسارات جبرانناپذیری به این اکوسیستم وارد میکند. از سوی دیگر، احداث سدها، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و تغییر کاربری جنگلها به زمینهای کشاورزی، تعادل طبیعی منطقه را به هم زده و زیستگاههای حیاتی را تخریب کرده است.
برای حفاظت از زاگرس، اقداماتی همچون توسعه جنگلکاری و احیای مناطق تخریبشده، کاهش بهرهبرداری غیرمجاز از منابع طبیعی، تقویت برنامههای آموزش محیط زیستی برای جوامع محلی، استفاده از فناوریهای نوین برای پیشگیری و مهار آتشسوزیها، توسعه گردشگری پایدار و اجرای قوانین سختگیرانهتر برای مقابله با قاچاق چوب و تغییر کاربری جنگلها ضروری است. جواد حیدریان در شماره اخیر هفتهنامه «تجارت فردا» به چالشهای زاگرس و راههای رفع آنها پرداخته است. مرتضی ابراهیمیرستاقی، زاگرسشناس و پژوهشگر محیط زیست و منابع طبیعی میگوید: بخشهای زیادی از جنگلهای زاگرس به دلیل عوامل انسانی مانند جنگلزدایی، گسترش اراضی
کشاورزی و توسعه شهری تخریب شدهاند. این تخریبها علاوه بر تهدید تنوع زیستی منطقه، باعث مشکلات جدی در تامین منابع آبی و کاهش کارآیی این اکوسیستمها در کنترل سیلابها و فرسایش خاک شده است. کاهش شدید پوشش گیاهی، بهویژه در مناطقی که تحت فشار فعالیتهای
کشاورزی قرار دارند، سبب بروز بحرانهای زیستمحیطی شده است. در این راستا، اقداماتی برای احیای جنگلهای زاگرس و حفاظت از این منابع طبیعی ضروری به نظر میرسد. بهبود وضعیت اراضی، جلوگیری از تغییرات کاربری اراضی، حفاظت از گونههای در خطر انقراض و مدیریت صحیح منابع آب از جمله اقدامات لازم برای حفظ زاگرس است.
تغییر اقلیم یکی از بزرگترین چالشهایی است که در دهههای اخیر بهطور فزایندهای در سراسر جهان به وقوع پیوسته است. رستاقی اضافه میکند: این تغییرات که شامل افزایش دما، تغییرات الگوهای بارندگی، کاهش منابع آب و افزایش تعداد حوادث شدید آبوهوایی است، اثرات قابلتوجهی بر محیط زیست بهویژه در مناطق حساس همچون زاگرس دارد. افزایش دما در این منطقه میتواند باعث خشک شدن بسیاری از منابع آبی و کاهش رطوبت خاک شود که به گیاهان و حیوانات بومی آسیب میرساند. از سوی دیگر، تغییرات در الگوهای بارندگی میتواند به خشکسالیهای طولانیمدت منجر شود که این امر بهطور مستقیم بر
کشاورزی و زندگی انسانها اثر میگذارد. در کنار اینها، افزایش دما و تغییر اقلیمی باعث گسترش مناطق بیابانی و کمآب در این ناحیه میشود که در نهایت باعث کاهش تنوع گیاهی و جانوری در منطقه خواهد شد. به گفته او فعالیتهای انسانی در منطقه زاگرس بهشدت بر محیطزیست و اکوسیستمهای طبیعی تاثیرگذار بوده است. یکی از مهمترین تاثیرات این فعالیتها، تغییرات گسترده در پوشش گیاهی و جنگلهای زاگرس است.
قطع درختان به دلیل بهرهبرداریهای چوبی و تغییر کاربری زمین برای کشاورزی، یکی از دلایل اصلی کاهش مساحت جنگلها شناخته میشود. رستاقی اضافه میکند: از سوی دیگر، فعالیتهای معدنکاری در این منطقه نیز باعث تغییرات عمده در زمینشناسی و محیط زیست شده است. استخراج معادن از جمله معادن سنگ، خاک و مواد معدنی دیگر، به آلودگی خاک و آبهای زیرزمینی منجر میشود که این خود تاثیرات منفی زیادی بر اکوسیستمها و جوامع محلی دارد. همچنین، تغییرات در فرآیندهای طبیعی مانند سیلابها و فرسایش خاک، در اثر این فعالیتها، به از بین رفتن مراتع و کاهش زمینهای قابل کشت منجر میشود.
این کارشناس جنگل میگوید: تخریب منابع طبیعی و زیستمحیطی باعث کاهش منابع آبی و زمینهای
کشاورزی خواهد شد. کاهش حاصلخیزی خاک، فرسایش و کمبود منابع آب میتواند به مشکلات جدی برای کشاورزان و دامداران منجر شود. در نتیجه، بسیاری از خانوادهها ممکن است نتوانند معیشت خود را از طریق
کشاورزی و دامداری تامین کنند و مجبور به جستوجوی منابع جدید برای درآمد خواهند شد. او میافزاید: یکی از پیامدهای اصلی تخریب منابع طبیعی و کاهش فرصتهای اقتصادی،
مهاجرت است. بسیاری از مردم ممکن است به دلیل ناتوانی در تامین معیشت و از دست دادن منابع، به شهرها یا مناطق دیگری که شرایط معیشتی بهتری دارند،
مهاجرت کنند. این
مهاجرت میتواند به شکل
مهاجرت داخلی (به شهرهای بزرگتر یا استانهای دیگر) یا حتی
مهاجرت به خارج از کشور صورت گیرد.
