بازار آریا
صنعت‌زدایی
شنبه 17 آذر 1403 - 00:08:14
روزنامه دنیای اقتصاد
بازار آریا - محمد طاهری* هفته آینده قرار است همایشی تحت عنوان «چالش‌های صنعتی شدن ایران؛ از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی» در تهران برگزار شود. قرار است مسعود نیلی و شماری از اقتصاددانان و محققان جوان در «پژوهشکده مطالعات اقتصادی و صنعتی شریف» نتایج و یافته‌های مجموعه‌ای مطالعاتی را ارائه کنند.
هفته آینده قرار است همایشی تحت عنوان «چالش‌های صنعتی شدن ایران؛ از حکمرانی اقتصادی تا تحولات جهانی» در تهران برگزار شود. قرار است مسعود نیلی و شماری از اقتصاددانان و محققان جوان در «پژوهشکده مطالعات اقتصادی و صنعتی شریف» نتایج و یافته‌های مجموعه‌ای مطالعاتی را ارائه کنند که به سفارش «بنیاد توسعه‌صنعتی و کارآفرینی مهندس محسن خلیلی» تهیه و تدوین شده است. این مجموعه، استراتژی توسعه صنعتی نیست؛ اما مطالعه‌ای ارزشمند درباره دلایل ناکامی صنعت در دو دهه گذشته است.
نیلی و همکاران در این مطالعه نشان می‌دهند که اقتصاد ایران بعد از نوسان‌های به‌وجود‌آمده در نتیجه اتفاقات بزرگ وقوع انقلاب، آغاز جنگ بین ایران و عراق، بحران ارزی سال 1373 و تورم بالای سال 1374، از سال 1375، در مسیری نسبتا باثبات به حرکت خود ادامه داد و نتایج نسبتا قابل‌‌قبولی را نیز به دنبال داشت؛ به‌طوری‌‌که اندازه اقتصاد طی سال‌های 1374 تا 1387، تقریبا دوبرابر شد. اما از سال1384، دو اتفاق بزرگ یکی در عرصه اقتصادی و دیگری در عرصه سیاسی در اقتصاد ایران رخ داد که ورق را برگرداند.
در عرصه اقتصادی، با افزایش شدید قیمت جهانی نفت‌خام، درآمدهای ارزی کشور بیش از سه‌برابر شد. از سوی دیگر در عرصه سیاسی، تحولاتی بزرگ در رویکرد سیاست خارجی و سیاست داخلی کشور به وقوع پیوست. با افزایش شدید منابع ارزی، واردات به‌شدت افزایش پیدا کرد و با افزایش شدید واردات، صنعت داخلی به‌تدریج قدرت رقابت خود را در مقابل واردات ارزان از دست داد و در نتیجه، آهنگ رشد صنعتی در مسیر کاهشی قرار گرفت؛ به‌گونه‌ای‌که از سال 1386 به بعد، رشد اقتصاد و صنعت، با یک نقطه چرخش هشداردهنده مواجه شده است.
اما اتفاقات عرصه سیاسی، بدون توجه به روند هرچه بیشتر وابسته شدن اقتصاد به واردات، روزبه‌روز با امکان تحریم‌های گسترده مواجه شد. در نهایت درست زمانی که اقتصاد به بیشترین وابستگی خود به واردات رسیده بود، تحریم‌های سنگین نفتی و تحریم بانک مرکزی، امکان بهره‌مندی از واردات را به‌شدت محدود کرد و در ادامه، صادرات نفت کشور در سال‌های نیمه دوم دهه1390، به ارقام ناچیزی تقلیل یافت. حاصل دو اتفاق یادشده، یعنی وفور واردات و محدود شدن واردات پس از آن، نه‌تنها توقف رشد صنعتی، بلکه آغاز فرآیند «صنعت‌زدایی» در اقتصاد ایران بوده است.
