بازار آریا
ایران در میانه ریسک‌های اقلیمی و جغرافیایی؛
جایگاه ایران در جغرافیای تنش آبی
چهارشنبه 3 بهمن 1403 - 00:41:14
روزنامه دنیای اقتصاد
بازار آریا - دنیای اقتصاد - امیررضا انگجی * : زمانی که جارد دایموند در سال2011 کتاب «فروپاشی» را نوشت، هیچ‌کس تصورش را هم نمی‏کرد که هشدارهایی که او می‏دهد در قرن بیست‌ویکم رخ دهد. می‏گفتند این موضوعی قدیمی و وابسته به جوامع تاریخی است. شروع جنگ‌های داخلی و قرارگیری بسیاری از جوامع امروزی در خاورمیانه و آفریقا در مسیر فروپاشی به ما ثابت کرد که نباید هشدارهای او را نادیده گرفت. او به چند مورد به‌عنوان مهم‌ترین دلایل فروپاشی یک جامعه اشاره دارد که عبارتند از: شوک‌های اقلیمی و تغییرات آب و هوایی، نرخ بالای استخراج منابع تجدیدپذیر و ناپذیر، افزایش دشمنان سیاسی و همین‌طور شکست‌های نهادی و فرهنگی در پاسخ‌گویی صحیح به معارضات. تمام این عوامل در یک محیط جغرافیایی و اکولوژیک شکننده اثرگذاری قوی‏تری نیز دارند.
برای کسانی که با تاریخ ایران آشنا هستند، آشکار است که کشور در یکی از پیچ‌های تاریخی خود قرار دارد. ما در جغرافیا و یک محیط اکولوژیک شکننده زندگی می‌کنیم، سرعت استخراج و برداشت منابع تجدید‌پذیر بیشتر از نرخ جایگزینی و بازآفرینی آنهاست و این درباره منابع تجدید‌ناپذیر نیز صدق می‌کند. بر تعداد دشمنان کشور افزوده شده و پاسخ به مشکلات با وقفه‌ای بسیار صورت می‌گیرد یا در شناخت مساله دچار اشتباه می‌شویم. نکته‌ای که دایموند متذکر می‌شود این است که تاریخ می‌تواند تکرار شود، حتی در بهشت.
ریسک‌های اقلیمی
اینکه چگونه جوامع شکست یا موفقیت را انتخاب می‌کنند هنوز هم مهم‌ترین سوال اقتصاد توسعه است. تاریخ، مثال‌های بی‌شماری از جوامع گذشته برای ارائه دارد، مانند ساکنان جزایر ایستر، آناسازی‌ها در جنوب غربی ایالات متحده، مایاها در آمریکای مرکزی و تمدن وینلند نورس در جزیره گرینلند. این تمدن‌ها به آرامی از هم نپاشیدند، بلکه ناگهان با کاهش شدید جمعیت و بهره‌وری مواجه شدند و در نهایت همه چیز به یک‌باره فروپاشید. اما آنچه موجب فروپاشی ناگهانی شبانه شد در یک روند آرام در حال رخ دادن بود؛ گویی که یک کتری آب روی آتش درست در لحظه ای پیش از جوشیدن باشد.
در روایت دایموند در کتاب فروپاشی، افول این جوامع ناشی از برداشت بیش از حد منابع، دوستان از دست رفته و فزونی دشمنان، تغییرات و شوک‌های آب و هوایی و اقلیمی و مهم‌تر از همه فرهنگ‌ها و باورهایشان است. فعال بودن این عوامل در یک محیط جغرافیایی شکننده نیز بر شدت اثرگذاری معارضات می‌افزاید. بر مبنای این روایت، اکثر این عوامل متاسفانه درباره ایران فعال است و دایموند هشدار می‌دهد که آنچه برای جوامع قدیم اتفاق افتاد امروز نیز می‌تواند تکرار شود.
برای بررسی چند مورد از مهم‌ترین عوامل دایموند ما به شاخص‌های تغییرات آب و هوایی، شاخص تنش‌آبی و شاخص تناسب کالریک منطقه‌ای که ایران در آن واقع شده است، نگاه می‌کنیم. تنش ‌آبی به‌طور گسترده در مناطق پرجمعیت منطقه گسترش یافته است. این شاخص به‌عنوان نسبت کل تقاضای آب به منابع تجدیدپذیر سطحی و زیرزمینی موجود اندازه‌گیری می‌شود.