به گفته رستاقی، یکی از پیامدهای اجتماعی و فرهنگی تخریب منابع طبیعی، کاهش ارتباط مردم با زمین و منابع طبیعی است که بخشی از هویت فرهنگی این مناطق محسوب میشود. او ادامه میدهد: بسیاری از جوامع محلی در زاگرس به شیوههای سنتی
کشاورزی و دامداری وابسته هستند. این تغییرات ممکن است باعث کاهش حفظ فرهنگ و شیوههای زندگی سنتی شود. مشکلات
اقتصادی و فشارهای اجتماعی ممکن است به بروز تنشهای اجتماعی و سیاسی منجر شود. بهویژه در مناطقی که مهاجرتهای داخلی زیاد است، ممکن است اختلافاتی میان گروههای مختلف جمعیتی به وجود آید. همچنین در برخی موارد، مردم ممکن است به دلیل کاهش منابع طبیعی، با دولت یا سازمانهای مربوطه درگیر شوند. علاوه بر تغییرات در محیط زیست و اکوسیستمهای طبیعی، تخریب منابع زیستی در مناطق زاگرس ممکن است به نابودی برخی از مشاغل محلی و صنایع وابسته به منابع طبیعی منجر شود. برخی از این مشاغل، مانند صنایع دستی یا گردشگری که به ویژگیهای خاص این منطقه وابستهاند نیز آسیب خواهند دید.
این کارشناس جنگل معتقد است نظام حکمرانی
ایران میان جنگلهای زاگرس و جنگلهای هیرکانی تفاوتهایی از نظر ارزشهای اکولوژیک و
اقتصادی قائل شده است که ناشی از عوامل مختلف تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و
اقتصادی است. او میافزاید: جنگلهای هیرکانی بیشتر به عنوان منابع
اقتصادی در بخشهای چوب و فرآوردههای چوبی شناخته میشدند. این جنگلها به عنوان منابع اصلی چوب و سایر محصولات چوبی در صنایع مختلف (مانند تولید مبلمان و صنایع کاغذسازی) استفاده میشدند که باعث شد توجه بیشتری به حفاظت و بهرهبرداری از آنها معطوف شود. اما در جنگلهای زاگرس، بهرهبرداری صنعتی و تجاری از چوب و محصولات جنگلی به دلیل ویژگیهای خاص اکولوژیک و محدودیتهای منابع آبی و خاکی، به اندازه جنگلهای هیرکانی اهمیت
اقتصادی نداشت. به همین دلیل، حفاظت از این جنگلها در مقایسه با جنگلهای هیرکانی کمتر مورد توجه قرار گرفت.
رستاقی ادامه میدهد: جنگلهای زاگرس بیشتر به عنوان مراتع و چراگاههای دام شناخته میشدند و کشاورزان و دامداران محلی از آنها برای تامین معیشت خود استفاده میکردند. این استفادههای سنتی با توجه به نیازهای
اقتصادی و حفاظت از منابع طبیعی در تضاد قرار داشتند، اما از آنجا که این فعالیتها باعث فشار زیاد بر اکوسیستمهای طبیعی میشد، در نهایت باعث تخریب و آسیب به جنگلها و مراتع زاگرس شد. در مقابل، جنگلهای هیرکانی به دلیل پوشش وسیعتر و حضور گونههای گیاهی متنوعتر، در فرهنگ و سنتهای محلی نیز اهمیت بیشتری داشتند و در بسیاری از موارد، به عنوان میراث طبیعی مورد احترام بودند. در بسیاری از دورانها، به دلیل ناتوانی در ایجاد برنامههای جامع حفاظت و نظارت بر منابع طبیعی، جنگلهای زاگرس در معرض تخریب قرار گرفتند.
در حالی که برای جنگلهای هیرکانی، به دلیل اهمیت اکولوژیک و
اقتصادی بیشتر، طرحهای حفاظتی و نظارتی به تدریج در نظر گرفته شد. علاوه بر این، فقدان آموزشهای زیستمحیطی و برنامههای آگاهیبخشی در میان جوامع محلی زاگرس نیز باعث شد که این جنگلها بیشتر به دلیل استفادههای غیرمجاز و کوتاهمدت مانند قطع درختان و چرای بیرویه دامها تحت فشار قرار گیرند. جنگلهای هیرکانی به دلیل تنوع زیستی بالا، اکوسیستمهای متنوعی را پشتیبانی میکنند و از نظر حفاظت زیستمحیطی جهانی اهمیت زیادی دارند. به همین دلیل، این جنگلها بیشتر تحت توجه و حمایتهای بینالمللی قرار گرفتهاند. اما جنگلهای زاگرس به دلیل ویژگیهای خاص و اکوسیستمهای خشکتر، در مقایسه با جنگلهای هیرکانی کمتر مورد توجه قرار گرفتند، در حالی که این جنگلها نقش بسیار مهمی در جلوگیری از فرسایش خاک، تامین منابع آب و حفظ تنوع زیستی منطقه دارند.
به گفته رستاقی، نجات جنگلهای زاگرس که به عنوان یکی از اکوسیستمهای حیاتی و مهم
ایران شناخته میشوند، نیازمند یک رویکرد جامع و بلندمدت است که در آن حفاظت از منابع طبیعی، بهبود وضعیت
اقتصادی جوامع محلی و ارتقای آگاهی عمومی بهطور همزمان در نظر گرفته شود. او اضافه میکند: ایجاد و تقویت مناطق حفاظتشده و پارکهای ملی در جنگلهای زاگرس، بهویژه در مناطقی که بیشترین تهدید را از فعالیتهای انسانی دارند، میتواند به حفظ اکوسیستمها کمک کند.