شاید تجارت بتواند راهگشا باشد
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - البرز نظامی* گریگوری منکیو به خاطر کتاب مبانی علم اقتصادش کموبیش در جایگاه معلم اول تمام اقتصادخوانان یکی دو دهه اخیر قرار دارد. او در آن کتاب معروف برای علم اقتصاد 10اصل تعریف میکند؛ اصولی که کموبیش با عقل سلیم و شهود هر خوانندهای قابل فهم و پذیرش است؛ اما در مرحله عمل متوجه میشویم که گاه توسط بخش مهمی از تصمیمگیرندگان در سراسر جهان زیرپا گذاشته میشود؛ مسالهای که شاید در وهله اول به باور این قسم از تصمیمگیرندگان کاری درست بوده است، اما هزینههای بیهوده آن در نهایت روزی در یکجایی خود را نشان میدهد؛ روزی که شاید دیگر دیر شدهباشد. البته این یادداشت قصد ندارد این 10اصل اقتصادی را مورد بررسی قرار دهد، بلکه میخواهد به کمک سهمورد از این 10اصل ابتدایی علم اقتصاد نگاهی گذرا به مذاکرات اخیر ایران و آمریکا بیندازد.
پرداختن به مذاکرات ایران و آمریکا باید در دو سطح رخ دهد. در سطح اول باید به این مساله پرداخت که آیا این دو بازیگر میلی به توافق دارند یا خیر؟ به زبان سادهتر، آیا روی کاغذ شرایطی وجود دارد که هر دو بازیگر نسبت به شرایط کنونی خود در آن سود بیشتری کسب کنند یا خیر؟ اگر پاسخ این پرسش منفی باشد دیگر تمام ماجرا منتفی میشود؛ اما اگر پاسخ مثبت باشد، میتوانیم وارد سطح دوم شویم.
در سطح دوم پرسش ما از این قرار خواهد بود که آیا مختصات یافتشده بر روی کاغذ، در عمل هم ممکن هست یا خیر؟ پرسشی که پاسخ به آن سختتر از پرسش اول است و به همان اندازه، از پرسش اول مهمتر است.
آیا روی کاغذ شانسی وجود دارد؟
منکیو در اصل اول خود بیان میکند که ما انسانها همواره در حال بدهبستان هستیم. به دیگر سخن، ما در هر لحظه در حال تصمیمگیری هستیم و این تصمیمات با خود عایدیها و هزینههایی دارد. توجه به مساله هزینه بسیار مهم است. منکیو در این اصل بهصراحت بیان میکند هیچ تصمیمی وجود ندارد که دارای هزینه نباشد. به قول اقتصادیها، ما هرگز ناهار مجانی نداریم. پیرو همین مساله که در اتخاذ هر تصمیمی، هزینهای پرداخت خواهیم کرد و نحوه محاسبه هزینه به امری حیاتی تبدیل میشود. همینجاست که منکیو وارد اصل دوم خود میشود. او در اینجا از یکی از مفاهیم مهم علم اقتصاد به نام «هزینه فرصت» پرده برمیدارد. این مفهوم بیان میکند که هزینه هر تصمیم تمام آن چیزی است که برای بهدست آوردنش از دست میدهید. از این رو، فهم هزینه فرصت بسیار مهم و کارآمد است.
حال با این توضیح، میتوان ادعا کرد که مطابق اصل اول منکیو اینکه مذاکرات به توافق برسد یا نرسد، بیتردید در هر حالتی برای هر دو طرف مذاکره هزینههایی خواهد داشت. مطابق اصل دوم منکیو نیز محاسبه صحیح اقتصادی هزینه هر تصمیمی زمانی رخ میدهد که تصمیمگیرندگان به هزینه فرصتها نگاهی بیندازند. بر این اساس، تصمیمی مثبت است که هزینه فرصت کمتری داشته باشد. اگر با این رویکرد بخواهیم وارد شویم، در گام اول باید نگاهی گذرا به هزینه شرایط توافق و عدمتوافق انداخت.
با اتکا به آنچه تاکنون روی داده است میتوان یک ادعای سرانگشتی کرد مبنی بر اینکه هزینه فرصت تحریم در سالهای اخیر برای ما تنها اختلاف درآمد سرانه، نرخ تورم و نرخ مهاجرت نخبگان حال حاضر با دوران پیشاتحریم نیست؛ بلکه به اندازه تمام فرصتهایی است که میتوانستیم در تمام این سالها برای جذب سرمایه، تکنولوژی، نخبگان خارج از کشور و درنتیجه، بیشتر شدن درآمد سرانه و کاهش نرخ تورم خود نسبت به دوران پیشاتحریم داشته باشیم. این مساله برای طرف مقابل نیز صادق است. هزینه فرصت تحریم برای آنها تنها از دست دادن یکی از منابع انرژی جهان نبود؛ بلکه آنها از میلیاردها دلار فرصت برای سرمایهگذاری و فروش کالا و خدمات در کشوری با استعداد جذب سرمایه بالا و جمعیت شهرنشین قابلتوجه که نرخ مصرف بالایی دارند، محروم شدند. جدا از آنکه خروج دولت ترامپ از معاهده برجام، نه فقط به بیاعتمادی ایرانیان نسبت به آمریکاییها افزود؛ بلکه بر بیاعتمادی سایر دولتهای نظارهگر نیز اضافه کرد؛ مسالهای که بعدها کار دولت آمریکا را در حل مناقشات خود با سایر کشورها با دشواری مواجه خواهد کرد.
