بازار آریا
آیا ترامپ وارد بازی باخت-باخت شده است؟
رشد فقر با جنگ تجاری
چهارشنبه 17 بهمن 1403 - 00:21:11
روزنامه دنیای اقتصاد
بازار آریا - دنیای اقتصاد - گروه اقتصاد بین‌‏الملل : بیش از 90سال پیش، فرانکلین دلانو روزولت به بررسی چرایی «رکود بزرگ» پرداخت. این بررسی نقش یکی از عوامل ایستایی گسترده اقتصاد جهانی در دهه30 میلادی را برجسته می‌کند: تعرفه‌های نجومی با برانگیختن اقدامات تلافی‌جویانه سایر کشورها و سرکوب سرمایه‌گذاری، آمریکا را در مسیر ویرانی قرار داد. این «درسی دردناک» بود و دهه‌ها تلاش پایدار جهانی به رهبری ایالات‌متحده لازم بود تا تعرفه‌ها کاهش یابد و رونق به تجارت جهانی بازگردد.
از منظر اکونومیست، مخاطرات حمایت‌گرایی کماکان به وضوح مشهود است و موضوع غم‌انگیز آن است که اگر دونالد ترامپ بر سیاست تعرفه‌ای خود اصرار داشته باشد، آمریکا با خطر تکرار اشتباهات گذشته مواجه می‌شود. درباره اینکه ترامپ در اجرای سیاست‌های اعلامی‌اش تا کجا پیش می‌رود، تردید وجود دارد. وقتی او در روز اول دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش از اعمال تعرفه‌های فراگیر بر همه کالاهای وارداتی خودداری کرد، سرمایه‌گذاران و دیپلمات‌ها نفس راحتی کشیدند. اما اشتباه نکنید: مردی که اعلام کرده است کلمه «تعرفه» زیباترین کلمه در لغت‌نامه است، مصمم است در مسیر حمایت‌گرایی گام بردارد.
او تعرفه‌ها را «ابزاری ساده» برای رسیدن به اهداف متعدد خود از جمله کاهش کسری تجاری، بازسازی قدرت بخش تولید و افزایش منابع درآمدی دولت می‌داند. اما در همه موارد اشتباه می‌کند.
به‌کارگیری تعرفه‌ها توسط ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری‌اش نشان داد اتخاذ رویکرد تهاجمی در این حوزه نمی‌تواند کسری تجاری آمریکا را جبران کند. یکی از دلایل این موضوع آن است که وقتی سیاست افزایش تعرفه‌ها اجرا می‌شود، ارزش دلار در برابر سایر ارزها تقویت می‌شود. اثر اولیه تعرفه‌ها آن است که تقاضای آمریکایی‌ها برای کالاهای وارداتی کاهش می‌یابد و در نتیجه تقاضا برای ارز کمتر می‌شود. وقتی دلار کمتری فروخته می‌شود، ارزش اسکناس سبز بیشتر می‌شود و این امر تقاضای جهانی برای کالاهای آمریکایی را کاهش می‌دهد. نتیجه آن است که آمریکایی‌ها اجناس کمتری از سایر کشورها خریداری می‌کنند و کالاهای کمتری نیز به آنها می‌فروشند.
اگر آمریکا واقعا می‌خواهد ناترازی تجاری خود را رفع کند، باید تغییرات اقتصادی بنیادی را در دستورکار خود قرار دهد؛ به‌نحوی‌که نرخ پس‌انداز افزایش یابد یا نرخ سرمایه‌گذاری کاهش یابد. مشخص نیست که هر یک از این تغییرات مطلوب است یا خیر: به‌ویژه اگر آمریکا خواهان آن است که برتری خود را در حوزه فناوری از جمله هوش‌ مصنوعی حفظ کند، نرخ بالای سرمایه‌گذاری حیاتی است. تمرکز تک‌ بعدی بر تراز تجاری، ارتباط مشخصی با قدرت واقعی اقتصاد ندارد. مثلا وقتی به آلمان و چین نگاه می‌کنید، هر دو کشور مازاد تجاری عظیمی دارند، اما هر دو با رشد اقتصادی بی‌رمق دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
توهم ایجاد «رنسانس تولید»
بررسی نتایج وضع تعرفه‌ در سال‌های اخیر نیز ثابت می‌کند اعمال این سیاست، دستاورد خارق‌العاده‌ای در زمینه ایجاد شغل در کارخانه‌های آمریکا نداشته است. سهم بخش تولید صنعتی از اشتغال در آمریکا از زمانی که اولین تعرفه‌ها در دور اول ترامپ اجرایی شدند، افت کرده است. درآمد شرکت‌هایی که به‌طور مستقیم با تعرفه‌های وضع‌شده در دولت اول ترامپ حمایت شدند (به‌ویژه تولیدکنندگان فولاد و آلومینیوم)، در واقع رشد کرد. اما این رشد به قیمت تحمیل هزینه به هزاران شرکت پایین‌دستی بود که دچار افزایش هزینه‌های تولید شدند. به عبارت دیگر، آمریکا با تحمیل هزینه به صنایع رقابت‌پذیر خود، از بخشی از اقتصاد که در بازار جهانی با مشکل مواجه بود حمایت کرد. مشخص است که این رویکرد دستورالعمل مناسبی برای ایجاد «رنسانس تولید» نیست.