صنعت‌زدایی چگونه آغاز شد؟
چنان‌که اشاره شد، از نیمه دوم دهه1370 تا پایان نیمه اول دهه1380 دوره ثبات‌بخشی به سیاست‌های اقتصادی و ایجاد آرامش در سیاست داخلی و خارجی نام گرفت. نیمه دوم دهه1380 اما دوره وفور درآمدهای نفتی بود و البته در همین زمان مساله یارانه‌های انرژی طرح هدفمندی در سال1389 اجرا شد. بعد به سال‌های ابتدای دهه1390 می‌رسیم که مساله تحریم به‌طور جدی اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داد و با تصویب قطعنامه‌های متعدد شورای امنیت، اقتصاد و به‌طور کل کشور در شرایط بسیار سختی از نظر روابط بین‌الملل و سیاسی خارجی قرار می‌گیرد. اما در فاصله کوتاهی، دوره جدیدی آغاز می‌شود که شرایط در آن برعکس است. ما وارد مذاکرات می‌شویم، برجام امضا و مجددا صادرات نفت برقرار می‌شود و چشم‌انداز مثبتی از آینده برای جامعه و اقتصاد شکل می‌گیرد. این دوره هم دوام چندانی ندارد و با روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام و عملا بازگشت به شرایط قبل، تحریم‌های بیشتر و سخت‌تر رخ می‌دهد که تا به امروز ادامه دارد.
طی این دوران شوک‌های متعددی که از سمت خارج و شوک‌هایی داخلی از سمت سیاستگذاری به اقتصاد وارد شده که اتفاقا نقطه اصابت اغلب این شوک‌ها بخش صنعت بوده است. در نتیجه، این بازه زمانی برای ارزیابی و سنجش شوک‌های وارده به صنعت و نتایج آن بسیار مناسب است. به علاوه اینکه، عمده مطالعات مربوط به تدوین استراتژی توسعه صنعتی هم سال80 انجام شد که ابتدای این دوره است و در واقع یک زیرساخت مطالعاتی مناسب وجود دارد. نکته تاسف‌بار این است که از سال1382 تا امروز گزارشی که روندهای صنعتی را دنبال کرده باشد، تهیه و تدوین نشده اما پژوهش جدید مسعود نیلی و همکاران که تحت عنوان «پایش تحولات صنعتی کشور» به آسیب‌شناسی بخش صنعت پرداخته است، تصویر جامعی از صدمات وارده به صنعت در این سال‌ها ارائه می‌دهد. فصل اول مطالعه، روی روند تحولات بخش صنعت طی دو دهه اخیر متمرکز است و این کار را با 12شاخص انجام می‌دهد که هر کدام از یک منظر، اتفاقاتی را که برای صنعت افتاده است، بررسی می‌کند.
افول صنعت
نتایج بررسی‌های این مطالعه نشان می‌دهد که ما در حال حرکت در فرآیند افول صنعتی هستیم و در اقتصاد ما به نوعی، صنعت‌زدایی در حال رخ دادن است. در فصل اول این مطالعه هم توضیح داده می‌شود این پدیده که در اقتصاد ایران اتفاق افتاده با آنچه در اقتصاد با عنوان «اشباع صنعتی» شناخته می‌شود، کاملا متفاوت است. در اشباع صنعتی، سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی به یک نقطه اوج می‌رسد و بعد از آن، موتور رشد از بخش صنعت به بخش خدمات منتقل می‌شود که باعث می‌شود نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از نرخ رشد صنعت بیشتر ‌شود. درواقع در اشباع صنعتی، صنعت همچنان رشد می‌کند؛ اما تولید ناخالص داخلی با نرخ بالاتری نسبت به صنعت رشد می‌کند و در نتیجه سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی کمتر می‌شود و بخش خدمات این نقش را بر عهده می‌گیرد.