مطابق این توضیح به نظر میرسد که حتی با انجام محاسبه سرانگشتی نیز هزینه فرصت عدمتوافق بالا به نظر میرسد. لکن، ما در این توضیح یکی دیگر از اصلهای منکیو را بهطور ضمنی مورد استفاده قرار دادهایم و آن هم اصل شماره پنج منکیو بوده است. مطابق این اصل، تجارت وضع هر دو طرف را بهبود میبخشد. به دیگر سخن، تجارت همان اصلی است که علم اقتصاد را حول خود پیش میبرد و نگاه ما به جهان را تغییر میدهد. بدون فهم دستاوردهای تجارت، ما جهان را گرفتار در یک بازی با حاصلجمع صفر میدانیم. زمانی که درک درستی از تجارت نداشته باشیم، گمان میکنیم در جهان یکسری منابع وجود دارد و همگان در تلاش برای تصاحب آن منابع هستند. حال در این بازی هر کسی بیشتر تصاحب کند، به باقی کمتر خواهد رسید؛ دیدگاهی که ناخودآگاه، جنگ را به صلح ترجیح خواهد داد؛ زیرا چارهای جز این بر خود نخواهد دید. اما تجارت روابط انسانی را از این شرایط خارج کرده و بستری ایجاد میکند که در آن میتوانیم بازی با جمع غیرصفر را آغاز کنیم. بازی برد-برد در همینجاست که شروع به کار میکند و دیدگاهی را میسازد که همواره صلح را بهتر از جنگ پیدا میکند.
بهعنوان مثال، ایجاد و گسترش روابط تجاری میان ایران و آمریکا میتواند رابطه ما و آنها را به بازی برد-برد تغییر دهد. این شرایط جدید، هم برای ما و هم برای آنها سودآور خواهد بود. آنها با دسترسی خود به بازار بزرگ ایران میتوانند کالاها و خدمات خود را بیش از پیش بفروشند یا با انجام سرمایهگذاری میتوانند مقصدی جدید برای سرمایه خود پیدا کنند. ما نیز میتوانیم از تکنولوژی و سرمایه آنها برای ایجاد اشتغال و افزایش سطح درآمد سرانه خود بهره بگیریم. بنابراین، منافع تجارت نشان میدهد که هزینه فرصت عدمتوافق بیشتر از توافق است و در نتیجه، بر روی کاغذ شانس توافق وجود دارد؛ زیرا وضع هر دو طرف میتواند بعد از توافق بهتر شود. اما آیا در عمل نیز این امکان وجود دارد؟
گذشته چه میگوید؟
تاریخ روابط پرفراز و نشیب ایران و آمریکاست که کار را سخت میکند. روابط ایران و آمریکا هم مورگان شوستر را به خود دیده و هم 28مرداد سال 1332 را تجربه کرده است. مضاف بر اینها، خروج یکطرفه دولت ترامپ را نیز در پرونده خود دارد؛ مسالهای که موجب شد فصل جدیدی از بیاعتمادی در این رابطه ایجاد شود. به بیانی دیگر، ایران این حق را دارد که نسبت به پایداری هرگونه توافق مشکوک باشد و همین مساله عدماطمینان است که کار را سخت میکند؛ زیرا زمانی که اعتماد از میان برود، طبیعی است که میل به عدمتوافق یا خروج از آن بیشتر شود. به دیگر سخن، هر چقدر از لحاظ اقتصادی دو طرف انگیزه لازم برای توافق را دارند، به دلایل دیگر این میل آنچنان در وضعیت مناسبی قرار ندارد.
به همین دلیل، اگر قرار باشد توافقی رخ دهد، باید این توافق با جلب اعتماد رخ دهد. به این منظور، این توافق باید گام به گام رخ دهد. در هر گام هر دو طرف باید به شرایط مطلوب خود نزدیکتر شوند. به سخن دیگر، نمیتوانیم انتظار توافق ناگهانی و بهبود شرایط برقآسا را داشته باشیم. آنچه در عمل میتواند رخ دهد یک سلسله اقدام است که بهتدریج میتواند طی شود. بهویژه آنکه اگر در هر مرحله هر دو طرف مطابق قرارداد پیش بروند، میتوانند بهمرور اعتماد ازدسترفته را جلب کنند.
لکن، اگر بخواهیم در این مرحله نیز گریگوری منکیو را احضار کنیم تا به پاسخ پرسش خود برسیم، باید بیان کنیم که متاسفانه هزینه خروج دولت ترامپ از برجام گویا آنقدر زیاد نبوده است که مانع از آن شود. به بیانی دیگر، اگر بناست توافقی صورت گیرد، این توافق باید به شکلی باشد که هزینه خروج مجدد دولت آمریکا را آنچنان افزایش دهد که دیگر رغبتی برای آن نداشته باشد؛ مسالهای که با درگیر کردن منافع اقتصادی آمریکا در ایران از طریق افزایش روابط تجاری میتواند ممکن شود.
* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران
-
دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۰:۰۶:۱۶
-
۱۲ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1297136/