بازار آریا
چطور حد و مرزهایم را برای مدیران مشخص کنم؟
سه شنبه 16 بهمن 1403 - 00:19:16
روزنامه دنیای اقتصاد
بازار آریا - مترجم: مریم مرادخانی مشاور عزیز، من در شرکت کوچکی کار می‌‌‌کنم که حقوق و مزایای خوب و محیط دوستانه‌‌‌ای دارد (مثلا مرخصی با حقوق بسیار سخاوتمندانه). محصولی که شرکت تولید می‌کند فوق‌‌‌العاده است و پتانسیل رشد بالایی دارد. در کل از نظر کارکنان، محیط بسیار خوبی برای کار کردن است. اما مشکل من اینجاست که از بعضی مزایایی که دیگران دارند برخوردار نیستم. کارکنان در شرکت ما در یک طیف قرار دارند: بعضی‌‌‌ها در مقایسه با سایرین، بیش از حد کار می‌کنند و استرس بیشتری را تحمل می‌کنند. اما موضوع من فرق دارد.
من مسوول امور محوری و مهم شرکت هستم. کارم انعطاف ندارد و نیازمند توجه روزانه است. به همین خاطر نمی‌توانم از مرخصی با حقوق استفاده کنم. از همه مهم‌تر، برای کارهای طراحی و حل مساله به من نیاز دارند چون من چند تخصص دارم که سایر همکارها ندارند. این کار نیازمند تمرکز است اما من وقتی پیدا نمی‌‌‌کنم که کسی مزاحمم نشود.
به همین خاطر، مجبورم این کارها را آخر هفته‌‌‌ها و روزهای تعطیل انجام دهم، در حالی که بقیه همکارها به مرخصی و سفر می‌‌‌روند. طی روز، همکارها وقت دارند با هم گپ بزنند و استراحت کنند در صورتی که من مجبورم 10 تا 12 ساعت پشت میز باشم و باز هم وقت کم می‌‌‌آورم.
طی این سال‌ها یک الگو شکل گرفته. هر بار مشکلم را مطرح می‌‌‌کنم و توضیح می‌‌‌دهم که هم به ضرر سازمان است و هم به ضرر خودم، قول می‌دهند شرایط را تغییر دهند. حتی گاهی اوضاع بهتر می‌شود اما دیری نمی‌پاید که دوباره همان‌ آش و همان کاسه. مثلا موافقت می‌کنند که نیروی کمکی بگیرم و شرایط کمی بهتر می‌شود اما ناگهان یک شرایط ناخوشایند جدید پیش می‌‌‌آید: مثلا وعده دقیقه نودی به یکی از مشتری‌‌‌ها یا استعفای یکی از کارکنان کلیدی. چون من مهارت‌‌‌های گسترده‌‌‌ای دارم و از نظرشان قابل اعتماد هستم، معمولا در این شرایط دست به دامن من می‌‌‌شوند تا نجاتشان دهم. تا الان، چیزی که من را اینجا نگه داشته امنیت شغلی و حقوق و احتمال بازنشستگی زودهنگام است (اگر سهام شرکت بالا برود). اما بقیه همکارها هم از همین مزایا برخوردارند در حالی که من مجبورم هزینه سنگین‌‌‌تری بپردازم.
من همیشه در آستانه فرسودگی هستم. به‌‌‌علاوه، شرکت برای عملیات‌‌‌ حیاتی به شدت به من وابسته است. پس ممکن است اگر استعفا دهم یا کمتر کار کنم، پتانسیل رشد شرکت، دود شود و به هوا برود. مدیریت ظاهرا خودش را متقاعد کرده که من به لحاظ احساسی پایبند به ماموریت سازمان هستم و حاضرم تا ابد خودم را فدا کنم تا کارها پیش برود. آیا راهی برای توقف این چرخه وجود دارد؟ یا غیرممکن است؟
پاسخ: دوست عزیز، نمی‌‌‌خواهم بگویم این وضعیت تقصیر توست چون قطعا نیست اما اگر دارد اتفاق می‌‌‌افتد دلیلش این است که تو اجازه دادی. درست است که مشکل حجم کار زیادت را با مدیریت مطرح کرده‌‌‌ای اما هنوز داری کمکشان می‌‌‌کنی. شرکت شما با وجود درخواست‌‌‌های مکرر تو هیچ اقدام عملی برای رفع مشکلت انجام نداده و تو هم کماکان داری راه‌‌‌هایی پیدا می‌‌‌کنی تا با شرایط کنار بیایی. پس شاید در کلام بگویند که درکت می‌کنند اما ظاهرا شرایط برایشان خیلی هم خوب است.