همان‌طور که در نقشه شاخص تنش آبی مشخص است منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA) بیشترین تنش آبی را در سطح جهان دارد. بر اساس داده‌ها، حدود 14کشور از 17کشوری که بیشترین تنش آبی را در سطح جهان دارند، از این منطقه بودند و انتظار می‌رود که سطح تنش آبی برای اکثر کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تا سال2040 بدتر شود. رتبه‌بندی‌ها و پیش‌بینی‌ها در سطح کشور، اگرچه شاخص‌های مفیدی از وضعیت یک کشور هستند، اما می‌توانند تنش آبی متفاوت را در بخش‌های مختلف کشور پنهان کنند. حتی کشوری با وضعیت متوسط/کم/بدون تنش ممکن است نقاط قرمزی داشته باشد که در آن تنش آبی بالا یا بحرانی است. نقشه تنش آبی این نابرابری‌های جغرافیایی را در سراسر منطقه MENA نشان می‌دهد. ایران به‌طور کامل در وضعیت قرمز تنش آبی است و این نشان می‌دهد که یکی از عوامل مطرح شده از سوی دایموند، یعنی نرخ برداشت منابع تجدید‌پذیر بیش از نرخ بازآفرینی درباره ایران صدق می‌کند. این تحلیل را می‌توان به سایر منابع تجدیدپذیر و حتی تجدیدناپذیر تعمیم داد و مجددا نتایج مشابهی گرفت. بحث دایموند فراتر از منابع آبی است و حتی مبحث جنگل‌زدایی را نیز دربرمی‌گیرد.

بازار آریا

عامل دیگری که دایموند بر آن تاکید جدی دارد و ما نیز نباید از آن غفلت کنیم، شوک‌های آب و هوایی و تغییرات اقلیمی است که می‌تواند بر میزان برداشت منابع نیز اثرگذار باشد و سرعت آن را افزایش دهد. جدای از شوک‌های برون‌زا، نرخ تنزیل پایین و ترجیح زمانی کوتاه‌مدت هم مهم‌ترین عامل بعدی استخراج منابع است که می‌تواند ریشه‌های جغرافیایی و تاریخی داشته باشد.
شوک بالا رفتن دما و گرمایش جهانی یکی از این معارضات است که رشد اقتصادی را در بسیاری از کشورهای توسعه‌نیافته تحت تاثیر منفی قرار داده است. بیش از 500میلیون نفر در خاورمیانه و شمال آفریقا زندگی می‌کنند، منطقه‌ای که در تابستان بسیار گرم است و تغییرات آب و هوایی در آن از قبل مشهود است. تعداد روزهای بسیار گرم از سال1970 دوبرابر شده است. در آینده، آب و هوا در بخش‌های وسیعی از خاورمیانه و شمال آفریقا می‌تواند به‌گونه‌ای تغییر کند که موجودیت ساکنان آن در خطر باشد.
دوبرابر شدن روزهای گرم از سال1970 در کنار پیش بینی شوک‌های افزایش دما تا نیمه قرن حاضر نشان می‌دهد که ایران در سال‌های آتی با شوک‌های اقلیمی بسیاری مواجه خواهد بود. بر مبنای نقشه پیش‌بینی شوک‌های دمایی تا نیمه قرن حاضر برای منطقه، اگر انتشار گازهای گلخانه‌ای در جهان طبق سناریوی معمول افزایش یابد، میانگین دمای هوا در زمستان تا اواسط قرن حدود 2.5درجه سانتی‌گراد (سمت چپ نقشه) و در تابستان حدود 5 درجه سانتی‌گراد (راست نقشه) افزایش می‌یابد.
علاوه بر این، طول موج گرما در شمال آفریقا و خاورمیانه به‌طور چشمگیری طولانی خواهد شد. بین سال‌های 1986 و 2005، برای یک دوره متوسط ​​حدود 16روز بسیار گرم بود، تا اواسط قرن 80روز در سال به‌طور غیرعادی گرم خواهد بود. در پایان قرن، حتی اگر انتشار گازهای گلخانه‌ای پس از سال2040 دوباره کاهش یابد، تا 118روز ممکن است به‌طور غیرمعمولی گرم باشد. پانوس هاجینیکولائو، دانشیار موسسه قبرس و کارشناس تغییرات آب و هوا، می‌گوید: طبق پیش‌بینی‌های مدل‌ها، انتظار حدود 200 روز گرم غیرمعمول را نیز داریم.
