بازار آریا
«دنیای‌‌‌‌‌‌‌اقتصاد» اثر معروف جان مینارد کینز را به فارسی منتشر کرد (قسمت پایانی)
پایان لسه‌‌‌‌‌‌‌فر
سه شنبه 16 بهمن 1403 - 00:16:20
روزنامه دنیای اقتصاد
بازار آریا - این مقاله که به‌صورت جزوه‌‌‌‌‌‌‌ای به‌‌‌‌‌‌‌همت هوگارث پرس(Hogarth Press) در ژوئیه 1926 به چاپ رسید، مبتنی است بر کلاس درس سیدنی‌‌بال(Sidney Ball Lecture) در آکسفورد در نوامبر 1924 و کلاس‌های درس ژوئن 1926 در دانشگاه برلین. بخش‌های چهارم و پنجم این متن در کتاب مقالاتی در باب متقاعدسازی (Essays in Persuasion) استفاده شده‌است.
این تأملات به سمت بهبودهای احتمالی در فنون سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری مدرن، به‌‌‌‌‌‌‌واسطه عاملیت کنش جمعی هدایت شده‌است. هیچ چیزی در آنها وجود ندارد که با آنچه به‌نظر من ویژگی اصلی سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری(یعنی وابستگی به توسل شدید به غرایز پول‌‌‌‌‌‌‌سازی و پول‌‌‌‌‌‌‌دوستی افراد به‌عنوان نیروی محرک اصلی ماشین اقتصادی) است، به‌‌‌‌‌‌‌نحو جدی ناسازگار باشد.
همچنین نباید در پایان مقاله خود، به سمت زمینه‌‌‌‌‌‌‌های دیگر منحرف شوم. باوجوداین، شاید بتوانم در جمع‌بندی به شما یادآوری کنم که شدیدترین رقابت‌‌‌‌‌‌‌ها و عمیق‌ترین اختلاف‌‌‌‌‌‌‌نظرها احتمالا در سال‌های آینده نه پیرامون مسائل فنی(که بحث‌های هر دو طرف عمدتا اقتصادی است)، بلکه پیرامون مسائلی گردهم می‌آیند که اگر بخواهم فرهیخته‌‌‌‌‌‌‌تر بیانش کنم، شاید آن را مسائل روانشناختی یا شاید اخلاقی بنامم.
در اروپا، یا دست‌‌‌‌‌‌‌کم در بخشی از اروپا (البته فکر می‌کنم در آمریکا چنین نباشد) واکنشی پنهان و تا حدی گسترده علیه پایه‌‌‌‌‌‌‌گذاردن جامعه بر پرورش، تقویت یا حمایت از انگیزه‌‌‌‌‌‌‌های پولی افراد تا حدی که ما انجام می‌دهیم، وجود دارد. چگونگی حل‌‌‌‌‌‌‌وفصل اموراتمان به شیوه‌‌‌‌‌‌‌ای که به‌‌‌‌‌‌‌جای تکیه صرف برانگیزه‌‌‌‌‌‌‌های پولی، تا حد ممکن از جذابیت آن بکاهد، لازم نیست که کاملا نظری باشد، بلکه می‌تواند بر اساس مقایسه تجربیات دنیای‌واقعی باشد.
اشخاص متفاوت، با توجه به انتخاب حرفه خود، درمی‌یابند که انگیزه پولی نقشی بزرگ یا کوچک در زندگی روزمره آنها بازی می‌کند و تاریخ‌‌‌‌‌‌‌دانان می‌توانند درباره سایر سازمان‌های اجتماعی بگویند که در آن این انگیزه نقشی بسیار کوچک‌تر از امروز در زندگی بشر داشت. بسیاری از ادیان و فلسفه‌‌‌‌‌‌‌ها دست‌‌‌‌‌‌‌کم تا حدی آن شیوه زندگی را که عمدتا تحت‌تاثیر ملاحظات درباره سود پولی شخصی بود، قبیح می‌دانستند. از سوی دیگر، امروزه بیشتر افراد تصورات زاهدانه را رد می‌کنند و شکی درباره مزایای ثروت ندارند. ازاین‌‌‌‌‌‌‌گذشته، برایشان مثل روز روشن است که هیچ‌کسی بدون انگیزه پولی کاری از پیش نخواهد برد و انگیزه پولی فارغ از برخی سوءاستفاده‌‌‌‌‌‌‌های مشخص، کار خود را به‌‌‌‌‌‌‌خوبی انجام می‌دهد، در نتیجه شخص عادی توجه خود را از مشکل دور می‌کند و هیچ ایده روشنی درباره آنچه واقعا در مورد کل این موضوع آشفته می‌‌‌‌‌‌‌اندیشد و احساس می‌کند، ندارد.
