چرا «امید به مذاکره» توجیه اقتصادی ندارد؟
اقتصاد ایران
بزرگنمايي:
بازار آریا - نگاه به مذاکره به جهت رفع مشکلات اقتصادی، همان پیوند بنیادین نوسانات و انتظارات اقتصاد ایران به خواستهها و تصمیمهای دشمنان قسمخورده ایران است و شکلی از وابستگی و استعمار نو را در پی خواهد داشت. - اخبار حوزه امام و رهبری -
به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، محمد امین حقگو؛ مسئول میز اقتصاد ایران مرکز مطالعات راهبردی تسنیم در یادداشت پیش رو تلاش کرده است تا از منظر اقتصادی، سیاست قطعی ایران در «عدم مذاکره» با آمریکا در شرایط فعلی را از منظرگاه اقتصادی مورد بررسی قرار دهد:
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس: از مذاکره نمیترسیم 19 بهمن 1403، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر بر بیفایده بودن مذاکره با آمریکا تأکید کردند.
ایشان فرمودند: «مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. این را باید ما درست بفهمیم؛ اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل میشود. نخیر؛ از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمیشود. دلیل؟ تجربه».
این سخنان بازتاب گستردهای در رسانههای داخلی و خارجی داشته است. ایشان با تأکید بر تجربیات گذشته، به ویژه خروج یک جانبه آمریکا از برجام، اعلام کردند که مذاکره با آمریکا نه تنها سودی برای ایران ندارد، بلکه میتواند به تشدید مشکلات اقتصادی منجر شود. با این حال، برخی از تحلیلگران پیش از سخنرانی و پس از آن، موجهای رسانهای و خط تحلیلی در فایدهمند بودن مذاکره و تعامل با آمریکا طرح کرده و معتقدند که مذاکره با آمریکا میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی کشور کمک کند. از جمله تحلیلها و ادلههایی که از این زاویه طرح شده، میتوان به تورم تکرقمی، رشد اقتصادی بالای ده درصد و فروش نفت تا حدود 2.5 میلیون بشکه در روز طی دوره امضای برجام تا خروج آمریکا از برجام اشاره کرد. شاخصهایی که پیش از سال 1394 و پس از سال 1397 تا 1401، وضعیت به شدت نامطلوبی داشتهاند. به همین جهت بیان میشود که مذاکره با آمریکا میتواند راه تنفسی برای اقتصاد ایران باشد.
اما سوال اینجا است که آیا تصور گشایش بعد از توافق برجام به استناد وضعیت اقتصادی سال 95 و ماههای قبل و بعد این سال قابل اتکا و اعتنا است؟ درباره چرایی غلط بودن این تصور و «سادهسازی» چالشهای اقتصادی ایران مبتنی بر این تصور، میتوان نکاتی را مد نظر قرار داد. شاید بتوان موارد پیش رو را از جمله دلایل اتخاذ سیاست «عدم مذاکره» از سوی رهبر انقلاب دانست.
انتظارات مخرب و ناپایداری اقتصاد طی چند دهه اخیر مسئله «انتظارات» و ذهنیت فعالان اقتصادی در نسبت با آینده اقتصاد، یکی از مهمترین مؤلفههای «علم اقتصاد کلان» بوده است. اساسا به واسطه همین مسئله انتظارات و ذهنیت فعالان اقتصادی است که شکل سیاست اقتصادی و جهت آن تعیین تکلیف میشود. هیچ مؤلفهای به اندازه «انتظارات» نمیتواند نقش تعیین کننده در پایداری اقتصاد و روند پایدار رو به بهبود اقتصاد داشته باشد. نمودارهای تورم، رشد اقتصادی، درآمد سرانه و ... در دهه 90، به وضوح نشان میدهند که مذاکره با آمریکا، موجب شده است که انتظارات شکل گرفته به واسطه تصمیمهای آمریکا، نوسانات بسیار بالا و مخرب را به اقتصاد ایران تحمیل کند. بدتر از آن این است که اقتصاد ایران شرطی شده است. در واقع نمودارها در دهه 90 گواه این هستند که تا زمانی که رابطه با آمریکا به شکل معمول است، شاخصها نیز وضعیت نسبتا مطلوبی دارند؛ اما بازار کاملا آماده است که با کوچکترین تغییری، نوسانات بالا و مخرب نشان دهد و از دسترس سیاستگذار خارج شود. در چنین وضعیتی که شاخصهای اقتصادی به متغیر خارجی وابسته هستند، عملا سیاستگذاری و برنامهریزی اقتصادی ممتنع و بلاموضوع خواهد بود. در این موقعیت، امکان تصمیمگیری وجود ندارد و مشابه سال 97، اقتصاد ایران از کنترل دولت جمهوری اسلامی ایران خارج خواهد شد. این مسئله یکی از بزرگترین ضعفها و آفتهایی است که در نسبت مذاکره و تعامل اقتصاد ایران با طرف آمریکایی برقرار میشود. به معنای دیگر، نگاه به مذاکره به جهت رفع مشکلات اقتصادی، همان پیوند بنیادین نوسانات و انتظارات اقتصاد ایران به خواستهها و تصمیمهای دشمنان قسمخورده ایران است و شکلی از وابستگی و استعمار نو را در پی خواهد داشت.