حال باید نشان داد که این دو عامل یعنی نرخ بالای برداشت منابع نسبت به نرخ جایگزینی و همین‌طور شوک‌های اقلیمی در یک محیط جغرافیایی و اکولوژیک شکننده در حال رخ دادن است. برای نشان دادن شکنندگی محیط جغرافیایی به شاخص تناسب کالریک رجوع می‌کنیم. بررسی اثر بهره‌وری زمین در سال‌‌های اخیر بر اساس شاخص تناسب زمین برای کشاورزی است که کسری از هر سلول شبکه جغرافیایی 0.5 × 0.5 درجه را اندازه ‌گیری می‌‌کند که برای کشاورزی مناسب است. با این حال، این شاخص تغییرات زیادی را در بازده کالری بالقوه در زمین‌های به همان اندازه مناسب نشان نمی‌دهد. به‌ویژه، مناطق جغرافیایی که بر اساس این شاخص از نظر مناسب بودن برای کشاورزی قابل مقایسه هستند، ممکن است در بازده کالری بالقوه خود به‌طور قابل توجهی متفاوت باشند که نشان‌دهنده این واقعیت است که زمین‌های مناسب برای کشاورزی لزوما برای تولید محصولات از نظر کالری آنها مناسب نیستند.
بنابراین، با توجه به اهمیت تراکم جمعیت پیش از صنعتی شدن برای سیر بعدی توسعه اقتصادی، و با توجه به نقش ابزاری بازده کالری در حفظ و حمایت از رشد جمعیت، از شاخص تناسب کالریک استفاده می‌کنیم. بر مبنای این شاخص در نقشه تناسب کالریک، بخش اعظمی از کشور در وضعیت مطلوبی قرار ندارد.بنابراین از نظر شاخص تنش آبی، کشور در حال برداشت بیش حد از نرخ جایگزینی منابع آبی و سایر منابع است و از طرفی شاخص شوک دمای بالا برای منطقه نشان می‌دهد که ایران در گذشته با گرمایش و تغییرات اقلیمی بسیاری مواجه شده و در آینده نیز این شوک‌ها بیش از پیش رخ خواهد داد. همه اینها در حالی است که شاخص تناسب کالریک نشان می‌دهد که ما در محیطی شکننده زندگی می‌کنیم که سرعت اثرگذاری منفی هر دو عامل بالا را بیشتر می‌کند. در مطالعه اسکات پیج از کتاب دایموند (2005)، او خاطرنشان می‌کند که بسیاری از جوامعی که به مرز فروپاشی رسیدند با وجود فعال بودن بیشتر عوامل مانند نرخ بالای برداشت و شوک اقلیمی، در واقع در محیط‌های اکولوژیک و جغرافیایی شکننده قرار داشتند. درست مانند سوریه که بخش کشاورزی شکننده آن در نتیجه وقوع خشکسالی 2006 تا مرز نابودی رفت و باعث ناامنی غذایی برای میلیون‌ها نفر شد.

بازار آریا

خطر تکرار تاریخ
فروپاشی بسیاری از جوامع باستانی را می‌توان در دو آسیب‌پذیری اساسی این جوامع ردیابی کرد. عوامل اجتماعی-سیاسی داخلی که بر نحوه استفاده، تنظیم و حفاظت جوامع از منابعی مانند آب یا زمین تاثیر می‌گذارد؛ درحالی‌که شوک‌های آب‌و‌هوایی خارجی باعث ایجاد عدم اطمینان و آسیب‌پذیری می‌شود که می‌تواند در دسترس بودن آن منابع را محدود کند. همان‌طور که در کتاب دیاموند توضیح داده شده است، فروپاشی باستانی جوامع پیشرفته شهری، مانند مایاها، آناسازی‌ها یا اکدی‌ها با این دو رویداد بی‌ثبات‌کننده مرتبط بوده است. اهمیت نسبی این عوامل توسط متخصصان مورد بحث است؛ اما شواهدی برای هر دو نوع آسیب‌پذیری برای هر یک از این مطالعات موردی وجود دارد.