ترامپ در لحظات هیجانی خود گاهی از جایگزینی کامل مالیات بر درآمد با تعرفه‌ها سخن گفته است. این یک «تصویر جذاب» است: مالیات بر درآمد آمریکایی‌های سخت‌کوش حذف می‌شود و در عوض خارجی‌ها مجبور می‌شوند صورت‌حساب‌های دولت ایالات‌متحده را پرداخت کنند و «سرویس درآمد خارجی» (ایده‌ای که ترامپ آن را تبلیغ می‌کند) جایگزین «سرویس درآمد داخلی» (اداره مالیات آمریکا) می‌شود.
اما تجربه دولت اول ترامپ نشان می‌دهد هزینه‌ واقعی تعرفه‌ها تا حدی زیادی بر دوش مصرف‌کنندگان آمریکایی می‌افتد و آنها مجبور می‌شوند قیمت بالاتری برای خرید کالاهای وارداتی پرداخت کنند. گذشته از این، واقعیت آن است که تعرفه‌ها تغییر عمده‌ای در سمت منابع بودجه‌ای ایجاد نمی‌کنند. حتی اگر سطح واردات ثابت بماند، اعمال تعرفه فراگیر 10درصدی بر واردات همه کالاها، تنها کمی بیش از یک‌بیستم بودجه فدارال را تامین خواهد کرد. در عمل، سطح واردات نیز ثابت نمی‌ماند و افت خواهد کرد؛ زیرا تعرفه‌های بالاتر موجب افزایش قیمت کالاهای وارداتی و کاهش تقاضا برای آنها خواهد شد. حتی با منطق معیوب ترامپ، تعرفه‌ها نمی‌توانند همزمان به افزایش چشم‌گیر نرخ اشتغال و رشد قابل‌توجه درآمد دولت بینجامند و چنین فرضی معادل آن است که اثر آنها را دوبار محاسبه کنیم.
پیش ‌به ‌سوی «بن‌بست»
خوش‌بینانه‌ترین فرضیه درباره علاقه ترامپ به اعمال تعرفه‌ها آن است که او در واقع می‌خواهد از این سیاست به‌عنوان «اهرم مذاکره» استفاده کند. درست است که آمریکا با در اختیار داشتن بزرگ‌ترین بازار جهانی، از وزن زیادی در معادلات اقتصاد جهانی برخوردار است، اما با این وجود تعرفه‌ها خود آمریکا را نیز گرفتار خواهد کرد. وقتی تعرفه‌ای اعمال می‌شود، حذف آن دشوار است و قدرت تعرفه‌ها با به‌کارگیری مستمر آنها تضعیف می‌شود.
برای مثال، اگر آمریکا به‌دلیل مانع‌تراشی دولت پکن در مسیر فروش شبکه اجتماعی تیک‌تاک، سیاست تعرفه‌ای سخت‌گیرانه علیه چین اعمال کند، سپس در برابر صادرات ماده پیش‌ساز فنتانیل و برای مقابله با نفوذ چین در کانال پاناما چه ابزاری در اختیار خواهد داشت؟
ترامپ و بسیاری از حامیان او اواخر قرن نوزدهم را به‌عنوان «عصر طلایی» اقتصاد آمریکا تحسین می‌کنند؛ دوره‌ای که در آن نرخ تعرفه‌ها بالا و رشد اقتصادی قدرتمند بود. اما این «تفسیری مخدوش» از چیزی است که در واقعیت اتفاق افتاد. دانشمندان دریافته‌اند که تعرفه‌ها در آن دوره در واقع از شرکت‌های با بهره‌وری کمتر حمایت می‌کردند و در عمل هزینه‌های زندگی را برای عموم افزایش می‌دادند و عوامل دیگری از جمله رشد جمعیت، تعمیق حاکمیت قانون و موفقیت کالاهای غیرقابل‌ مبادله بودند که سوخت لازم برای رشد اقتصادی آمریکا را فراهم کردند. همه این بحث‌ها از نظر تکنیکی و آکادمیک معقول به نظر می‌رسند؛ اما افسوس، این ترامپ است که به نظر می‌رسد با تحریف تاریخ و اقتصاد در حال سوق دادن مجدد آمریکا و جهان به سمت «بن‌بست» است.

https://www.bazarearya.ir/fa/News/1261484/رشد-فقر-با-جنگ-تجاری
بستن   چاپ