نیلی و همکاران در این مطالعه نشان داده‌اند که در اقتصاد ایران اندازه مطلق بخش صنعت در دهه1390 به میزان قابل ‌توجهی کاهش پیدا کرده است. همچنین اندازه موجودی سرمایه در این بخش هم کاهش زیادی داشته است. این شرایط در حالی است که تولید ناخالص داخلی هم رشد بسیار کمی داشته، بنابراین کاهش سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی با کاهش اندازه مطلق صنعت در اقتصاد همراه بوده است. به‌علاوه یکسری تغییرات ناهنجارگونه‌ هم در ترکیب رشته فعالیت‌های صنعتی اتفاق افتاده است. در نهایت این مطالعه در جمع‌بندی فصل اول نشان می‌دهد، اقتصاد ایران در دو دهه گذشته، شرایط نامطلوبی را از نظر روندهای صنعتی طی کرده است. پایان فصل اول مطالعه «پایش تحولات صنعتی کشور» به دو سوال مشخص ختم می‌شود که سوال اول معطوف به گذشته به سمت حال و سوال دوم معطوف به حال به سمت آینده است.
سوال اول این است که چرا صنعت ایران چنین روندی را طی کرده که بدون رسیدن به اشباع صنعتی، هم‌اندازه مطلق خودش و سهمش در تولید ناخالص داخلی رو به کاهش گذاشته است. در واقع پاسخ این سوال، تحلیل چرایی شکل‌گیری این روند و تداوم آن است. سوال دوم می‌پرسد که این روند در ادامه چه مسیری را طی خواهد کرد و به کجا خواهد رسید؟
برای پاسخ دادن به سوال اول باید بدانیم تحولات صنعت را چه چیزی مشخص می‌کند و چه عواملی دست‌اندرکار بودند که این شرایط در صنعت ایران به‌وجود آمده است. یعنی به‌طور طبیعی به این سوال می‌رسیم که آیا می‌توان عواملی را که بر عملکرد بخش صنعت موثر هستند، شناسایی کرد؟ مهم نیست درباره چه کشوری صحبت می‌کنیم؛ چه ترکیه باشد، چه مالزی و چه تایلند را در نظر بگیریم یا نپال باید مجموعه قواعدی استخراج شود که عملکرد صنعت را مشخص کند. اهمیت این قواعد به این خاطر است که می‌توانیم با استفاده از آنها و انطباق آنها روی اقتصاد ایران ببینیم در چه عواملی اشکال وجود داشته و کدام مشکلات باعث شده است که اقتصاد ایران به شرایط امروز سوق داده شود.
اما این قواعد حاضر و آماده نیست و باید آنها را شناسایی و استخراج کرد. برای این کار، باید روند صنعتی شدن بقیه کشورها را مطالعه کنیم تا ببینیم چه عواملی دست‌اندرکار بوده‌اند که یک کشور صنعتی شده یا حداقل در مسیر صنعتی شدن قرار گرفته است. به‌طور طبیعی ما باید به سراغ کشورهای دیگر برویم و بررسی کنیم که آنها چه کاری برای صنعتی شدن انجام داده‌اند. در این بررسی حداقل به دو منبع اصلی نیاز داریم که نخست، اسناد سیاستگذاری کشورهای مورد مطالعه است تا بررسی شود که سرفصل‌ها و محتوای این اسناد چیست. منبع دوم، آمار و داده است تا ارزیابی شود که به لحاظ آماری چه تحولاتی در صنعت اتفاق افتاده است. این دو منبع به ما کمک می‌کند که بتوانیم قواعدی تنظیم کنیم و آن را مانند شابلون روی اقتصاد ایران بگذاریم و ببینیم براساس این الگو چه تصویری از اقتصاد و صنعت ایران به‌دست می‌آید. به این ترتیب، فصل دوم این مطالعه به همین مساله اختصاص دارد و اسناد سیاستگذاری صنعتی برخی از کشورهایی را که موفق شدند در مسیر صنعتی شدن قرار گیرند بررسی می‌کند و بعد هم وارد مطالعات آماری درباره این کشورها می‌شود. در نهایت از دل آن، پاسخ‌های مهمی به‌دست می‌آید. یعنی مجموعه قواعدی که سرنوشت صنعت را مشخص می‌کنند، در پایان فصل دوم که «نظام حکمرانی اقتصادی» نام دارد، آورده شده است.
* سردبیر هفته‌نامه تجارت فردا

https://www.bazarearya.ir/fa/News/1223481/صنعت‌زدایی
بستن   چاپ