شباهت‌های نگران‌کننده‌ای بین این فروپاشی‌های تاریخی و وضعیت جوامع جهانی امروزی مشهود است و این شاید قانع کننده‌ترین نکته کتاب دایموند باشد. این تشابهات آن‌قدر چشم‌گیر و آشنا هستند که برای دانشمندان و عموم مردم به‌طور یکسان آشکار است. اکثر مردم از این دیدگاه که رشد جمعیت همراه با افزایش استفاده از منابع در نهایت منجر به از دست دادن کیفیت محیط زیست می‌شود، حمایت می‌کنند. نمونه‌هایی در جهان مدرن که در آن تنش‌های ژئوپلیتیک و افزایش جمعیت به رنج گسترده انسانی از طریق محدودیت در دسترسی به غذا و آب منجر شده است (روآندا، دارفور و خاورمیانه) کم نیست. این عوامل بی‌ثبات‌کننده اجتماعی، عواملی هستند که فرهنگ‌ها می‌توانند امیدوار باشند که تا حدودی بر آنها کنترل داشته باشند. جوامع با داشتن انگیزه کافی برای انجام این کار می‌توانند شیوه‌های بهتر و پایدارتری را اتخاذ کنند. این نفرین مالتوسی تقریبا در تمام نمونه‌های فروپاشی جوامع باستانی حضور دارد و سوالی که مطرح می‌کند این است که زمین می‌تواند از چند نفر و در چه سطحی حمایت کند. نقش تغییرات آب و هوایی در این نمونه‌های فروپاشی به همان اندازه نگران‌کننده است. آب و هوا ظرفیت طولانی مدت و پایدار یک منطقه را تعیین می‌کند و تنوع سال به سال آن مشخص می‌کند که چگونه جوامع می‌توانند با استفاده از مدیریت آب و شیوه‌های کشاورزی با آن سازگار شوند. مهم‌ترین نگرانی در مناطق نیمه‌خشک، جایی که بسیاری از این فرهنگ‌های باستانی رشد کرده و یا نابود شده‌اند، شروع خشکسالی استثنایی است. خشکسالی یک متغیر اقلیمی است که ما نه تنها در حدود یک قرن گذشته بلکه برای هزاره گذشته نیز از طریق مشارکت‌های علمی و مطالعات رسوبات اقیانوس‌ها و دریاچه‌ها درباره آن چیزهای بسیاری می‌دانیم.
حتی در مناطقی که از نظر جغرافیایی به نظر شکننده نیستند یا کمتر شکننده‌اند، امکان وقوع فاجعه وجود دارد. خشکسالی دشت بزرگ ایالات متحده در دهه1930 نشان می‌دهد که چگونه همگرایی آسیب‌پذیری‌های اجتماعی-اقتصادی و اقلیمی با توجه به یک ناهنجاری اقلیمی نسبتا متوسط ​​می‌تواند منجر به اختلالات اجتماعی بزرگ شود. چندین سال کاهش بارندگی در دشت‌های بزرگ شمالی بین سال‌های 1933 و 1938 منجر به یکی از مخرب‌ترین و بزرگ‌ترین فاجعه‌های کشاورزی، اقتصادی و اجتماعی در تاریخ ایالات متحده شد. میلیون‌ها نفر را آواره و فقیر کرد، بیش از یک‌میلیارد دلار برای دولت فدرال هزینه ایجاد کرد و فروپاشی اقتصادی را که ناشی از رکود بزرگ بود، گسترش داد و عمیق‌تر کرد. برای تشویق سکونت در دشت‌های بزرگ در اوایل دهه1930، بسیاری از صاحبان زمین‌های غربی مناسب بودن استثنایی این زمین‌ها را برای کشاورزی تبلیغ کردند و این افسانه را رایج کردند که «باران به دنبال گاوآهن می‌آید»، این تصور شبه علم که خاک کشت شده باعث جذب بارندگی و شرایط مطلوب رشد می‌شود باعث افزایش کشاورزی در منطقه شد .با این حال، در حقیقت، منطقه برای کشاورزی مناسب نبود. استیون لانگ در سال1820 گزارش داد که منطقه دشت بزرگ «تقریبا برای کشت و زرع کاملا نامناسب و حتی برای مردمی که برای امرار معاش به کشاورزی وابسته بودند، غیرقابل سکونت است.» با انگیزه افزایش قیمت محصولات کشاورزی و شرایط آب و هوایی مطلوب، زمین‌های کشاورزی در اوایل قرن بیستم با سرعتی سرسام‌آور گسترش یافتند، سرمایه‌گذاری افزایش یافت و توجه چندانی به حفاظت از خاک نشد. هنگامی که اقتصاد ملی پس از فروپاشی اقتصادی سال1929 رو به افول نهاد، قیمت محصولات به‌شدت کاهش یافت و در اوایل دهه1930، بیشتر افت کرد. به طرز غم انگیزی، بسیاری از کشاورزان در تلاش برای جبران خسارات خود، بدهی‌های بیشتری را برای توسعه عملیات خود به عهده گرفتند و این باعث چرخه‌ای از ورشکستگی‌ها شد.