صراحتا می‌‌‌گویم که این درست نیست. نباید صرفا چون هنوز از پا درنیامده‌‌‌ای کلی کار روی سرت بریزند. اگر مدیریت شرکت شایسته بود، به حرفت گوش می‌‌‌داد نه فقط به این دلیل که شرایط، غیرانسانی و ناعادلانه است بلکه چون در بلندمدت به نفع خودشان هم نیست. اگر این روند ادامه پیدا کند طولی نمی‌‌‌کشد که اوضاع از کنترل خارج می‌شود چون فرسودگی بسیار خطرناک است. همان‌طور که خودت گفتی، آنها شرایطی ایجاد کرده‌‌‌اند که اگر تو ناغافل تصمیم به استعفا بگیری، دچار بحران می‌‌‌شوند.
با وجود تلاش‌‌‌های تو برای طرح مشکلت، آنها ظاهرا دردی که می‌‌‌کشی را حس نمی‌‌‌کنند چون تو سعی کرده‌‌‌ای کارها را پیش ببری و شرایط را مدیریت کنی. تو باید مسوولیت حل این مشکل را از شانه‌‌‌های خودت برداری و به آنها بسپاری و راهش این است که حد و مرزهای خودت را کاملا مشخص کنی و به آنها پایبند باشی. اگر خوب دقت کنی می‌‌‌بینی که همکارهایت این را انجام داده‌‌‌اند. به همین خاطر است که حجم کارشان از تو کمتر است. آنها در پایان ساعت کاری، دست از کار می‌‌‌کشند و شرکت را ترک می‌کنند. و اگر نتوانند فلان کار را این هفته انجام دهند، به هفته بعد موکولش می‌کنند. و مدیرانشان نیز این را پذیرفته‌‌‌اند چون این یک روش نرمال برای مدیریت حجم کارهاست. معمولا مدیرها کلی کار به کارکنان می‌‌‌سپارند، اما اغلبشان، همه کاری که به آنها سپرده شده را انجام نمی‌‌‌دهند.
هر وقت مدیرت از تو درخواست غیرمنطقی‌‌‌ای داشت بگو: «می‌توانم X را این هفته انجام دهم اما در این صورت باید Y را عقب بیندازم تا وقت خالی پیدا کنم» یا «هر دو را نمی‌توانم همزمان انجام دهم. کدامشان ضروری‌‌‌تر است؟» اگر قبلا اینها را گفته‌‌‌ای و جوابت این بوده که «خودت یک راهی پیدا کن»، بگو «امکان ندارد وقت کنم همه را با هم انجام دهم. پس برنامه‌‌‌ام این است که اول X را انجام دهم. اگر Y مهم‌تر است باید X را عقب بیندازم.» سپس به حرفت پایبند باش و به آن عمل کن. شاید تا الان فکر می‌‌‌کردی اجازه چنین کاری را نداری. اما بدان که برای مدیریت واقع‌‌‌بینانه زمانت، به اجازه مستقیم مدیرت نیاز نداری. دیگر نباید از آنها «درخواست» کمک کنی بلکه باید «اعلام کنی» که نمی‌توانی انجامش دهی. معمولا وقتی حد و مرزهایمان را مشخص می‌‌‌کنیم، آدم‌‌‌ها اول جا می‌‌‌خورند اما به مرور مجبور می‌‌‌شوند بپذیرند. مدیران تو نیز مستثنی نیستند چون ظاهرا این را از همکارهایت پذیرفته‌‌‌اند که هر آدمی تا یک حدی توان دارد.
و اگر نگران عواقبش هستی یا می‌‌‌ترسی شغلت را از دست بدهی، بدان که در اینجا برگ برنده دست توست. شرکت شما نمی‌تواند کسی را پیدا کند که این حجم کار را مدیریت کند. و خیلی خیلی بعید است کسی را اخراج کنند که بخش اعظمی از امور محوری شرکت، در دستش است و مهارت‌‌‌هایی دارد که در دیگران یافت نمی‌شود.
منبع: The Cut

https://www.bazarearya.ir/fa/News/1260716/چطور-حد-و-مرزهایم-را-برای-مدیران-مشخص-کنم؟
بستن   چاپ