آشفتگی اندیشه و احساس، به آشفتگی سخن منجر می‌شود. بسیاری از کسانی که به سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری به‌‌‌‌‌‌‌مثابه شیوه‌‌‌‌‌‌‌ای برای زندگی اعتراض دارند، به‌‌‌‌‌‌‌نحوی استدلال می‌کنند که گویی به‌‌‌‌‌‌‌خاطر ناکارآمدی آن در رسیدن به اهدافش، به‌آن اعتراض دارند. برعکس، مدافعان سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری غالبا محافظه‌‌‌‌‌‌‌کارند و اصلاحات در فنون آن را که شاید واقعا آن را تقویت و حفظ کند رد می‌کنند، چراکه می‌‌‌‌‌‌‌ترسند خدایی ناکرده اولین گام‌های دور‌شدن از سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری را برداشته باشند. باوجوداین، شاید زمانی فرا برسد که وقتی درباره سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری به‌عنوان فن کارآمد یا ناکارآمد، یا به‌‌‌‌‌‌‌مثابه نظامی خوشایند یا ناخوشایند صحبت می‌کنیم، نسبت به امروز دیدی روشن‌‌‌‌‌‌‌تر داشته باشیم. از نظر من سرمایه‌‌‌‌‌‌‌سالاری اگر عاقلانه مدیریت شود احتمالا می‌تواند در دستیابی به اهداف اقتصادی خود از هر نظام بدیل دیگری کارآمدتر باشد، اما می‌توان ایرادات زیادی به نحوه کارکرد کنونی آن وارد ساخت. مشکل ما ایجاد یک سازمان اجتماعی است که تا حد ممکن کارآمد باشد، بی‌آن‌‌‌‌‌‌‌که خللی در تصوراتمان از شیوه رضایت‌‌‌‌‌‌‌بخش زندگی وارد کند. گام رو به جلوی بعدی باید نه از طریق آژیتاسیون سیاسی یا آزمایش‌های زودهنگام، بلکه از طریق اندیشه‌‌‌‌‌‌‌ورزی باشد. ما به تلاش ذهنی نیاز داریم تا احساسات خود را روشن کنیم.
در حال‌حاضر ممکن است همدردی و قضاوت ما در جهات مخالف هم باشد که این نیز وضعیت روحی دردناک و فلج‌‌‌‌‌‌‌کننده‌‌‌‌‌‌‌ای است. اصلاح‌‌‌‌‌‌‌گران در مقام کنش، تا زمانی‌که نتوانند پیوسته با عقل و احساسات خود هدف مشخص و واضحی را دنبال کنند، موفق نخواهند شد. درحال‌‌‌‌‌‌‌حاضر هیچ حزبی در جهان وجود ندارد که به‌نظرم اهداف صحیح را به شیوه‌‌‌‌‌‌‌ای صحیح دنبال کند. فقر مادی، انگیزه تغییر را دقیقا در شرایطی که مارژین بسیار کمی برای آزمایش وجود دارد ایجاد می‌کند. رفاه مادی، انگیزه تغییر را دقیقا در زمانی‌که احتمال ریسک به حداقل می‌رسد از بین می‌برد. اروپا ابزار لازم و آمریکا اراده لازم برای تغییر را ندارد. ما به مجموعه جدیدی از باورها نیاز داریم که طبیعتا از بررسی صادقانه احساسات درونی‌‌‌‌‌‌‌مان در ارتباط با حقایق بیرونی نشأت می‌گیرد.
منبع: Pedersen، J. JM KEYNES: The End of Laissez-Faire. Hogarth Press، London 1926، 54 Sider، Pris 2 sh. Nationaløkonomisk Tidsskrift.

https://www.bazarearya.ir/fa/News/1260705/پایان-لسه‌‌‌‌‌‌‌فر
بستن   چاپ