بازار آریا - مهسا مستشارنظامی همه ما سالهاست که با مقولهای به اسم خط
فقر آشنا هستیم. این عدد همواره در کشور ما با نرخهایی معرفی شده که مورد پذیرش عموم مردم نبوده است؛ چرا که گویای واقعیتهایی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند نیست. اما در سطح جهانی برای مشخص کردن خط
فقر نرخ موارد مشخصی را در نظر گرفته و آن را محاسبه میکنند. خط
فقر در سال 2024 براساس تعریف بانکجهانی 2.15دلار در روز (براساس برابری قدرت خرید سال 2017) تعریف میشود که تخمین زده میشود با این تعریف در سال 2024 تعداد 692میلیون نفر پایینتر از این خط و در
فقر شدید زندگی میکنند. این رقم برای نشان دادن اهداف توسعه پایدار در جهت سلامت همگانی و ریشهکنی
فقر شدید استفاده میشود.
این تعریف
بانک جهانی مطمئنا بسیار محدود است. بهتر است
فقر شدید را به موارد دیگری بسط و گسترش دهیم؛ چون تامین نیازهای اولیه مادی شامل غذا، آب پاک، سرویس بهداشتی، سرپناه، پوشاک، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی، دسترسی به آموزش اولیه و دسترسی به خدمات ضروری مانند حمل و نقل،
انرژی و ارتباطات است. در آن صورت عدد دقیقی از میزان افرادی که گریبانگیر
فقر هستند نداریم، از اینرو همواره از اعدادی که
بانک جهانی آن را تخمین زده است، استفاده میکنیم.
کینز 100سال پیش، پیشبینی کرده بود که به وسیله پیشرفت تکنولوژی و ممنوعیت جنگهای جهانی، میتوان به
فقر شدید پایان داد. این پیشبینی وی اکنون در دسترس جهان است. اعلامیه هزاره سازمان ملل بیان میکند که ما برای رهایی هموطنان، مردان، زنان و کودکان خود از شرایط بد و غیرانسانی
فقر شدید از هیچ تلاشی دریغ نخواهیم کرد. ما متعهد هستیم که حق توسعه را برای همه به واقعیت تبدیل کنیم و کل نژاد بشر را از
فقر رهایی بدهیم. بنابراین، تصمیم داریم محیطی را – در سطح ملی و جهانی – ایجاد کنیم که برای توسعه و از بین بردن
فقر مفید باشد.
به این منظور در اهداف توسعه پایدار، هشتهدف ترسیم شده است. هدف اول، ریشهکن کردن
فقر شدید و گرسنگی است. هدف دوم، دستیابی به آموزش ابتدایی همگانی است. هدف سوم، ترویج برابری جنسیتی است تا زنان نیز مانند مردان از حقوق و دسترسی برای پیشرفت
اقتصادی برخوردار باشند. هدف چهارم، کاهش شدید مرگومیر کودکان است. هدف پنجم، کاهش شدید مرگومیر مادران و تضمین روند زایمان سالم برای مادران و فرزندانشان است. هدف ششم، مبارزه با بیمارهای همهگیر خشن ( raging pandemic disease؛ به بیماریهایی گفته میشود که همهگیری همراه با خشم، ناامیدی و یأس را به همراه دارند) مانند کرونا، ایدز، مالاریا و دیگر قاتلان دستهجمعی است. هدف هفتم، ترویج پایداری زیستمحیطی است. در نهایت هدف هشتم، ترویج یک مشارکت جهانی است که به موجب آن کشورهای ثروتمند به کشورهای فقیر به منظور دستیابی به هفتهدف اول کمک کنند.