تغییر آرایش اقتصاد جهانی از جمله مسائلی که این روزها مغفول واقع میشود، تغییر آرایش اقتصاد جهانی در نسبت با نیمه ابتدایی دهه 90 شمسی است. مختصات اقتصاد جهانی در آن دوره، جهانی بودن زنجیرههای ارزش اقتصادی و وابستگی زیاد اقتصاد کشورهای صاحب قدرت به یکدیگر بود. در واقع با یک جهان تک قطبی آمریکایی مواجه بودیم. از این جهت، تمامی کشورهای 5+1 با تحریمهای آمریکا به ناچار همراهی کرده و امکان تحمیل تگناهای شدیدی بر اقتصاد ایران وجود داشت. اما جهان، از آن دوره عبور کرده، اقتصاد جهانی تبدیل به اقتصادهای منطقهای و زنجیره ارزش جهانی تبدیل به زنجیره ارزشهای منطقهای شده است. جهان امروز از جهان تکقطبی گذر کرده و وارد جهان چند قطبی شده است. در حال حاضر دولت آمریکا توان اجماع جهانی علیه ایران را ندارد، با دو کشور عضو 5+1 درگیر جنگ نظامی و اقتصادی است و آن طور که جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن دو سال پیش اعتراف کرد، هژمونی جهان تک قطبی آمریکایی در حال افول است و دنیا به سمت اقتصادهای چند قطبی حرکت میکند. بر همین اساس است که مارکو روبیو وزیر خارجه جدید آمریکا بیان کرده است که «تا پنج سال آینده دیگر نمیتوانیم کشورها را تحریم کنیم». این مسائل نشانههایی برای سیاستمداران ایرانی است که آمریکا قدرت ده سال پیش در اجماعسازی و فشار اقتصادی نخواهد داشت. رهبر معظم انقلاب با اشراف به این موضوع، قصد استفاده از فرصت به وجود آمده جهت پیمانها و همکاریهای غیرآمریکایی با کشورهای قدرتمند را دارند و این طرحی است که در پنج سال اخیر پیش بردهاند.
تجربهنگاری دولت سیزدهم تجربه دولت سیزدهم که وضعیتی مشابه با وضعیت دولت یازدهم و دوازدهم در دهه 90 که کشور در شرایط تحریم قرار داشت، میتواند گواهی بر امکان اداره اقتصادی و بهبود شاخصهای اقتصادی در شرایط تحریم باشد. در دههی 1390 (سالهای 1391 تا 1399) نرخ رشد اقتصاد ایران 0.5 درصد بوده است. با این عملکرد، اقتصاد ایران توانسته در سالهای 1400 تا 1402، متوسط نرخ رشد اقتصادی 4.5 درصد را به دست آورد که بسیار فراتر از متوسط دههی 1390 و همچنین متوسط بیست ساله و بیستوپنج سالهی کشور است.این رشد در مجموع از طریق افزایش تولید داخلی، توسعه تجارت منطقهای و اصلاح سیاستهای مالی و پولی حاصل شده است.
تجربه اداره اقتصاد و بهبود شاخصهای اقتصادی توسط دولت سیزدهم و در شرایط تحریم، تا آنجا موفقیت آمیز بوده که سعید لیلاز، چهره سرشناس اقتصادی جریان اصلاحطلب در رابطه با عملکرد اقتصادی دولت سیزدهم دو نقل قول پربسامد داشته است. ایشان در جریان انتخابات ریاست جمهوری 1403 و به نمایندگی از مسعود پزشکیان در مناظره با سید نظامالدین موسوی بیان میکند: «من معتقدم دولت مرحوم رئیسی مجموعا اقتصاد ایران را از گل در آورد». همچین ایشان برنامه دیگری بیان کرد: «در حوزه اقتصاد دولت آقای رئیسی فراتر از آن چیزی بود که تصور میشد. در حال حاضر، هیچ شاخص اقتصادی وجود ندارد که وضعیتش بهتر از سال 1400 نباشد».
جمعبندی
در مجموع میتوان گفت که عواملی که مورد اشاره قرار گرفت، عوامل قابل اعتنایی است تا به استناد به آن سیاست «عدم مذاکره» با دولت آمریکا در دستور کار کشور قرار بگیرد. تجربه ناموفق دهه 90 در رفع تحریم اقتصادی و پایداری اقتصاد ایران، بدعهدی و غیرقابل پیشبینی بودن طرف آمریکایی، تغییرات شدید در آرایش اقتصادسیاسی جهانی، و همچنین تجربه نسبتا موفق دولت سیزدهم در رشد و بهبود شاخصهای اقتصادی، مواردی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد و راه طی شده جامعه ایران در یک دهه 90 را به عنوان یک سیاست ارتجاعی در دستور کار قرار داد.
انتهای پیام/
-
چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۲:۳۴
-
۵ بازديد
-
![](/images/komen.png)
-
بازار آریا
لینک کوتاه:
https://www.bazarearya.ir/Fa/News/1265830/