یک «توفان کامل» اجتماعی در حال ایجاد شدن بود. در آن زمان برای کشاورزان ناآگاه، دمای اقیانوس‌ها در مناطق گرمسیری اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس به‌تدریج چند دهم درجه از مقادیر متوسط ​​خود تغییر کرده بود.
این تغییرات نسبتا جزئی در دمای اقیانوس‌های گرمسیری، ابرها را که از خلیج مکزیک می‌آمدند، از دشت‌های بزرگ منحرف کرد و بارندگی طبیعی این منطقه را برای چندین سال با کاهش مواجه کرد. دشت‌های بزرگ آسیب‌پذیر شده درحالی‌که بیش از حد توسعه‌یافته و بدون محافظت بودند و بنابراین وقتی خشکسالی فراگیر شد و خاک خشک شد، اولین بادهای شدید خاک سطحی را بلند کردند و به تدریج میلیون‌ها هکتار از زمین‌های کشاورزی را محو شدند. مزارع و مشاغل هزاران نفری شکست خوردند، بانک‌ها ورشکسته شدند و برنامه‌های امدادی بی‌سابقه فدرال برای تثبیت بحران ارائه شد. همان‌طور که در رمان کلاسیک جان اشتاین بک به تصویر کشیده شده است، بافتار جامعه آمریکا به‌دلیل پراکنده شدن میلیون‌ها مهاجر از دشت‌های بزرگ در جست‌وجوی شغل در زمانی که کشور تازه شروع به خزیدن از رکود بزرگ کرده بود، متشنج شد.
دوران خشکسالی بزرگ مهم بود؛ زیرا جامعه از اشتباهات گذشته درس گرفت و انعطاف‌پذیری خود را در برابر رویدادهای خشکسالی بزرگ‌تر از جمله خشکسالی 6ساله در دهه1950 و یک دوره خشکی سه‌ساله در اواخر دهه1980 بهبود بخشید. به نظر می‌رسد رویدادهای خشکسالی چندساله نسبتا رایج هستند و تقریبا چندین‌بار در هر قرن رخ می‌دهند. با این حال، احتمال یک « دوره مرگ خشکسالی» -دوره‌ای از خشکسالی شدید و گسترده که از چندین دهه تا حتی چندین قرن طول می‌کشد– وجود دارد که بسیار نگران‌کننده است. خشکسالی‌های بزرگ با سایر رویدادهای خشکسالی بسیار متفاوت است و جامعه مدرن هرگز چنین اتفاقی را تجربه نکرده است. همان‌طور که در کتاب فروپاشی توضیح داده شده است، شواهد بسیار محکمی وجود دارد که نشان می‌دهد حداقل سه جامعه باستانی چنین خشکسالی‌هایی را تجربه کرده‌اند (جمعیت‌های آناسازی، مایا و اکدی). این به آن معنا نیست که خشکسالی عامل قطعی فروپاشی در هر مورد بوده است؛ زیرا به همان اندازه شواهد قوی برای افزایش آسیب‌پذیری‌های اجتماعی-اقتصادی قبل از فروپاشی نیز وجود دارد؛ اما یک شوک اقلیمی می‌تواند روند افول را سرعت بخشد.
خلاصه کلام
بشر در بقا و موفقیت در سرتاسر جهان بسیار موفق بوده است. با این حال، جوامع فروپاشیده و همچنین تمدن‌های موفق در طول تاریخ وجود داشته‌ است. انسان‌ها اغلب محیطی را که آنها را پرورش داده، از طریق شکار یا چرای بیش از حد توسط دام، ویران کرده‌اند و اکنون در زمانی که توفان‌ها، سیل‌ها و خشکسالی‌ها بر شدت تخریب افزوده است، انسان به دنبال اطلاعات و بینش درباره علل احتمالی و پیامدهای آن برای جامعه بشری است، نه فقط برای رویدادهای طبیعی، بلکه درباره فعالیت‌‌های انسانی نیز همین‌طور است.