در اتخاذ تصمیماتی برای از بین بردن
فقر شدید همواره دو منطقه در کره زمین وجود دارد که به طور مشخص مورد نظر سیاستگذاران است. آنچه سیاستگذاران این حیطه به آن دست یافتهاند آن است که چگونه هدفگذاری در کشاورزی، بهداشت، آموزش، زیرساختها و توانمندسازی زنان میتواند به این مناطق کمک کند تا از بلای باستانی
فقر شدید رهایی یابند و این موضوع از نظر پرفسور ساکس پله اول بالا رفتن از نردبان توسعه است. پس از گذر از این مرحله و دستیابی به درآمد، خانوار توان رفتن به پله دوم را پیدا خواهد کرد. اما ممکن است کشوری آنقدر فقیر باشد که نتواند بهتنهایی پله اول را برای مردمان خود فراهم آورد، از این رو باید از روشهای نتیجهداده در دوران قبل استفاده کرد. یکی از این روشها به این صورت بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم، برای بازسازی ویرانیها و احیای مناطق جنگی اروپایی یک ایده کمک توسعه رسمی (ODA) از سوی دولتها و آژانسهای بینالمللی به نام طرح مارشال مطرح شد که پیشنهاددهنده آن، ایالاتمتحده
آمریکا بود. این کمکها طی چهارسال نه به عنوان وام، بلکه به عنوان کمک بلاعوض پرداخت شد و به کشورها برای تجدید حیات اقتصادیشان کمک کرد. کشورهای اروپای غربی طی سالهای 1948 تا 1952 توانستند به این وسیله مجدد روی پای خود بایستند. چنین امری برای کشورهای آفریقایی و آسیایی نیز میتواند کمککننده باشد تا به رشد سریع
اقتصادی بلندمدت دست یابند.
اگرچه این کمکها تنها برای برداشتن قدم اول نردبان توسعه ضروری است؛ ولی راهحل دائمی نیست. کمکهای توسعه رسمی (ODA) در حدود سال 1970 به یک ستون اساسی جامعه جهانی تبدیل شد. کمیسیون توسعه بینالمللی به ریاست لستر پیرسون، نخستوزیر سابق کانادا و برنده جایزه صلح نوبل تعهد جهانی به ODA را توصیه و پیشنهاد کرد که کشورهای با درآمد بالا حدود یکدرصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای کمک به کشورهای کمدرآمد به منظور غلبه بر
فقر اهدا کنند. از این میزان باید دو سوم آن به صورت کمکهای بلاعوض دولت به دولت و وامهای کمبهره تامین شود. یکسوم باقیمانده نیز باید از طرح مشارکتهای خصوصی از طریق بنیادها، افراد نیکوکار و سازمانهای خیریه انجام پذیرد. از اینرو 0.7درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای با درآمد بالا به ODA پرداخت میشود (طبق آخرین گزارشها در سال 2022 میزان کمک این کشورها 0.56درصد از درآمد ناخالص ملی آنها بوده است). شروط این کمکها نیز این است که اول باید
پول به کشورهای فقیر برود؛ دوم،
پول باید توسط یک آژانس رسمی کشور اهدا کننده ارائه شود؛ سوم، باید این
پول صرف توسعه
اقتصادی در کشور شود. از زمانی که کمکهای ODA وجود داشته موثرترین آن در حوزه بهداشت عمومی بوده است. این کمکها به کشورهای فقیر برای کنترل ایدز، مالاریا و سل کمک بسزایی کرده و همچنین به ایمن بودن مادران در زایمان و زنده ماندن نوزادان در روزهای اول زندگی کمک شایانی کرده است. تمرکز این کمکها برای آن است که کودکان را تا زمان رفتن به مدرسه و رسیدن به پتانسیل کامل فردی همراهی کند. در حقیقت، کمتر از یک درصد از درآمد ملی کشورهای کمک کننده، میتواند به کشورهای فقیر کمک کند تا از تله
فقر نجات یابند و در مسیر توسعه یافتگی قدم بردارند. اگر جهان ثروتمند این تلاش را انجام دهد و اگر بودجه به خوبی استفاده شود، میتوان اطمینان داشت که در این نسل
فقر شدید پایان میپذیرد.
