مشارکت زنان میتواند رشد اقتصادی را بهبود دهد
بزرگنمايي:
بازار آریا - دنیای اقتصاد : مطالعات اقتصادی نشان میدهد حضور زنان در اقتصاد، ضرورتی مهم برای رشد اقتصادی است. یکی از عوامل رکود اقتصادی کشورهایی همچون ژاپن در سه دهه اخیر، مشارکت پایین زنان در اقتصاد این کشور است. بررسی شاخص سقف شیشهای اکونومیست نشان میدهد شکاف بین دستمزدهای بین زنان و مردان، همچنان چشمگیر است و تا مدت طولانی ماندگار خواهد بود. این امر خود یکی از موانع حضور زنان در اقتصاد کشورها محسوب میشود.
رشد بیشتر با حضور زنان
به گفته کارشناسان، بهترین راه برای داشتن رشد اقتصادی قوی، بهرهگیری کامل از تواناییهای زنان در نیروی کار است. برای درک تاثیر از دست دادن مشارکت زنان در نیروی کار، میتوان ژاپن را به عنوان مثالی در میان کشورها توسعهیافته بررسی کرد. به گزارش فایننشال تایمز، نرخ پایین زادوولد، مهاجرت نزدیک به صفر و استفاده ناکافی از تواناییهای زنان، عوامل اصلی رکود اقتصادی سهدههای این کشور هستند. بین سالهای 2000 تا 2022، بهرهوری نیروی کار ژاپن از حدود 70درصد سطح آمریکا به 58درصد این کشور کاهش یافت.
در سال 2013، شینزو آبه، نخستوزیر وقت ژاپن، برنامهای اقتصادی به نام «اقتصاد زنان» را برای معکوس کردن این روند و افزایش مشارکت زنان در بازار کار آغاز کرد. اما این برنامه تاکنون چندان موفق نبوده است. با اینکه اکنون تعداد بیشتری از زنان ژاپنی مشغول به کار هستند، تقریبا نیمی از آنها در مشاغل پارهوقت یا موقتی فعالیت دارند. شکاف دستمزد جنسیتی در ژاپن نیز به رقم تکاندهنده 32درصد رسیده است. آمریکا هم با شرایط مشابهی در آینده روبهروست که میتواند به رکود منجر شود. پیشبینیها نشان میدهند رشد جمعیت آمریکا تا سال 2038 به 0.25درصد کاهش خواهد یافت. انتظار میرود مهاجرت نیز در سالهای آینده کاهش یابد. علاوه بر این، زنان در تمامی سطوح، در تمامی گروههای سنی و تقریبا در تمامی بخشها همچنان کمتر از مردان در نیروی کار حضور خواهند داشت.
نرخ مشارکت زنان آمریکایی در نیروی کار 57درصد است، درحالیکه این میزان برای مردان 68درصد است. این تفاوت 11درصدی در حالی وجود دارد که زنان نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند. این شکاف در تمام گروههای سنی دیده میشود. نگرانکنندهتر اینکه در میان نیروی کاری که در پرکارترین سالهای خود (25تا 54 سال) هستند، میزان مشارکت زنان در آمریکا متوقف شده و حتی پایینتر از ژاپن است. در آمریکا، زنان 59درصد از مدارک دانشگاهی را دریافت میکنند، اما تنها 11درصد از مدیران عامل شرکتهای فهرست فورچون500 (Fortune 500) را تشکیل میدهند.
این وضعیت به دلیل فقدان جاهطلبی زنان نیست؛ زنان به همان اندازه مردان علاقهمند به پیشرفت هستند و احتمال درخواست ارتقا از سوی آنها به اندازه مردان است. برای پذیرش این نابرابری در رهبری، باید باور کرد که فارغالتحصیلان مرد تقریبا 12برابر بااستعدادتر از زنان همتای خود هستند، که بهوضوح چنین نیست. اگر این شکافهای جنسیتی مداوم در مشارکت نیروی کار و رهبری را از بین ببریم، اقتصاد کشورها قویتر و رقابتیتر خواهند شد. اگر نرخ مشارکت زنان در نیروی کار آمریکا به بالاترین سطح خود در سایر کشورهای گروه G7 برسد، حدود 7میلیون زن دیگر وارد بازار کار خواهند شد و اقتصاد این کشور میتواند 4.2درصد رشد بیشتری را تجربه کند. این یک جهش قابلتوجه است، بهویژه با توجه به اینکه اقتصاد آمریکا از سال 2015 بهطور متوسط سالانه کمتر از 2درصد رشد کرده است. مطالعات متعدد نشان میدهند بهرهگیری از استعدادهای زنان بهطور مستقیم به سود شرکتها نیز میانجامد. براساس مطالعهای که در سال 2016 توسط بانک کردیت سوئیس (Credit Suisse) انجام شد، شرکتهایی که حداقل 15درصد از مدیران ارشدشان زن هستند، 50درصد سودآوری بیشتری نسبت به شرکتهایی دارند که زنان در کمتر از 10درصد از نقشهای رهبری حضور دارند.