پروفسور جارد دایموند کتابی جدی برای بررسی چنین پدیده‌هایی درباره تاثیرات اجتماعی و زیست محیطی آنها نوشته است. او از اطلاعات مفصلی از منابع مختلف درباره بسیاری از جوامع استفاده می‌کند که در معرض تخریب زیست محیطی مهمی قرار گرفته‌ و در واقع اغلب باعث تخریب زیست محیطی شده‌اند که نتیجه در اغلب موارد فاجعه کامل برای انسان‌های درگیر بوده است. او همچنین مستند می‌کند که چگونه برخی از فرهنگ‌ها با درک روشنگرانه و آگاهی از شرایط خود در کار با دنیای طبیعی برای ایجاد جوامع پایدار، برای صدها سال موفق بوده‌اند. به‌طور خلاصه معیارهای دایموند برای بررسی عبارتند از:
1) آسیب‌های محیطی سهوی (برداشت منابع) و برگشت پذیری احتمالی آن. 2) تغییرات و شوک آب و هوایی. 3) همسایگان متخاصم. 4) کاهش دوستان. 5) پاسخ جامعه به مشکلات خود. پاسخ‌های یک جامعه به نهادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی آن بستگی دارد. این نهادها و ارزش‌ها بر اینکه جامعه برای مشکلات خود ارزش قائل است (یا حتی سعی در حل آن) دارد، تاثیر می‌گذارد. مسائل و عواملی که دایموند مطرح می‌کند، مهمند؛ اما او وقایع را بیش از حد ساده می‌کند و بسیاری از موارد دیگر فروپاشی را از نظر دور نگاه می‌دارد. با این حال فعال بودن هر پنج عامل او در بستری از محیط جغرافیایی شکننده ممکن است یک جامعه را حتی در قرن21 به سمت فروپاشی سوق دهد. برای هر پنج عامل او مثال‌های تاریخی فراوان وجود دارد. برای نمونه جامعه مایا در دوران قبل از فتح آمریکا در نتیجه شوک‌های اقلیمی و برداشت بیش از حد منابع به سوی نابودی رفت و این دو عامل به معنای انکار عوامل دیگر نیست.
لهستان اواخر قرن هجدهم نمونه دیگری است که نابودی آن ناشی از فزونی دشمنان بود. پس آنچه دایموند به آن اشاره می‌کند فقط در تاریخ کاربرد ندارد، بلکه امروز نیز فعال است و این به این معنی است که ما باید بیش از پیش به مخاطرات و معارضات متنوع توجه داشته باشیم. در این میان اصلاحات نهادی برای واکنش‌ها و پاسخ‌های مناسب به چالش‌ها از اولویت برخوردار است.
ایران، در طول تاریخ با چالش‌ها و معارضات متنوعی مواجه بوده است. بسیاری از این چالش‌ها، با پاسخ مناسب جامعه حل شده‌اند؛ اما بسیاری نیز وجود داشته‌اند که جامعه از کارآیی تطبیقی لازم برای حل آن برخوردار نبوده و بیشتر خود را در شکست‌های نهادی نمایان ساخته است. مسیر آینده نیز تهی از چالش نیست و همان‌طور که شاخص‌های مورد بررسی نشان می‌دهد ما باید رویکردهای نهادی موثرتری برای برخورد با معارضات اتخاذ کنیم و کارآیی تطبیقی ایران را بالاتر ببریم. (توانایی حل و فصل معارضات جدید توسط ساختار نهادی جامعه، به کارآیی تطبیقی شهرت دارد و در ادبیات اقتصادی از کارآیی تخصیصی مهم‌تر است).
* پژوهشگر توسعه
منبع اصلی گزارش:
Are We Collapsing? A Review of Jared Diamond’s Collapse: How Societies Choose to Fail or Succeed, SCOTT E.PAGE, 2005, JEL

https://www.bazarearya.ir/fa/News/1252419/جایگاه-ایران-در-جغرافیای-تنش-آبی
بستن   چاپ