در کشورهای آفریقایی اولین چیزی که بیش از همه باعث
فقر شده بود، حاصلخیز نبودن خاک بود. سایر کشورها با استفاده از کودهای مناسب خاک را حاصلخیز میکردند، اما کشاورزان آفریقا فقیرتر از آن بودند که بتوانند این هزینه را به منظور برداشت بهتر انجام دهند. همچنین نیازمند حفر چاه و پمپاژ آب بودند که به دلیل فقدان برقرسانی عمومی، از انجام آن نیز عاجز بودند. برنامههایی که با بودجه ODA به انجام رسید توانست با استفاده از پنلهای خورشیدی و به صورت محلی مشکل پمپاژ آب را بهبود بخشد. یکی دیگر از موفقترین پروژهها در آفریقا به منظور بهداشت مادر و کودک برای مبارزه با مالاریا بود که تا حد خانوارهای کوچک در روستاها نیز به صورت موفقیتآمیز انجام شد؛ به طوری که معمولا یک زن جوان را که 10 تا 12 سال تحصیل کرده بود آموزش میدادند و با یک کولهپشتی با انواع لوازم پزشکی مناسب به منازل نیازمندان میفرستادند. او با یک نمونه قطره خون میتوانست به نتیجه داشتن مالاریا برسد و با آمبولانس یا پزشکان کشیک ارتباط برقرار کند و دیگر لازم نبود یک کودک بسیار بیمار را به کلینیک ببرند. در کشورهای جنوب آسیا، کودکان از سوء تغذیه رنج میبردند که خود مانع بقا، سلامت و ظرفیت یادگیری آنها میشد. این کودکان به نسبت سنشان بسیار کوتاه قد بودند که به دلیل دریافت ناکافی رژیم غذایی، عفونتهای مزمن توسط کرمها و سایر عوامل بیماریزا بود. همچنین عدم دسترسی به آب سالم و موارد بهداشتی نیز مانع سلامتی طولانی مدت آنها میشد. در بنگلادش در سال 1971 نرخ زاد و ولد بسیار زیاد بود و هر زن 7 فرزند داشت که به طور متوسط از هر 1000 زن، 3500 دختر به دنیا میآمد که مادران نسلهای آینده بودند. این نرخ به صورت داوطلبانه در نسل حاضر به 2 رسیده است که خود میتواند نوید برخورداری از سلامت بیشتر، تغذیه و تحصیل با کیفیتتر باشد.
آنچه به هند کمک کرد تا قدم در راه توسعه یافتگی بگذارد، انقلاب سبز بود. به دلیل داشتن راهآهن مناسب و خاک حاصلخیز و با اقدامات وزیر
کشاورزی پویای هند و استفاده از کودهای اضافی، آبیاری و تسهیل حمل ونقل، کمک عمدهای به جهش توسعه در این کشور کرد. همچنین NGOهایی در هند و جنوب
آسیا برای توانمندسازی زنها ساخته شد که به آنها وامهایی داده میشد تا بتوانند از تواناییهایشان برای درآمدزایی استفاده کنند. در این حالت زنان جوان به صورت طبیعی علاقهمند بودند که دیرتر ازدواج کنند و فرزندان کمتری بیاورند. از این طریق آنها به تغذیه مناسب دست مییافتند، به سلامت و بهداشت خود میپرداختند و از تحصیلات اولیه که از آن محروم شده بودند میرسیدند. همچنین به دلیل بهرهبرداری از تکنولوژی ارتباطات که هند در آن بسیار قوی ظاهر شده است، روند توسعه یافتگی با شدت خوبی ادامه پیدا کرد. آنچه در پروژههای مرتبط با تامین بودجه ODA در کشورهای آفریقایی و جنوب
آسیا اتفاق افتاد اگرچه موافقان و منتقدان بسیار داشته و از حوصله این مقاله پرداختن به همه آنها خارج است، اما قدمی بزرگ به منظور رسیدن به اهداف توسعه پایدار برداشته شده است؛ اهدافی که متعهد است تا سال 2030 به ریشهکنی
فقر شدید در جهان برسد.
* پژوهشگر اقتصادی