شایستهسالاری با حضور بیشتر زنان
این مساله به معنای کاهش حضور مردان در نیروی کار نیست؛ در واقع، هرچه افراد شایستهتری در دسترس باشند، برای شرکتها بهتر است. امروز، بیش از هر زمان دیگری، شرکتها باید متعهد به پیشرفت زنان باقی بمانند. این موضوع درباره برخورد ویژه نیست، بلکه درباره ایجاد شرایط برابر است. این یعنی تضمین دسترسی همه زنان به راهنمایی، حمایت، و شبکههایی که مردان برای مدتها از آنها برخوردار بودهاند. این یعنی مقابله با تعصبات فراگیری که در مسیر استخدام و ارتقای شایستهترین افراد قرار دارند. و این یعنی شرکتها باید به تواناییهای زنان ایمان داشته باشند و به آنها همان فرصتهایی را بدهند که میدانیم مردان از آن بهرهمند میشوند. این فقط یک مساله عدالت نیست؛ بلکه یک ضرورت اقتصادی است. اگر آمریکا میخواهد همچنان رقابتی، امن و بهعنوان یک ابرقدرت اقتصادی باقی بماند، باید تمامی ظرفیتهای زنان را آزاد کند.
شاخص سقف شیشهای
اینکه زنان در کشورهای ثروتمند کمتر از مردان درآمد دارند، آنقدر بدیهی شده که اغلب با بیتفاوتی پذیرفته میشود. شکاف دستمزد جنسیتی یکی از ده شاخصی است که در شاخص سالانه سقف شیشهای اکونومیست برای ارزیابی وضعیت زنان در محیط کار بررسی میشود. در بیشتر معیارها، از جمله میزان حضور زنان در هیاتمدیره شرکتها و پارلمانها، هر سال بهبودیهایی دیده میشود. اما در میان کشورهای عضو OECD (باشگاهی متشکل از عمدتا کشورهای ثروتمند)، شکاف میانگین دستمزد با وجود سیاستهایی که برای کاهش این شکاف طراحی شدهاند، همچنان 11.4درصد است.
این رقم حتی بیشتر از میزان 11.1درصد در سال 2020 است. قوانین ضدتبعیض و برابری دستمزد دهههاست که در بیشتر کشورها وجود دارند. در سال 2017، بریتانیا شرکتهای بزرگ را ملزم کرد که دادههای مربوط به شکاف دستمزدی خود را منتشر کنند؛ اتحادیه اروپا و ژاپن نیز از آن تبعیت کردند. در ده ایالت آمریکا، قوانین کارفرمایان را موظف میکنند که میزان حقوق را در آگهیهای شغلی اعلام کنند. بااینحال، این شکاف همچنان پابرجاست و در برخی کشورها، ازجمله استرالیا و ژاپن، حتی در حال افزایش است.
یکی از عوامل، تاثیر نامتناسبی است که همهگیری کرونا بر زنان گذاشت؛ آنها بیشتر از مردان شغل خود را از دست دادند یا مجبور شدند برای مراقبت از فرزندانشان استعفا کنند. این مساله با موضوع «جریمه مادری» که همچنان مسیر شغلی زنان را مختل میکند، همخوانی دارد، خصوصا در کشورهایی که هزینههای مراقبت از کودک بالاست، مانند بریتانیا و آمریکا. تحقیقات نشان میدهند که اختلاف جنسیتی از کانالهای دیگری در مسیرهای شغلی حتی با در نظر گرفتن فرزندآوری نیز وجود دارد.
کتاب «Fair Shake» نوشته اساتید حقوق، نائومی کان، جون کاربون و نانسی لویت که بهتازگی چاپ شده، استدلال میکند که زنان همچنان در ورود به پردرآمدترین صنایع مانند بانکداری و فناوری مشکل دارند. این نویسندگان معتقدند مدل رقابتی «برنده همهچیز را میبرد» و ساعات کاری طاقتفرسا، زنان را از ورود به این حوزهها دلسرد کرده و باعث عقب ماندن آنها میشود.
در بسیاری از شرکتها، فرهنگ «مسابقهای» که در آن کارمندان برای دریافت پاداش رقابت میکنند، مردان را در موقعیت بهتری قرار میدهد، چراکه آنها بیشتر تمایل به ایجاد اتحادهای حرفهای دارند و در برخی موارد رفتارهای غیراخلاقی برای پیشرفت شغلی از خود نشان میدهند. نسبت زنان دارای مدرک علوم کامپیوتر در سال 1986 به اوج خود رسید، اما از آن زمان تاکنون بهشدت کاهش یافته است. امروزه، احتمال اینکه یک زن صنعت فناوری را ترک کند، دو برابر مردان است.
جالب اینجاست که مردانهشدن سیلیکونولی هرگز اجتنابناپذیر نبود. تحقیقات نشان دادهاند که حتی وقتی زنان وارد صنایع تحت سلطه مردان میشوند، سطح دستمزدها کاهش پیدا میکند، و این امر نشاندهنده ارزشگذاری پایینتر نیروی کار زنان است. علاوه بر این، آزار جنسی در این حوزهها همچنان رایج است، و زنانی که آن را گزارش میکنند، بیشتر به مشاغل کمدرآمدتر روی میآورند.
فرهنگ کار، هنجارهای اجتماعی و تقسیم وظایف مراقبتی، همگی توضیح میدهند که چرا فرآیند پیشرفت شغلی در شرکتهای بزرگ، برای زنان اینقدر دشوار است. در شرکتهای بزرگ آمریکایی، 43درصد از مشاغل مدیریتی در اختیار زنان است، اما سهم آنها در مدیریتعامل شرکتهای فورچون 500 تازه به 10درصد رسیده است. این موضوع را دیگر نمیتوان بهسادگی نادیده گرفت.
-
يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۶:۲۸
-
۱۷ بازديد
-
روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1276678/